معرفی کتاب «پول هوشمند»؛ شخصیتر شدن سیستمهای مالی در آینده
کتاب «پول هوشمند» نوشته کریس اسکینر در سال ۲۰۲۰ منتشر و توسط انتشارات Wiley…
۲ آذر ۱۴۰۳
۲۶ تیر ۱۴۰۱
زمان مطالعه : ۷ دقیقه
تاریخ بهروزرسانی: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
در این مطلب میخوانید
«کشاکش فضای مجازی در چین» کتابی است به قلم رانگبین هان که در آن از خلال بررسی وضعیت کنشگری سیاسی-اجتماعی در چین و کشاکش گروههای مختلف مردم، میکوشد به پرسشهایی از این دست پاسخ دهد که چرا اینترنت در برخی موارد به از بین بردن حکومت اقتدارگرا کمک کرده، اما در موارد دیگر موفق به انجام این کار نشده است؟ چرا برخی از حکومتهای غیرمردمسالار در عصر دیجیتالی ماندگارتر از سایرین بودهاند؟
رانگبین هان در دانشگاه ملی سنگاپور، دانشگاه پکن چین و دانشگاه کالیفرنیا درس خوانده و در حال حاضر دانشیار دپارتمان امور بینالملل دانشگاه جورجیا است. تحقیقات او در این کتاب که هشت فصل و ۳۱۵ صفحه دارد، شصت مصاحبه آنلاین و آفلاین با مدیران و کاربران تالارهای گفتگو، محققان و اشخاص حرفهای در حوزه رسانه را در بر میگیرد.
اغلب باور عموم بر این است که اینترنت بهعنوان پادزهری برای اقتدارگرایی عمل میکند. همانطور که تجربه برخی از انقلابهای برخاسته از بستر رسانههای اجتماعی از جنبشهای کشورهای عربی (۲۰۱۲-۲۰۱۰) نشان داد شهروندان مجهز به ابزارهای دیجیتال و مشخصاً رسانههای اجتماعی حتی در ایجاد تغییرات بنیادین در نظامهای سیاسی هم به توفیقاتی دست یافتهاند.
دانلود فایل PDF کتاب کشاکش فضای مجازی در چین
با این حال، حکومتهایی مانند چین کنترل و شیوه استفاده از اینترنت را نیز آموختهاند. تقابل بین جنبشهای مردمی در کشورهای عربی و رژیمهای اقتدارگرای انعطافپذیرتر هماند چین، نشاندهنده رابطه درخور توجه بین توسعه فناوری، توانمندسازی اجتماعی و اقتدارگرایی است.
چین، کشوری که امیدهایی به ظرفیت دموکراتیک اینترنت برای تغییر و بهبود شرایط سیاسی در آن وجود داشت، اما حکومت آن تا کنون از چالشهای سیاسیاجتماعی رادیکال برخاسته از فضای مجازی جان سالم به در برده است. با این حال، حکمرانی اینترنت در چین همچنان یک موضوع بسیار بحثبرانگیز است.
کتاب «کشاکش فضای مجازی در چین» با بررسی تقابل برخط گروههای مختلف ابتدا به مثابه یک بازی موش و گربه در حوزه پالایش محتوا و سپس، از زاویه رقابت گفتمانی بر بستر فضای مجازی ادعایی پارادوکسیکال (متناقض نما) مطرح میکند:
این استدلال در مقابل کسانی قرار میگیرد که ادعا میکنند تابآوری حکومت چین در عصر اینترنت صرفاً به دلیل توانایی آن در کنترل و انطباق سریع با تغییرات است. اما با کسانی که پتانسیل اینترنت برای تحقق دموکراتیکسازی آرمانی و رادیکال در چین را بیش از حد اثرگذار ارزیابی میکنند نیز همدل نخواهد بود.
در مجموع، هان با ارائه درک عمیقتری از پویاییهای اظهارنظر برخط کاربران چینی، مخاطب خود را از تفکر دوتایی سادهانگارانه درباره فضای مجازی در چین و پیشبینی آینده سیاسی بر مبنای آن بر حذر میدارد.
کتاب «کشاکش فضای مجازی در چین» دو دغدغه تحلیلی را بیان میکند که بنا به گفته نویسنده در ادبیات فعلی به حد کافی به آنها پرداخته نشده است. اول آنکه، نشان میدهد تأثیر اینترنت بر سیاست در چین، بسیار درهمآمیخته و پیچیدهتر از مدل دوگانهای است که در آن یا جامعه یا دولت بر دیگری غالب است. در حقیقت او بر این باور است که توسعه اینترنت در چین بیش از دموکراتیکسازی، موجب آزادیبخشی شده و این امر به این معناست که در ایجاد مشارکت اجتماعی بیشتر در میان شهروندان چینی موفق، اما در هدایت چین به سمت تغییری دموکراتیک و یکپارچه ناتوان بوده است. لذا اینترنت میتواند نقش سوپاپ اطمینان یا بستری فعالانه برای کنشگری سیاسی ایفا کند، مشروط بر اینکه شهروندان اینترنتی تا چه اندازه یارای مقاومت در برابر جریان اصلی رسانه و پروپاگاندا را داشته باشند.
دغدغه دوم که کتاب به آن میپردازد، آشکارکردن ضرورت تفکیک میان دولت و فضای مجازی به منظور فهم بهتر حکمرانی اینترنت در چین است.
