بحث درباره نفوذ تقریباً همیشه معطوف به شیوه انتقال پیام و اطلاعات بوده و فرض بر آن است که بهترین راه برای ایجاد انگیزه در افراد فهماندن کاری است که باید به بهترین وجه انجام دهند. لیکن مطالعات دیگر نشان دادهاند محیط تاثیر زیادی بر نفوذ در افراد میگذارد. در طول دهه گذشته برخی بر جزئیات کوچکی از محیط تاکید کردهاند که میتوانند تاثیرات بزرگی بر رفتار بگذارند. در این مطالعات فرض شده محیط بازتابی از اطلاعات ارائه میکند و اولویتها را تغییر میدهد. برای نمونه فرض بر آن است که افراد معمولاً به این دلیل تمایل به انتخاب گزینههای پیشفرض دارند که چیزی درباره تغییر آن گزینهها نمیدانند. بر طبق نظریه تصمیمگیری، اطلاعات همواره هسته اصلی اقتصاد شناختی را تشکیل میدهد. اما در اصل این انرژی است که نظام شناختی همواره در حفظ آن میکوشد. مغز انسان تقریبا سه درصد از وزن کل بدن را تشکیل میدهد و با این حال چیزی بین 20 تا 25 درصد از انرژی روزانه ما را مصرف میکند. این میزان انرژی فارغ از اینکه با مغز چه کاری انجام دهیم برای عملکرد آن ضرورت دارد. این بدان معنی است که زمان صرفشده درباره یک تصمیم به طور مستقیم با انرژی مصرفی در مغز همبستگی دارد. از این رو راه بهتر برای توجه به محیط، شناسایی این نکته است که انسان میخواهد زمان، انرژی مصرفی هنگام تصمیمگیری و همچنین انرژی برای انجام عمل را تا حد ممکن کاهش دهد. سادهترین راه برای کاهش انرژی و زمان تصمیمگیری و عمل این است که عملی که قرار است انجام دهیم در محیط سازگار با آن صورت بگیرد. به دیگر سخن، افراد در انجام فعالیتهای عامدانه به محیط به منزله بستری اطلاعاتی نگاه نمیکنند. در عوض بر آنند که سادهترین عمل را در پی سادهترین فکر انجام دهند. بنابراین اگر قرار است بر رفتار دیگران تاثیر بگذارید،...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.