شناختهشدهترین پژوهشگر آگاهی میگوید ماشینها روزی واجد خودآگاهی خواهند شد. آیا یک کرم آگاه است؟ زنبور عسل چطور؟ آیا کامپیوتری که شطرنج را اینقدر خوب بازی میکند، اصلاً قادر به احساس چیزی هست؟پاسخ به این پرسشها برای کریستف کخ مدیر ارشد موسسه علوم مغز در سیاتل، در بافت خود کیهان نهفته است. او معتقد است آگاهی همانند انرژی یا جرم، ویژگی ذاتی ماده است. ماده را درست شبیه مغز پستانداران سازماندهی کنید تا به احساس برسید.کریستف کخ به عنوان یکی از معروفترین پژوهشگران علمی آگاهی، تقریباً یک ربع قرن در تلاش برای توضیح احساس درونی موجودات بوده است. او پس از نوشتن سه کتاب شناختهشده درباره آگاهی معتقد است پژوهشگران هنوز فاصله زیادی تا فهم چیستی و چگونگی شکلگیری آگاهی دارند. به باور او این مسالهای به شدت دشوار است. به همین دلیل هم او از سال 2011 به عضویت پروژه 500 میلیون دلاری، پل آلن، از موسسان مایکروسافت درآمده است. هدف موسسه آلن، ساخت اطلسی دقیق از نورونها و سیناپسهای درون مغز پستانداران است. این پروژه دادههایی به اندازه دادههای موجود در پروژه ژن انسان، به علم اعصاب امروز میدهد. کخ هنوز هم به ارائه نظریهای جامع درباره آگاهی امیدوار است. او معتقد است آگاهی را میتوان در بستر نظریه «یکپارچگی اطلاعات» تبیین کرد؛ بر اساس این نظریه، آگاهی محصول ساختارهایی از جمله مغز است که همزمان حجم وسیعی از اطلاعات را ذخیره کرده و چگالی ارتباطی بسیاری در نواحی مختلف آن وجود دارد. کخ معتقد است این نظریه میتواند میزان آگاهی در حیوانات، افراد مبتلا به آسیب مغزی و حتی ماشینها را بسنجد. در اینجا خلاصهای از گفتوگوی ما را با کریستف کخ درباره آگاهی ماشین میخوانید.
آیا کشف بنیانهای زیستی آگاهی موضوعی غیرانسانی نیست؟ اگر آگاهی توهمی بیش نباشد چه؟ به نظر من این ایده که آگاهی را توهمی بیش ندانیم، دیدگاهی مضحک است. اگر آگاهی توهم است، پس قدرتمندترین توهمی است که با آن سر و کار داریم! مشهورترین استنتاج در فلسفه غربی این است که «من میاندیشم، پس هستم». داشتن تجارب آگاهانه تنها یقین غیرقابلانکاری است که انسان با آن مواجه است. اگر دانشمندان روزی بنیانهای آگاهی را کشف کنند، شاهد چه فناوریهایی خواهیم بود؟ آزمونی داریم که با آن میتوانیم بگوییم چه کسی یا چیزی آگاه است یا خیر. امروزه بحثهای زیادی درباره سقط جنین وجود دارد. میتوان با داشتن روشی عینی فهمید که نوزادان چه زمانی واجد آگاهی میشوند؛ یا اینکه آیا بیماران در حالت کما آگاهی دارند یا خیر. اینها مسائلی هستند که در طول تاریخ بارها و بارها مطرح شدهاند اما پاسخ به آنها تنها در صورتی امکانپذیر است که نظریهای کامل درباره آگاهی به دست دهیم. همچنین در آینده احتمالاً بتوان ماشینهایی آگاه ساخت. بنابراین شما معتقدید علیالاصول کامپیوترها میتوانند آگاه شوند؟ من هفته پیش درباره نظریه یکپارچگی اطلاعاتِ جولیو تونونی، در دانشگاه امآیتی سخنرانی داشتم؛ این نظریه یک پیشبینی آشکار میکند؛ میگوید آگاهی ویژگی سیستمهای پیچیدهای است که دارای مخزن خاصی از علتها و معلولها هستند. این سیستمها، شبیه مغز به شیوه خاصی با محیط میانکنش دارند. اگر بتوانید روزی کامپیوتری بسازید که مدارهایی شبیه مغز داشته باشد، این کامپیوتر واجد آگاهی خواهد بود. یعنی کیفیت کامپیوتر بودن را تجربه خواهد کرد. اما این قضیه برای شبیهسازیهای دیجیتالی صادق نیست. یعنی اگر یک مدل کامل و نرمافزاری از مغز بسازیم هیچ گاه آگاه نخواهد بود اما یک ماشین که از مغز تقلید کند میتواند آگاه شود؟ درست است. این نظریه آشکارا میگوید یک شبیهسازی دیجیتالی نمیتواند آگاه باشد و این برخلاف باور بسیاری از افراد کارکردگرا از جمله...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.