کسی بهای رویاپردازیهای استارتآپها را نمیدهد؛ سازمان بورس به میدان بیاید
برخی استارتآپهای بالغ ایرانی خود را Pre-IPO معرفی میکنند و معتقدند دیگر صندوقها و شرکتهای…
۱۳ آبان ۱۴۰۳
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
زمان مطالعه : ۱۱ دقیقه
تاریخ بهروزرسانی: ۱۷ بهمن ۱۴۰۱
مدیر سرمایهگذاری کران کپیتال باور دارد تورم به عنوان عاملی اثرگذار در معادلات سرمایهگذاران اکوسیستم استارتآپی ایران نقش ایفا میکند اما در همین شرایط میتوان مواردی را یافت که واجد ارزش سرمایهگذاری باشند. رضا سلطانمحمدی همچنین میگوید: «نمیتوانیم انکار کنیم زیرساخت اینترنتی مشکل پیدا کرده است و شرایط برای کسبوکارهای خانگی سخت شده است. حس و حال خوبی را که کارآفرینها در شروع این مسیر داشتند کمتر میبینیم.»
به گزارش پیوست، چالش سرمایهگذاری در اکوسیستم استارتآپی ایران به نقطه اوج خود رسیده است. دیگر خبری از رقمهای بزرگ به گوش نمیرسد و تصور ورود سرمایهگذار خارجی مانند سالهای اولیه رشد و شکوفایی اکوسیستم بسیار دور از واقعیت است. رضا سلطانمحمدی، مدیر سرمایهگذاری شرکت کران کپیتال، اگرچه موانع سرمایهگذاری را که ریشه در فضای کلی اقتصاد ایران دارد تایید میکند اما باور دارد مشکل تنها در این بخش نیست و مواردی همچون ارزشگذاریهای بعضاً اغراقآمیز برخی استارتآپها هم بازار را دچار مشکل کرده است.
رضا سلطانمحمدی باور دارد فضای کلی اکوسیستم در سالهای ابتدایی شکلگیری با نوعی انفجار مواجه شد، سرمایهگذاران خطرپذیر با دیدی مثبت وارد عرصه شدند و همه به دنبال تاسیس یک استارتآپ بودند. الآن اما فضا برعکس شده است.
او در مورد یکی از مهمترین عوامل موثر در فضای فعلی اکوسیستم، یعنی تورم، توضیح میدهد: نمیتوان تورم را یک اِلِمان اصلی در فضای کلی اقتصاد به حساب نیاورد. انتظارات تورمی اکنون باعث میشود نرخ بهره حقیقی اقتصاد ما منفی باشد. در این شرایط اصولاً منطق سرمایهگذاری حکم میکند ریسک و آورده (Reward) با هم سنجیده و نهایتاً تصمیم به سرمایهگذاری گرفته شود. فضای سرمایهگذاری خطرپذیر در ایران را دارای ریسکهایی فراتر از حتی ذات سرمایهگذاری خطرپذیر ارزیابی و همچنین تایید میکنم شرایط سخت است ولی اینها دلیلی نمیشود که این فضا را به طور کلی کنار بگذاریم، فرصت همیشه هست. در این اوضاع کموکیف سنجیدن ریسک و آورده و شرایط ورود و اینکه کدام حوزه را هدف قرار دهیم متفاوت است.
او به ریشههای سرمایهگذاری خطرپذیر در دنیا میپردازد و میگوید: سرمایهگذاری خطرپذیر از محیطی در اروپا و آمریکای شمالی ریشه گرفته است که در آن به صورت تاریخی تورم کنترلشده و محدودی در حد زیر ۲ درصد وجود داشته است. در آن محیط طبق منطق کلی سرمایهگذاری خطرپذیر اگر شما مثلاً در ۱۰ کسبوکار سرمایهگذاری کنید که یکی رشد (Multiple) بالایی رقم بزند، یک تا دو کسبوکار رشدی معقول داشته باشند، یک تا دو کسبوکار دیگر بدون تغییر و بازدهی باشند و بقیه Fail شوند، در مجموع بازدهی را میسازد که متناسب با شرایط اقتصادی و تورمی آنجا قابل قبول است.
