نگهداشت کارکنان امروزه به عنوان یکی از موضوعات بحثبرانگیز مدیران و کارشناسان، در مقالات و کتابهای بسیاری مورد بحث قرار گرفته است. بحث در خصوص نگهداشت کارکنان در سمینارها و کارگاههای بسیار با توصیف رقابت در جذب استعداد و راهحلهای آن، در نهایت به بحث در خصوص جابهجایی کارکنان ختم میشود. این موضوع زمانی داغتر میشود که اقتصاد کسبوکار با یک روند نزولی دچار تنش میشود. مجله آینده اخیراً به ۱۳ استراتژی در مواجهه با رکود در کسبوکار اشاره کرد که همراستا با سه قانون حیاتی است؛ یکی از این قوانین به این مساله اشاره دارد که عموماً سازمانها در این مواقع با تصور افزایش سود، هزینه کمتری برای آموزش کارکنان صرف میکنند، اما این رویکرد بسیار سادهانگارانه است. راهحل اساسی به جای جذب افراد برای نجات سازمان، سرمایهگذاری بر آموزش و توسعه کارکنان است. رواج این نوع رویکرد در سازمانها به خوبی نشان میدهد اهمیت موضوع جابهجایی کارکنان (ترک سازمان) تا حد زیادی در نیمه تاریک عمده مسائل سازمانی قرار میگیرد که میبایست مورد توجه مدیران به ویژه مدیران ارشد قرار گیرد. اگرچه مسائل بیرونی اثرگذار بر بحران نگهداشت کارکنان از جمله رشد اقتصادی، عرضه کم نیروی کار، کاهش نرخ بیکاری، کمبود مهارتهای کلیدی سازمان، کارآفرینی، تغییرات حوزههای مورد علاقه شغلی، خارج از کنترل کارفرمایان هستند و ارائه راهحل را برای آنها دشوارتر میسازد؛ محرکهای درونی از جمله موضوعاتی هستند که باید آنها را در نظر گرفت چراکه بیتوجهی به آنها همزمان با همراستایی محرکهای بیرونی، بحران نگهداشت و جابهجایی را دوچندان میسازد و در برخی از مواقع، محرکهای درونی نرخ جابهجایی را بیش از محرکهای بیرونی متاثر میسازند. از جمله محرکهای درونی میتوان به افزایش تمایل به کار چالشی و متنوع، نیاز به استقلال و انعطافپذیری، افزایش تمایل به دریافت انواع مختلفی از مزایا، تمایل به دریافت جبران خدمات رقابتی، نیاز به یادگیری مهارتهای جدید، امکان رشد مسیر...