امروزه سر و صدای زیادی حول واژه «کارآفرین» ایجاد شده است. شاهد ظهور تعداد فزایندهای از رسانهها و شبکههای خبری در فضای عمومی هستیم که همگی بر کارآفرینی تمرکز دارند. هرچند این محبوبیت موضوع بدی نیست اما در عین حال نیرویی است که میتواند هوس یا تبی زودگذر ایجاد کند. با گسترش فناوریهای دیجیتال، ایجاد یک شرکت از همیشه سادهتر شده است. حتی یک جستوجوی ساده در گوگل نیز میلیونها نتیجه از راهنماهای قدم به قدم راهاندازی شرکت تا داستانهای واقعی کارآفرینان پیش روی شما قرار میدهد. نیازی نیست به فراوانی کتابهای موجود در بازار که آموزش عمیقی درباره فعالیتهای تجاری میدهند، اشاره کنیم. اما آیا واقعیت به این سادگی است؟ سر ریچارد برانسون در یکی از جدیدترین مطالب خود از عنوان «2014 سال کارآفرینان خواهد بود» استفاده کرد. ما همگی با این سناریو آشنایی داریم؛ چیزی میشنوید - میتواند محصولی جدید یا خبری جدید درباره محصولی قدیمی باشد -، ساعتها در اینترنت درباره آن جستوجو میکنید و مطالب میآموزید و قبل از اینکه متوجه شوید، در موضوع غرق شدهاید. شاید چند هفته و ماه به همین روند ادامه دهید اما به تدریج به جایی میرسید که دیگر علاقه خود را از دست میدهید. و اگر فعالیت چالش برانگیزی باشد، صرفاً بیخیال آن میشوید. من مدتها به صورت عمیق به جایگاه خودم در «عرصه استارتآپ» فکر کردهام. بارها از خودم پرسیدهام «آیا واقعاً برای من ساخته شده است؟» یا «باید صرفاً شغلی عادی در حد 9- تا -5 پیدا کنم؟» اما بعد از راهاندازی چندین استارتآپ که بیشتر آنها شکست خوردهاند، میدانم این همان کاری است که باید انجام دهم، حتی اگر هزار بار در آن شکست بخورم. وقتی اولین کارم را پنج سال پیش آغاز کردم، «استارتآپ» واژه معمول امروزی نبود. هنوز در واژگان عمومی کاربرد نداشت. ما واژه «استارتآپ» را تنها یک ماجراجویی تجاری و نه بیشتر میدانستیم....