توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
یاد روزها و شبهای دهه 1360 بخیر. ایامی که بخش زیادی از آن با جنگ تحمیلی مقارن بود. به دلیل شرایط جنگی، کشور در حالت آمادهباش دائم بود و مردم هم در مورد پذیرش و تحمل دشواریها و کاستیهای ناشی از آن، متحمل، صبور و همراه بودند. در آن ایام قطع برق امری معمول بود و حتی برای آن برنامهریزی هم میکردند. برای گذران ساعات بیبرقی هر کس تدبیری اندیشیده بود: مولدهای کوچک بنزینی، چراغهای گازی روشنایی، چراغهایی با باتریهای قابل شارژ و حتی شمع.
مدت زیادی از آن زمان نمیگذرد ولی با رفع مشکلات تامین برق مطمئن و پایدار برای آحاد مردم، وضعیت تغییر کرد و تصورم این است که در شرایط امروزی اگر برای مدت کوتاهی برق قطع شود، دیگر مجهز نیستیم و احتمالا تجهیزات تامین روشنایی، حتی یک شمع، در دسترس ما نیست. همه ما، هم مردم به عنوان مصرفکننده و هم دولتمردان به عنوان مسوول، پذیرفتهایم که برق یک زیرساخت حیاتی است و تکرارپذیری در ارائه این خدمت با رعایت کیفیت آن، نیاز حیاتی زندگی امروزی ماست. با تامین برق مطمئن و پایدار به طور طبیعی وسایل اضافی روشنایی از ساختمانهای ما حذف شد و تقریبا میتوان گفت که بیبرقی را از یاد بردهایم.
روند زندگی امروز ما در حوزه ارتباطات نیز به گونهای است که هر روز وابستگی جنبههای مختلف زندگی به این فناوری بیشتر و بیشتر میشود. این امر هم یک ضرورت است هم یک تمایل و خواست. ضعف و کاستی در زیرساختهای ارتباطی از نظر حجم، کیفیت، قیمت و در دسترس بودن، مانع تامین آن از راههای دیگر نشده و شاهد موارد بسیاری هستیم که مصرفکنندگان با استفاده از راهحلهای مختلف، خود اقدام به تامین نیازشان کردهاند و بخشی از ضروریات زندگی خود را به آن وابسته کردهاند (مثلا نصب دکلهای ارتباطی و ایجاد شبکههای اختصاصی). باید بپذیریم که سهمی از توسعه فاوا در جامعه ما، از طریق برنامه مدون دولت انجام نشده است و تامینکنندگان و مصرفکنندگان بر اساس ضروریات خود به این امر پرداختهاند. از این منظر با بخشهای دیگر زیرساختی جامعه مانند صنعت برق تفاوتهای زیادی وجود دارد.
اما صحنه امروز ما چیست؟ پس از پیمودن مسیر قابل توجهی از توسعه فاوا در کشور و پذیرش وابستگی به آن، متولیان مختلف که درصدد ایفای نقش قانونی خود هستند، به تدریج وارد صحنه شدهاند. اما ظاهرا یا بخشهایی از این سناریو نوشته نشده است یا بازیگران آن غایبند. مسوولان مدیریت شهری در راستای مسوولیتهای خود نگران مزاحمتهای جدی دکلهای مخابراتی هنگام بروز فجایع طبیعی (مانند زلزله) و همچنین آرامش بصری شهروندان هستند. در نتیجه، ساماندهی دکلها در سطح شهر در دستور کار قرار میگیرد. قرار است ساماندهی از طریق وضع عوارض، جمعآوری دکلها و توصیه به استفاده مشترک از آنها و… صورت گیرد. رفتار اداری، مودبانه، غیرقهرآمیز و مبتنی بر قانون هم از خود بروز میدهند. این رفتار مانند این است که بخواهند خیلی مودبانه و با در دست داشتن کتاب قانون، تیرهای برقرسانی و روشنایی معابر را از سطح شهر جمع کنند. ولی سوال بزرگ این است که چه چیز را جایگزین آن کردهاند و چه کسی باید این کار را بکند؟
مثال دیگر آن اعمال محدودیت در استفاده از VPNهای غیرقانونی است. ابتدا، محدودیت را اعمال میکنند، سپس VPN قانونی عرضه میکنند و دست آخر قیمت آن را تعیین میکنند. قرار است ماهی 400 هزار تومان بابت هر VPN پرداخت کنیم.
اینها دو مثال ساده و کوچک از داستان دنبالهدار ما و فاواست. درک موضوع خیلی ساده است، اگرچه پیاده کردن آن دشوار. IT راهحل بسیاری از معضلات امروز جوامع، مانند ترافیک، آلودگی زیستمحیطی، بهرهوری، رفع تبعیض، محدودیت منابع و… است. برای استفاده از آن در جهت حل این مشکلات بنیادی، چارهای نداریم جز اینکه با آن مانند یک زیرساخت حیاتی (مثل آب و برق) رفتار کنیم. زیرساخت حیاتی نیز برنامه و نگاه درازمدت که مبتنی بر توسعه پایدار است میخواهد. زیرساخت حیاتی، تمرکز در سیاستگذاری و تداوم در برنامهریزی میخواهد. بازیگران این عرصه همگی باید نقشهای مختلفی از یک سناریو را بازی کنند نه اینکه هر کدام با سناریوی خود به صحنه بیایند. رفتار امروزی ما در برابر برخی کاربردهای این فناوری، به خصوص موارد مورد توجه نسل جوان، مانند این است که چون کودکی شیر آب را باز گذاشته و مشغول آببازی است پس آب یک محله را قطع میکنیم.
و در انتها یک آرزو: آیا روزی میرسد که همانطور که بیبرقی را فراموش کردهایم، عدم دسترسی به امکانات ارتباطی، افسانهای شود که هر کسی آن را به یاد ندارد؟