نگاهی به پرونده وزارت دادگستری آمریکا علیه ویزا؛ انحصار در بازار شبکههای پرداخت بانکی
وزارت دادگستری ایالات متحده در ۲۴ سپتامبر امسال، پرونده آنتیتراست جدیدی را علیه شرکت ویزا…
۲۱ مهر ۱۴۰۳
۱۳ دی ۱۴۰۰
زمان مطالعه : ۴ دقیقه
فراگیری و تنوع نیروی کار بحق از موضوعات داغ عصر حاضر هستند. ساخت تیمهایی که با سازوکار جوامع همخوان باشند امری حیاتی است اما آیا تعریف محدود از تنوع کسبوکار ما را به خطر میاندازد؟ یک تیم متنوع در تصور شما چه شکل و شمایلی دارد؟ اگر افرادی از تمام طبقهها، گروههای سنی، سیستمهای اعتقادی، نژاد و هویتهای مختلف را در ذهن دارید، شروع خوبی است. با این حال مساله به تنوع و گوناگونی ختم نمیشود.
دو نفر از طبقههای مختلف و با تجربیات متفاوت ممکن است رویکرد و نگاه مشابهی داشته باشند. حتی اگر تمام افراد جلسات شما چهره، حس و لهجه متفاوت دارند باز هم ممکن است طرز فکرشان شبیه به هم باشد. مشکل در همینجا نهفته است.
از گذشته تا امروز محصول و سیستمهای متعددی تنها با توجه به یک کاربر خاص ساخته شدهاند. بدون استثنا زمانی این حالت رخ میدهد که فردی با همان الگوی کاربری مشابه در حال طراحی محصول یا سیستم مورد نظر است.
وقتی ایدهای تنها با یک رویکرد واحد شکل میگیرد، هیچگاه به خوبی نیاز گروهی متنوع را برآورده نمیکند و گامی به سمت تباهی میرود. اگر تصور میکنید اتفاق نظر همیشگی بین اعضای حاضر چیز خوبی است، پیشنهاد میکنم در این باره تجدید نظر کنید. وقتی همه موافق هستند، حتماً چیزی از قلم افتاده است.
نقاط کوری که در نهایت به سقوط سازمانها و محصولات میانجامند زاده تفکر یکسان هستند. تنوع فکری هم به همان اندازه تنوع جنسیتی، نژادی و تجربی اهمیت دارد.
بله با شما هستم. شما هم مثل من تعصباتی دارید. اگر به فکر ساخت کسبوکار و تیمی جهانی و آیندهنگر هستید، پس باید با آنها روبهرو شده، به آنها اذعان و برای از بین بردنشان تلاش کنید.
مسلماً مواجهه با تعصبات کاری دشوار اما در عین حال آرامشبخش است. با این حال اذعان به این مشکلات از سوی شما، باعث توانمندی کارکنان شما میشود. وقتی تیم کارکنان اراده پذیرش و رفع مشکلات را در شما ببینند، با استفاده از این فرصت تنوع و گوناگونی را به شما هدیه میدهند. جادو در همینجا رقم میخورد.
با توجه به تجربهای که از کار با اعضای تیمی از کشورهای مختلف دارم، معمولاً در تفاوتهای فرهنگی به مشکل برمیخورم. گاهی این تفاوتها واضح و روشناند و گاهی کمی مبهم. گاهی حتی متوجه آنها نیستیم و باید کسی به آن اشاره کند.
طبق تجربه من، تفاوتهای روشن و واضح به ندرت باعث بروز مشکل میشوند. همه از وجود این تفاوتها آگاه هستند و با توجه کردن به آنها خود را وفق میدهند. اما تفاوتهای مبهم و نامحسوس یک تیم بینالمللی است که در صورت رفع نشدن آسیب جدی به بار میآورد. این تفاوتها زمانی آشکار میشوند که اوضاع کاملاً با آنچه انتظار داشتم تفاوت پیدا کند و همینجاست که از خودم میپرسم: «صبر کن. چطور شد؟»
با اینکه تفاوتهای ما در صورت حل نشدن باعث نابودی سازمان میشوند اما با تشخیص درست و بهموقع و شناخت و مهار پتانسیل این تفاوتها، به فرصتی فوقالعاده برای رشد بدل میشوند.
فرهنگ شرکتی که من در آن کار میکنم با ایجاد تنوع از اکتشاف پشتیبانی میکند. تبادل نظر آزاد است و وقتی مشکلی پیش آید آن را شناسایی میکنیم و به هم نزدیک میشویم.
برای مثال، آمریکاییها افراد روراستی هستند. دوست داریم به اصل مطلب بپردازیم. اما در مواجهه با فرهنگهایی که بیشتر به جای مساله اصلی به داستانگویی میپردازند، چنین به نظر میرسد که شخص مقابل برای رسیدن به اصل مطلب مسیری طولانی و خستهکننده را طی میکند. اما در حقیقت جزئیاتی که در دیگر فرهنگها بیان میشود گاهی آموزنده است. بهترین حالت زمانی است که دو فرهنگ یکدیگر را درک کنند و نحوه ارتباط در القای دیدگاهشان خللی ایجاد نکند.
ما در تیم به تنوع نیاز داریم اما در نحوه فکر کردن هم نیازمند تنوع هستیم. تکتک رویکردها ارزشمندند و در نتیجه باید با دید متفاوتی به کسبوکار و محصولاتش نگاه کنید.
تنوع تیمی را قدرت جادویی تیمتان تلقی کنید. هیچ چیز نمیتواند سازوکار، درسها و موفقیتهایی را که با تیم شما محقق میشود شبیهسازی کند. قدرت نهفته در تفاوتهاست.
پس به جای اینکه به دنبال گروهی همنظر و موافق باشید، شاید بهتر باشد دنبال تیمهایی بگردید که بر سر ارزشها اتفاق نظر دارند اما به اندازه کافی هم متفاوت هستند تا راهحل بهتری از دلشان بیرون بیاید؛ هرچند بدون بحث و مذاکره این کار امکانپذیر نیست.
منبع: Entrepreneur