توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
این روزها سرعت تغییرات نقش نرمافزارها در سازمانها و سیستمها فراتر از سرعت تطبیق ذهنی بسیاری از کارشناسان و مدیران حوزههای فعالیتی گوناگون « اعم از دولتی و خصوصی » شده است. سالها به طول انجامید که مدیران سازمانها به نقش ابزاری فناوری اطلاعات و ارتباطات در دستگاههای مقبولشان معترف شوند و بپذیرند در گوشه و کنار سازمانشان نرمافزارهای حسابداری، انبارداری، پرسنلی و… و بعضا نرمافزارهایی تخصصیتر جزء لاینفک عملکرد و راهبری دستگاههایشان هستند.
بگذریم که پرداخت هزینه برای اینگونه نرمافزارها نیز در پرتو پرداخت هزینههای داراییهای مشهودشان در این حوزه (سختافزار) معنیدار بوده است. این در حالی است که شرکتهای نرمافزاری داخلی طی سالیان گذشته، عمدتا یا به ضرب سیلی صورت خود را سرخ کردهاند و با درآمدهایشان از حوزههای سختافزاری و خدماتی دیگر به سرمایهگذاری در عرصه نرمافزار ادامه دادهاند یا با فروش خود در مقیاس انبوه قادر شدهاند صورت شرکتی سودآور را به نمایش بگذارند. فارغ از اینکه در دنیای امروز که شرکتهایی فناور چه تعدادی از صدرنشینان لیست درآمدزاترین و ثروتمندترین شرکتهای جهان را به خود اختصاص دادهاند، میبینیم از شرکتهای IT ایرانی در حوزه شرکتهای برتر کشورمان کمتر نشانی به چشم میخورد.
در عین حال در نظر بگیرید که امروزه IT و نرمافزارها موتور پیشران صنایع مختلف دنیا بودهاند. حضور کمپانیهای تراز اول IT جهان از لایه استراتژی تا عملیات و بهرهبرداری سازمانها و صنایع گوناگون «اعم از انرژی، اقتصادی ، تولیدی و… » بیانگر این مطلب است که سازمانها بیش از پیش سرنوشت خود را با IT گره زدهاند و درصد قابل توجهی از سرمایهگذاریهای ثابت و نیز هزینههای عملیاتی آنها در این حوزه قرار میگیرد.
تا هنگامی که تصورات مدیران نسبت به نرمافزارها و هزینههای خرید نرمافزار در حد کپی سیدی نرمافزار تنزل مییابد و گمان میکنند آنچه میپردازند صرفا سود خالص به تامینکننده نرمافزارهایشان است و دیوارهای نامرئی ایشان را از پیچیدگیهای دنیای شرکتهای نرمافزاری در عرصههای تامین سرمایه انسانی متناسب، آموزش، لیسانسهای فناوری و ده ها هزینه ریز و درشت شرکتهای مربوطه، جدا میسازد؛ توقع از ایشان برای پرداخت هزینه واقعی نرمافزارها که قطعا کمک به سرمایهگذاری جدیتر شرکتها و توانمندتر کردنشان میشود، بیجاست.
سازمانهای ایرانی در شرایطی به جبر و اجبار عنان سازمانهایشان را به شرکتهای فناور واگذار میکنند که با نوع تفکراتشان در خصوص نرمافزار و فناوری، خود به دست خود، شرکتهای تامینکنندهشان را تضعیف میکنند و گویی بر سر شاخه نشستهاند و شاخه از بن میبرند.
شایسته است که مدیران سازمانها چنان به تاثیرگذاری فناوری در ایجاد ارزشافزوده، در خدمات و محصولاتشان واقف باشند و روند تحولی و سیر تطور جایگاه نرمافزار را در سازمانهایشان بیابند که طی روند متقاعد کردن آنها برای پرداخت هزینههای مربوطه نشنویم که میگویند:«مگر این نرمافزار کیلویی چند تمام میشود؟»