او ادامه میدهد: در ایران اما طی همین ۱۰ سال اکوسیستم استارتآپی بالا و پایینهای تورمی زیادی داشتیم. در شرایط فعلی، با فرض مانا بودن تورم، در هفت سال آینده بازدهی یک کلاس دارایی صرفاً با در نظر گرفتن اثر مرکب تورم ضریب ۱۰ باید داشته باشد تا من سرمایهگذار سربهسر بتوانم خارج شوم. این شرایط خیلی فضا را متفاوت میکند. این لزوماً به این معنی نیست که سرمایهگذاری خطرپذیر شکستخورده است اما میگویم باید با این دید به فضا نگاه کرد نه با دیدی که در سابقه تاریخی VC در دنیا وجود دارد. ضریب ۱۰ در هفت سال یعنی مثلاً من باید پورتفویی تشکیل دهم که در آن سه کسبوکار با بازدهی فوق العاده شکل بگیرد، پنج کسبوکار ضریبهای خوبی داشته باشند و دوتای آنها شکست بخورند. این با ساختار سرمایهگذاری خطرپذیر و دانش VC همخوانی ندارد و تقریباً غیرممکن است. پس تورم تاثیر بسزایی بر دیدگاه سرمایهگذار میگذارد.
سلطانمحمدی اضافه میکند: کلاً هم باید در نظر بگیریم Price In تورم در فضای خدمات با تاخیر و چسبندگی صورت میپذیرد، یعنی تورم نمیگذارد خدمات به ارزش واقعی خودشان برسند. خیلی از کسبوکارهای اینترنتی ما هم خدماتمحور هستند، بنابراین تصمیم سرمایهگذار را تحت تاثیر قرار میدهند.
از او میپرسم در سالهای اولیه شکلگیری اکوسیستم هم تورم آنچنان مهار نشده بود اما چرا شرایط سرمایهگذاری فرق داشت. او در پاسخ میگوید: تورم بود اما انتظارات تورمی کمتر بود. چون عملاً نرخ بهره حقیقی را تورم رقم نمیزند بلکه انتظارات تورمی و نرخ بهره اسمی است که بر آن تاثیر میگذارد. در کنار آن شروع سرمایهگذاری خطرپذیر در ایران با تعداد مشخصی سرمایه هوشمند شکل گرفت. آنها فضای Venture را میشناختند. همچنین بازدهی واقعی سرمایهگذاری در سالهای اولیه شکلگیری اکوسیستم نیز نیاز به تدقیق و بررسی بیشتر دارد.
با تمام این اوصاف، این سوال پیش میآید که در شرایط فعلی سرمایهگذارهای خطرپذیر محکوم به شکست هستند یا راهحلی وجود دارد. مدیر سرمایهگذاری کران کپیتال در این باره توضیح میدهد: بررسی دقیقتر کسبوکارها از جانب سرمایهگذار اولین کاری است که میشود انجام داد. ما اگر در مجموعهمان ۵۰۰ کسبوکار را برای صندوقهای مختلف بررسی میکردیم تا پنج استارتآپ را برای سرمایهگذاری انتخاب کنیم اکنون تعداد بیشتری را بررسی میکنیم که طبیعتاً منابع و دقت بیشتری نیز صرف آن میشود. در شرایط فعلی تمرکزمان روی تیم بیشتر میشود. در شرایط موجود بیش از پیش به حرف مشهور سرمایهگذارهای خطرپذیر قدیمی بازمیگردیم که اول باید آدمها را دید بعد بیزینس مدل. اینکه چقدر آن افراد تجربه شکست خوردن دارند، اینکه تا چه حد ذهن بازی دارند تا بتوانند پیوت (Pivot) کنند، و انتقادپذیر بودنشان برای ما مهم است. علاوه بر اینکه کسبوکار Value Proposition (ارزش پیشنهادی) محکم و مشخصی داشته باشد به ما سیگنالهای مثبتی میدهد.
او در مورد معیارهای شناسایی کسبوکارهای سرمایهپذیر میگوید: هوشمندانه کار کردن کارآفرین نیز مهم است که جنبههای مختلفی دارد. شرایط کسبوکار باید طوری باشد که Burn کسبوکار خارج از کنترل نشود. چون شرایط ریسکی و بقای کسبوکار زیر سوال است ما سرمایهگذارها به سمت کسبوکارهایی میرویم که ارزش پیشنهادی مشخص و جریان درآمدی مثبت داشته باشند یا اگر هم جریان درآمدیشان مثبت نبود کنترل کافی برای رسیدن به آن در بازه زمانی مشخص را ایجاد کنند. این آنجایی است که میگویم هنوز فرصت هست اما باید با شرایط مشخص وارد شد.
سلطانمحمدی به کنترل هزینههای استارتآپ نیز اشاره میکند و میگوید: مهم است که استارتآپ چقدر شرایط کنترل هزینه را دارد. استارتآپ باید این توانمندی را در خود ایجاد کند سرمایهای را که جذب میکند هوشمندانه در جای درست تزریق کند و بازخورد درست را دریافت کند. به عنوان مثال موارد مختلفی بوده است که بنیانگذاران کسبوکار انتقادپذیر بودهاند و پذیرفتهاند که لازم است در اندازه شرکت و مدل کسبوکار تغییر ایجاد شود. کسبوکاری که تحت استرس بود در همین شرایط سخت تورمی جانی دوباره گرفته است. این اتفاق در همین شرایط که بعضی نام آن را قحطی سرمایه میگذارند افتاده است. اولویت ما همین کسبوکارهایی است که میتوان ریسک را در آنها مدیریت کرد.
