اخیراً به فرهنگ استارتآپ توجه زیادی شده است - مردم به دنبال راههایی برای بهبود تجربه کلی خود در محل کار بوده و تعدادی نیز توانستهاند بدون مشکل کار را با زندگی خود ادغام کنند. مردم قدرت مطلق برای درخواست درآمد یا حتی تعطیلات بیشتر را ندارند اما انتظارات بالاتری دارند. آنها به فرصتهای اتصال با دیگرانی علاقهمند هستند که در رسیدن به اهدافشان و کسب رضایت بالاتر در این روند کمکشان میکند. چطور باید کار رسیدن به این اهداف را آغاز کنیم؟ با تعریف فرهنگ استارتآپ، میتوانیم بیش از پیش به حمایت از خود کار، بهبود فعالیتها، کمکهای ارزشمندتر و کسب رضایت بیشتر متعهد بمانیم. فرهنگ استارتآپ چیست؟ بسیاری از کسانی که برای اولین بار استارتآپی را بنیانگذاری کردهاند تلاش دارند فرهنگ مختص به خودشان را از پایه تعریف کنند اما نهایتاً متوجه این واقعیت سخت میشوند که این فرهنگ میتواند بر عملکرد شرکتشان نیز تاثیرگذار باشد. اما کسانی که برای دومین بار این کار را انجام میدهند یا مدیران عامل که از همان ابتدا به وجود فرهنگ معتقد هستند، در زمان رشد با استرس کمتری در زمینه فرهنگسازی مواجه میشوند. من معمولاً با افرادی در مراحل مختلف رشد صحبت میکنم و متوجه میشوم که هرچند فرهنگ ضروری انگاشته میشود اما بسیاری از آنها نمیتوانند با اطمینان آن را در راستای اهداف خود تعریف کنند. این مساله به ویژه زمانی چالشبرانگیز خواهد بود که تعداد افراد حاضر در تیم کمتر از انگشتان دست باشد. رند فیشکین مدیرعامل و بنیانگذار MOZ درباره تلاش خود برای تعریف فرهنگ شرکت پس از درک تاثیر آن بر کارکرد شرکت با تجربههای تلخ مینویسد. او به سه عنصر مهم اشاره دارد: ارزشهای اصلی، ماموریت و راهبرد استعدادی. به صورت مشابه من هم میخواهم فرهنگ استارتآپ را با بررسی شرکت تعریف کنم: هویت راهبرد رشد و روابط بدانید برای چه چیزی ارزش قائل هستید. احتمالاً...