سلامت دیجیتال حوزه منتخب سرمایهگذاری؛ نوش دارو به ساخت هوش مصنوعی
انتخاب حوزه سرمایهگذاری از سمت VCها و CVCها متاثر از عوامل و دلایل مختلفی است…
۲۶ آبان ۱۴۰۳
۳۰ تیر ۱۴۰۱
زمان مطالعه : ۹ دقیقه
تاریخ بهروزرسانی: ۱۵ آذر ۱۴۰۱
مدیرعامل صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر پرشیافاند باور دارد بخش خصوصی هنوز به طور جدی وارد حوزه سرمایهگذاری استارتآپی نشده است. امیرحسین شبیری با وجود این، معتقد است سرمایه موجود در اکوسیستم بیش از تیمهای خوب بازار است. او ضعف دانش منتورینگ را نیز یکی از عوامل تضعیف استارتآپها میداند. گفتوگوی پیوست با مدیرعامل پرشیافاند را در ادامه بخوانید.
ابتدا از پرشیافاند و ماجرای تاسیس آن شروع کنیم. چه شد که به فکر تاسیس یک صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر افتادید؟
سال ۹۶ میخواستیم فضایی مشابه چیزی که نمونههای آن در لندن و فرانسه وجود دارد ایجاد کنیم، نوعی پلتفرم نوآوری که استارتآپها و سرمایهگذارها در آن حضور یابند. اولین شرطمان این بود که کنار یک مخزن استعداد (Talent Pool) باشد. با توجه به سبقهای که در تیم وجود داشت دانشگاه شریف را انتخاب کردیم و سال ۹۷ در این دانشگاه مجموعهای با نام «باکس» که برگرفته از نام «باشگاه کسبوکار» بود تاسیس شد که من از بنیانگذاران آن بودم. اکنون در این مجموعه چهار پنج هزار مترمربع فضا از جمله فضای کار اشتراکی، دفترهایی برای VCها، فضای برگزاری رویداد و… وجود دارد. سال ۹۷ این مجموعه اولین مجموعه خصوصی در کشور با چنین فضایی بود. اواخر سال ۹۸ مجموعه پرشیافاند را به عنوان یک VC جداگانه با هدف سرمایهگذاری در (Early Stage) راه انداختیم که در آن سرمایهگذار بخش خصوصی از حوزههای صنعتی حضور پیدا کردهاند. خواستیم ساختاری با نظام سرمایهگذاری متفاوت تاسیس کنیم و از ابتدای ۹۹ این مجموعه فعالیتش را شروع کرد.
در این مدت روی چند استارتآپ و به چه میزان سرمایهگذاری کردهاید؟
تا الآن روی ۶ استارتآپ در حوزههای مختلف سرمایهگذاری کردهایم. بیشتر حوزههای سرمایهگذاری ما بر پایه IT است و وارد حوزههای هاردتک نمیشویم. مجموع سرمایهگذاریهای ما به ۱۵ میلیارد تومان رسیده اما این سرمایهگذاریها ادامه دارد و فاند بستهشدهای نداریم.
چرا ترجیح میدهید در مرحله اولیه (Early Stage) سرمایهگذاری کنید؟
برخی به اشتباه فکر میکنند چون پول دارند میتوانند روی مرحله پایانی (late stage) و مرحله میانی (medium stage) استارتآپها سرمایهگذاری کنند. اما آیا بدون داشتن دانش منتورشیپ و صرف داشتن منابع مالی نمیتوان روی Late Stage سرمایهگذاری کرد. کم نداشتیم VCهایی که به منابع حاکمیتی وصل بودهاند، پولهای خوبی داشتهاند و نرخهای سوخت سرمایه (Burn Rate) عجیب و غریب داشتهاند و در آخر هم خیلی از استارتآپهای آنها شکست خوردهاند.
ما بر اساس دانشمان در حوزه منتورشیپ روی Early Stage سرمایهگذاری میکنیم. همچنین همهگیری کرونا، شرایط اقتصادی و مهاجرت نیروی کار خبره، باعث شده ورودیهای محدودی داشته باشیم و تیمهای خوب کمی برای پذیرش اقدام کنند. تاکیدمان این است که صرف وجود منابع مالی تعیین نمیکند که در چه مرحلهای سرمایهگذاری کنیم و باید ببینیم دانش راهبری آن کسبوکار را داریم یا نه. شاید یکی دو سال دیگر به این تجربه دست پیدا کنیم و منابع مالیمان را در Late Stage نیز به کار بگیریم.
ترجیح میدهید در چه حوزههایی سرمایهگذاری کنید؟
حوزه سبک زندگی و مهارتآموزی، بازی و فینتک حوزههایی هستند که برای ما جذاب هستند. دلایل انتخابمان متنوع است. یکی بازمیگردد به دانش تیم ما و تجربهای که در این زمینه داریم. دوم وجود تیمهای Early Stage خوب برای سرمایهگذاری است. همانطور که به استارتآپها میگوییم باید از بازار تبعیت کنید، برای VCها هم همینطور است. فکر میکنیم با اینکه ظاهراً استارتآپ در این حوزهها زیاد است اما هنوز هم این بازار اقیانوس آبی است و خیلی جای کار دارد.