شکی نیست که نهادهای دولتی و حاکمیتی متعددی در چین در زمینه کنترل محتوا و رقابت گفتمانی، درگیر هستند. منافع و انگیزههای متنوع آنها در کنار هم منجر به شکلدهی به دورنمای سیاست فضای مجازی در چین شده است. از این رو، پذیرش این فرض که فضای مجازی یکپارچه و همگنی در چین وجود دارد که ذاتاً آزادیبخش و حامی دموکراسی است نیز صحیح نیست.
با وجود اینکه بسیاری اینترنت را بهمثابه یک فناوری نوظهور که به کمک دگرگونسازی حکومتهای اقتدارگرا در جوامع میآید تحسین میکنند، عدهای دیگر به تبیین تأثیرات مخرب و ضدیکپارچگی آن پرداختهاند و بیان میکنند که اظهار نظر برخط ممکن است در نهایت به طیفبندیهای غیرمسالمتآمیز یا حتی بالکانیزه شدن (Balkanization) جامعه منجر شود.
مسالهای که بهطور خاص هسته مرکزی کتاب را به خود اختصاص داده این است که اینترنت تا چه میزان شهروندان چینی را توانمند کرده یا حکومت اقتدارگرای چین را به چالش کشیده است؟
نویسنده برای پاسخ این سؤال فراتر از دیدگاه غالبی که بر نقش اینترنت در ارتباطات سیاسی میپردازد جستوجو میکند. چرا که این دیدگاه مانع مطالعه و ارزیابی دقیق چالشهای برخط میشود. در حقیقت، دولت فقط به پالایش محتوا اکتفا نمیکند، بلکه به مدیریت و مهندسی ظرافتمندانه افکار عمومی از طریق اعمال راهبردهای ابتکاری پروپاگاندا نیز میپردازد، همان چیزی که از آن با عنوان ارتش پنجاهسنتی(ارتش سایبری حامی حکومت چین) یاد میشود. در مقابل نیز بازیگران اجتماعی نهتنها با توسل به روشهای خلاقانه و ابتکاری به مبارزه با دولت پرداختهاند، بلکه تاجایی که در چارچوب سرسختانه کنترل آزادیبخشی میگنجند در ساماندهی عملیاتی کنشگری برخط نیز، مشارکت جستهاند.
هان با بررسی نظام کنترل بر اینترنت در چین، آن را به سه دوره تقسیم میکند که دستهبندی نوآورانهای در ارزیابی سیاست مجازی چین محسوب میشود و مرور آن خالی از لطف نیست.
او رشد و گسترش کنترل دولت و تغییر تمرکز نهادی در مراحل مختلف را شامل تغییر تمرکز از تنظیمگری به سمت کنترل و از امنیت شبکه به سمت پالایش محتوا میداند. از این رهگذر، نشان میدهد که دگرگونی استراتژیهای کنترل و شیوه اعمال حکمرانی حاکمیت چین بر گسترش اینترنت و نمود تأثیرات روزافزون سیاسی اجتماعی آن شدیداً مؤثر بوده است.
سیاستهای دولت در زمینه کنترل محتوا در ابتدای کار، اغلب به صورت مبهم و پراکنده بوده و بیشتر جنبه آزمایشی داشته است. البته هان معتقد است که این ابهام میتواند عامدانه باشد، چراکه اساساً این استراتژی به لحاظ هزینه بهصرفه و در عین حال از سرعت و چابکی کافی برخوردار است. همچنین ممکن است غیرعامدانه و ناشی از عوامل ساختاری و ظرفیت محدود دولت در امر کنترل باشد. درواقع میتوان گفت نظام کنترل محتوای اینترنتی در چین فرآیند آزمون و خطا را پشت سر گذاشته و دولت بهتدریج ظرفیتهای نهادی، تنظیمگرانه، اجرایی و حتی فنی خود را در مسیر اعمال حکمرانی بر فضای مجازی افزایش داده است.
با این حال، نظام کنترل محتوا در چین همچنان با چالشهایی مواجه است. کنترل محتوای اینترنتی نهتنها جزو فرآیندهای انطباق دولت با چالشهای فضای مجازی، بلکه فرآیندی است که در آن بازیگران غیردولتی به بررسی فرصتها و محدودیتهای اظهار نظر برخط میپردازند و نسبت به تلاشها و اقدامات دولت در زمینه پالایش محتوا واکنش نشان میدهند. از این منظر، کنترل بر فضای مجازی در چین شبیه یک جعبه شنی عمل میکند که هر دو گروه مدافعان (ملیگرایان افراطی) و مخالفان حکومت چین در فضایی پویا و دیالکتیکی، روشهای سازگاری خود را دائماً خلق و نقض میکنند.
در این میان، این یادگیری متقابل و پایدار برای حکومت، ظرفیت تابآوری سیاسی را در برابر چالشهای فضای مجازی فراهم میکند و کنشگران مجازی را نیز هر روز بیش از روز قبل به ورطه اسلکتیویسم یا توهم اثرگذاری بر تحولات سیاسی واقعی سوق میدهد.
بنا بر استدلال هان در این کتاب، برآیند دیالکتیک مذکور در حوزه کنشگری برخط هیچگاه باعث غلبه دولت یا جامعه بر دیگری نشده است. درواقع فضای مجازی فرصتهای کمنظیرِ ایفای نقش فعالانه و اظهارنظر برخط را برای بازیگران واسط (شرکتهای ارائهدهنده خدمات اینترنتی) و کاربران به وجود آورده و موجب ایجاد تعارضات و مشکلاتی در بین نهادهای دولتی و دستگاه کنترل حاکمیت چین شده است. اما در عین حال، در موارد بسیاری به تشدید و پیچیدهتر شدن میزان و روشهای کنترل بر کنشگری مجازی انجامیده است.