او میافزاید: در کل محتاطتر شدن سرمایهگذاران و شرایط کلی اقتصاد دست به دست هم دادهاند تا سرمایهگذاری کمتر شود. طبیعی است ریسک بالاتر رفته و سرمایهگذار به دنبال خروجی بالاتر است.
نبود استراتژی خروج مشکل بزرگ دیگری است که از دید وی سرمایهگذاری را با مشکل مواجه میکند. این عضو هیات مدیره کران در این رابطه بیان میکند: سوای تورم، فضای سرمایهگذاری خطرپذیر یکسری مشکلات ساختاری هم دارد. عملا بازیگران از جنسهای مختلفی در این اکوسیستم وجود دارند و خروج (Exit) از کسبوکارها هنوز مبهم است. در اروپا و آمریکا چشمانداز IPO (ورود به بورس) یا M&A (ادغام یا تصاحب شرکت دیگر) وجود دارد و کسی که سرمایهگذاری میکند به این امید وارد میشود. هیچکس نمیخواهد تا ابد کسبوکاری را در پورتفو خود نگه دارد.
او در مورد مشکل ورود به بورس میگوید: ورود به بورس که تقریبا همچنان در گیر و دار قانون و مسائل مختلف است و M&A هم از نظر فرهنگی سخت است. کسبوکارها مثل بچه بنیانگذاران میمانند هر چند در همه جای دنیا اینطور است و اگر کسی علاقهای به کسبوکارش نداشته باشد با وجود مصائبی که وجود دارد به سمت آن نمیرود. اما با این وجود M&A در آن کشورها خیلی راحتتر انجام میشود. اینجا نمونههای انجامشده و نه لزوماً موفق، انگشتشمارند.
او به مشکلات دیگری نیز اشاره میکند: یک سری موارد هم انکارناپذیر است. نمیتوانیم انکار کنیم زیرساخت اینترنتی مشکل پیدا کرده است و شرایط برای کسبوکارهای خانگی سخت شده است. حس و حال خوبی که کارآفرینها در شروع این مسیر داشتند را کمتر میبینیم. کارآفرینی کار چالشبرانگیزی است. قوت قلبی میخواهد که داشتنش در این شرایط بسیار سخت است.
او در مورد بحران نیروی کار نیز میگوید: بحران نیروی کار مساله کوچکی نیست و نمیشود از حجم بالای مهاجرت چشمپوشی کرد. همه اینها باعث میشود آینده روشن فضای کارآفرینی با ابهام روبهرو شود. خود این روی کیفیت فعلی فعالیت کسبوکارها تاثیر میگذارد. اینکه شما صبح بیدار شوید و امید داشته باشید تبدیل به آمازون دوم دنیا شوید یا اینکه هزاران نقطه کدر در ذهنتان وجود داشته باشد در فضای سرمایهگذاری مسلماً بیتاثیر نیست.
سلطانمحمدی موارد دیگری را نیز برمیشمارد که ریشه در فضای کلی اقتصاد ندارد، مواردی که به سرمایهگذارها بازمیگردد. او در این رابطه میگوید: دو سه عامل را نیز میتوان در نظر گرفت که سرمایهگذارها در آن موثر بودند. یکی اینکه همگامسازی ورود یک جریان با فرهنگ آن خیلی مهم است. فرهنگ شکلگیری صنعت کارآفرینی در کشور ما کمتر مورد توجه قرار گرفته است.. مثلا بعضاً در مراحل بذری (Seed) و پیشابذری (Pre Seed) که سرمایهگذاران فرشته (Angel Investor) و شتابدهندهها وارد میشوند دو اتفاق میافتد: یکی اینکه سهم زیادی از کسبوکار برداشته میشود. این باعث میشود در راندهای بعدی جذب سرمایه، استقلال و آزادی عمل کارآفرین گرفته شود و در کنارش اگر منِ سرمایهگذار بخواهم وارد شوم جدول سهامداری (Cap Table) کسبوکار را میگیرم و میبینم ورود اصلاً به صلاح من نیست.