برای پذیرش تیمها چه ویژگیهایی را مد نظر قرار میدهید؟
قسمت پذیرش تیمها خیلی برای ما مهم است، حتی شاید بیشتر از منتورشیپ. در تفکر سیستمی نقطه اهرمی اهمیت دارد. برای بلند کردن یک وزنه هرچه به سمت تکیهگاه حرکت کنیم باید برای بلند کردن وزنه انرژی بیشتری صرف کنیم. دورترین نقطه به تکیهگاه برای ما زمان جذب تیم است. اگر تیمی جذب کنید که تیم خوبی نباشد باید روی منتورشیپ انرژی بسیار بیشتری بگذارید تا خروجی مناسبی داشته باشید.
تیم خوب از نظر شما چه تیمی است؟
همه VCها میگویند تیم اهمیت دارد. ما هم به این مساله اعتقاد داریم اما خوب بودن تیم خیلی ابهام دارد. این را با چه چیزی میشود اندازهگیری کرد؟ ما میگوییم مدل ذهنی کارآفرینان و عینکی که با آن به کسبوکار نگاه میکنند اهمیت دارد.
خیلی وقتها کسی استارتآپی راهاندازی میکند تا تامین سرمایه کند و حقوقی ۲۰، ۳۰ میلیونی بگیرد؛ میبینیم که در نهایت با عینک کارمندی به کسبوکار نگاه میکند. هنر حل مساله، فرار نکردن از ابهام و چالشها برای ما جذاب است. گاهی استارتآپهایی سراغ ما میآیند که سه سال است مسیری غلط را طی میکنند و یک بار هم پیوت (Pivot/تغییر استراتژی) نکردهاند چون اساساً تحمل پیوت ندارند. این یعنی استارتآپ یادگیری ندارد و مدل ذهنی کارآفرینی مدلی صُلب است که میخواهد آنچه را فکر میکند درست است به بازار تحمیل کند. این مدل منجر به شکست میشود.
عمده قراردادهای VCها بر اساس شاخص کلیدی عملکرد (KPI) است. با رسیدن به هر KPI که جنس آنها کمی است مبلغی آزاد میشود. KPI مد نظر ما آشنایی با مدل ذهنی تیم است. در جلساتی که با تیمها برگزار میکنیم تا حدی میتوانیم با مدل ذهنی کارآفرین آشنا شویم و بقیه را باید در حین کار بفهمیم. استارتآپ باید مقیاسپذیر باشد اما مهمتر از آن، مقیاسپذیر بودن مدل ذهنی کارآفرین است، اگر این مدل مقیاسپذیر باشد، کسبوکار میتواند رشد کند.
دیگر چه عواملی برایتان اهمیت دارد؟
عامل دوم، ارزش متقاوتی است که استارتآپ باید ارائه کند. خیلیها در بازار مدل فرایندی را کپی میکنند و میگویند استارتآپ راه انداختهایم. چنین استارتآپهایی تحولآفرین (Disruptive) نیستند و یک تیم با ۶ ماه کار کردن میتواند به آن برسد. پس خیلی تاکید داریم که ایده نوآورانه باشد. این مساله میتواند در بخش فناوری، مدل کسبوکار (Business Model) یا ویژگی خاصی محصول باشد اما به هر حال باید ارزش جدیای به مشتری عرضه کند.
مساله سوم مقیاسپذیر بودن است. تیمهایی به سمت ما آمدهاند که کسبوکارهای خوبی بودهاند و حتی رشد هم میکنند و شاید سالی چند میلیارد هم سود بدهند اما در نهایت یک SME خوب هستند و نمیتوان نام استارتآپ روی آنها گذاشت. رسالت ما هم سرمایهگذاری روی SMEها نیست. شاید صندوقهای سرمایهگذاری خصوصی (PE) روی SMEها سرمایهگذاری کنند اما ما این کار را نمیکنیم.
به سرمایهگذاری استارتآپی در کشور نیز بپردازیم. به نظرتان چرا بخش خصوصی آنطور که باید به سرمایهگذاری در اکوسیستم میل نشان نمیدهد؟
یکسری VCها وابسته به حاکمیت هستند و همه جای دنیا هم این وجود دارد. وقتی میخواهند در بازار برای سرمایهگذاری بخش خصوصی انگیزه ایجاد شود حاکمیت وارد میشود تا بخش خصوصی تشویق شود. واقعیت این است که به لحاظ شرایط اقتصادی کشور استارتآپها بعد از سه سال اگر ۱۰x هم خروجی بدهند، خروجی خاصی نیست. اگر این پول در بخشی که کاملاً بدون ریسک است سرمایهگذاری شود تورم در عرض سه سال همین 10x را میدهد.
بخش خصوصی سنتی ما که بخش خصوصی هوشمند و پولداری هم هست، هنوز حرکتی در حوزه سرمایهگذاری خطرپذیر نکرده است. درست است VCهایی مانند ما فعال هستند اما خیلی محدودند. سرمایهگذارهای سنتی ما هنوز ترجیح میدهند در حوزه ملک سرمایهگذاری کنند. چون شرایط اقتصادی کشور این است و سود در این بخشهاست.
بعضاً در بخش خصوصی نگاه متفاوتی ایجاد میشود. قسمتی از بخش خصوصی که مقداری هوشمندتر است میداند کسبوکار خانوادگیای که دو سه نسل ادامه پیدا کرده برای پایدار ماندن در سالهای آتی باید وارد این بخش شود. در سالهای اخیر استارتآپهایی بودهاند که باعث از بین رفتن کسبوکارهای قدیمی شدهاند. باهوشترها این را میفهمند و علاوه بر سود به فکر پابرجا ماندن صنایع تولیدی خودشان نیز هستند، پس با یک نگاه بلندمدت در شرکتهای دانشبنیان سرمایهگذاری میکنند. با وجود این، اغلب سرمایهگذارها اینطور فکر نمیکنند، در نتیجه بخش بسیاری ناچیزی از سرمایه بخش خصوصی وارد اکوسیستم شده است.
خب پس مشکل اصلی در اکوسیستم سرمایهگذاری است؟
به نظر من پولی که در اکوسیستم وجود دارد از تیمهای خوب بیشتر است. تیم زیاد وجود دارد. ما سال گذشته ۴۰۰، ۵۰۰ تیم را بررسی کردیم ولی روی سه استارتآپ سرمایهگذاری کردیم.
انصافاً سرمایه ما بیشتر از سرمایه مورد نیاز تیمهای خوب در بازار است. استارتآپها باید بیشتر روی طرح و ایده خود کار کنند. در دنیا عموماً استارتآپهایی که دنبالکننده ایده اولینهای بازار (First Mover) هستند موفقترند اما در ایران عین یک ایده را کپی میکنند، بدون اینکه هیچ ارزش جدیدی ایجاد کنند. مثلاً الآن اگر استارتآپی بخواهد ارزش جدیدی نسبت به دیجیکالا ارائه کند میتواند بازار را تحت تاثیر قرار دهد، همانطور که سفرمارکت این کار را کرد و توانست بخش خوبی از بازار علیبابا را تصاحب کند.
علت این وضعیت چیست؟
آفت مهاجرت، رویکرد کارمندی و همهگیری کرونا در این زمینه تاثیرگذار بوده. در دوره کرونا تیمی تشکیل نشد و استارتآپ ویکندها هم در دانشگاهها برگزار نشدند. شرایط اقتصادی هم موثر است. مجموع همه اینها در کم بودن تیم خوب تاثیر دارد. علاوه بر این ضعف در آموزش و منتورینگ در سطح شتابدهی نیز عامل مهمی است. عمده استارتآپهایی که پیش ما میآیند منتورینگ هم میشوند. وقتی ضعفهای آنها را یادآور میشویم خیلیهایشان میگویند هیچکدام اینها را شتابدهندهها به ما نگفته بودند. ۶ ماه تا یک سال عمر افراد در شتابدهنده صرف شده، شتابدهنده شاید ۱۰ درصد از سهامش را هم گرفته، اما در نهایت چند ورکشاپ برگزار کرده و یک کد پستی گرفته است. اینها دردی از تیمها دوا نمیکند و در این بخش هم مشکل جدی وجود دارد.
چرا با وجود ارزش پایین ریال، سرمایهگذارهای خارجی وارد بازار ما نمیشوند؟
درست است که ارزش ریال پایین است و سرمایه ارزی، ارزش بالاتری هم دارد اما سرمایهگذار خارجی حتی اگر به خاطر تحریمها مشکلی برای خروج سرمایهاش نداشته باشد، باز هم برایش صرفه ندارد. در ۱۰ سال اگر سرمایهاش 15x هم شود، نسبت به زحمتی که کشیده میشود مبلغ خاصی نیست.
عوامل دیگری هم وجود دارد. تحریم و ناپایداری اقتصادی، سرمایهگذارها را دور میکند. بعضی موارد سرمایهگذاری خارجی هم در اکوسیستم اتفاق افتاد که تجربه بدی بود و اگر موفق میشدند شاید سرمایهگذار خارجی الآن بیشتر ترغیب میشد ادامه دهد.
علاوه بر این، استارتآپها اگر یک روز قرار باشد عرضه اولیه شوند، قطعاً برای نهادهای امنیتی و حاکمیتی تابعیت خارجی بنیانگذاران حتی اگر ملیتشان ایرانی باشد مهم است، چه برسد به اینکه سرمایهگذار حقوقی خارجی حضور داشته باشد؛ قطعاً این مساله ورود به بورس را مشکل میکند.