او در ادامه میگوید: نکته دوم اینکه به نظر من در خصوص توجه به استانداردها و رویکرد حرفهای در سرمایهگذاری کملطفی شده است. مصداقش بعضاً ارزشگذاریهای عجیبوغریبی است که شنیده میشود. دو کسبوکار شبیه هم هستند که یکیشان فوقالعاده است و گردش مالیاش نیز چند برابر دیگری است. استارتآپ رقیبش که عملکردش یکپنجم آن است، سرمایهای جذب میکند که بسیار شگفتآور است.
به باور این فعال بازار سرمایهگذاری خطرپذیر، چنین ارزشگذاریهایی «هیجانی» هستند و باعث ایجاد ذهنیت غیر سازنده در کارآفرینان میشود. سلطانمحمدی برای توضیح اثر این ارزشگذاریها بر بازار از تمثیلی استفاده میکند و میگوید: در این شرایط کسبوکارها تبدیل به «ناخدا بندر» میشوند. این مفهوم به داستانی اشاره دارد: ملوانی بوده که بنا بر ضرورت مجبور میشود تا زمانی که کشتی به خشکی میرسد به جای ناخدا کار کند. وقتی کشتی به خشکی میرسد به او میگویند بیا و دوباره کار ملوانیات را انجام بده. او اما دیگر قبول نمیکند و ۳۰ سال در بندر مینشیند تا کسی به او کار ناخدایی بدهد. در نتیجه کار ملوانیاش را هم از دست میدهد.
سلطانمحمدی میگوید: اگر من در ذهن فردی فراتر ازپتانسیل او این باور را ایجاد کنم که تو در حال حاضر خیلی فوقالعاده هستی فرصت رشد را از او گرفتهام. درست این است که واقعیتها را به او بگویم و ارزش واقعی روی کسبوکارش بگذارم نه اینکه برای آن استارتآپ ارزش غیر واقعی درنظر بگیریم. هم برای کارآفرین شفاف میشود که مسیر سخت اما مثبتی پیشرو دارد هم من سرمایهگذار از دید علم سرمایهگذاری به درستی توجیه میشوم. فضای فعلی اما متاسفانه این را مهیا نمیکند.
از او در مورد ابزارهای نوین تامین مالی مانند صندوقهای بورسی جسورانه میپرسم. او به صورت کلی در خصوص نوآوری در فضای سرمایهگذاری دیدگاه مثبتی دارد، با این حال باور دارد ابزارهای نوین مالی در فضای سرمایهگذاری خصوصی باید در اختیار سرمایهگذاران باصلاحیت باشد تا از ریسکهای احتمالی پیشگیری شود. عضو هیات مدیره کران کپیتال میگوید: فضای عمومی سرمایهگذاری در دنیا بیشتر به کسبوکارها بزرگ و جاافتاده اختصاص دارد. در فضای سرمایهگذاری خصوصی که بخش کوچکی از آن سرمایهگذاری خطرپذیر است شما باید سرمایهگذار تایید صلاحیتشده (Qualified Investor) باشید تا بتوانید وارد شوید.
او ادامه میدهد: در بازار سرمایه ما که سرمایه خرد وجود دارد، دانش در زمینه سرمایهگذاری خطرپذیر محدود است و دارایی تحت مدیریت حرفهای نیز کفاف نیاز فعلی را نمیدهد و خلاء وجود دارد. خود سازمان بورس هم تشویق به حرفهایگری بیشتر در فضای بورس میکند. وقتی بخواهیم سرمایهگذاری خطرپذیر را به بازار سرمایه که فضایی عمومی است ببریم، تناقضی به وجود میآید. من مشکلی در خصوص ابزارهای نوین در حوزه VCها نمیبینیم و باور دارم کار VC به سرمایهگذار حرفهای نیاز دارد. من خیلی موافق نیستم سرمایه یک فرد خرد را به فضایی ببریم که خیلی اطلاعی از آن ندارد، ریسکش هم بالاست و شاید نقدشوندگیاش هم مشکلی داشته باشد. فضای عمومی سرمایهگذاری برای نقدشوندگی بالا، ریسک مشخص، شفافیت بالا و قانونمندی است.
رضا سلطانمحمدی در پایان به دو موردی که سرمایهگذارها از طریق آن میتوانند به اکوسیستم کمک کنند اشاره میکند و میگوید: یکی این است که به معنای واقعی در کارمان استاندارد داشته باشیم. یکی هم بحث توانمندسازی سرمایهپذیرها است. من وقتی سرمایهام را به استارتآپی میبرم با این دید بروم که واقعاً کمک کنم نه اینکه فقط پولم برود. یک سری هزینهها را باید برای خودم در نظر بگیرم. مثلاً اگر مجموعهای تیم حقوقی یا حسابداری یا هیات مدیره خوب ندارد اینها را هم به عنوان بهای تمامشده سرمایهگذاری در نظر بگیرم.