قسمت بیست و یکم
فاتحهای برای تمرکز
۳ بهمن ۱۳۹۳
زمان مطالعه : ۴ دقیقه
شماره ۲۱
تاریخ بهروزرسانی: ۳۰ مهر ۱۳۹۸
1 آن روز وقتی وارد شدم، از چهره بچههای شرکت میشد خواند که اتفاقی افتاده. خیلی نگذشت تا بفهمم موضوع چیست. مسئول اداری شرکت برای بالا بردن کارایی کارمندان از مدیر آیتی خواسته بود امکان اتصال به شبکههای اجتماعی را مسدود کند. دیگر کسی نمیتوانست برای استراحت به فیسبوک که آن زمانها تنها و محبوبترین فضای مجازی اجتماعی بود، سری بزند. آن روزها هنوز امکان استفاده از انواع شبکههای اجتماعی روی اسمارتفونها میسر نبود؛ چرا که اصلا هنوز گوشی هوشمند با تعریف امروزیاش همهگیر نشده نبود. تا آنجا که یادم است دسترسی به فیسبوک هنوز آزاد بود، پس احتمالا مسئول آیتی با یک فیلترینگ داخلی این امکان تفریح مجازی را از دوستان گرفته بود. اما مسئله فقط این نبود. مدیر اداری با فرستادن ایمیلی به همه کارمندان امکان صحبت خصوصی با موبایل را محدود کرده بود و برای آن قوانینی گذاشته بود. پس از انجام کارهای مهم اول روز از او خواستم به اتاقم بیاید تا صحبت کنیم. در دو مورد؛ اول آنکه چرا بدون هماهنگی با من که مدیر اجرایی شرکت بودم این کار را انجام داده است. دوم آنکه با چه هدفی این انقلاب سازمانی را به راه انداخته است. در مورد اول ارجاعم داد به آخرین جلسه مدیران عالی شرکت که همه با پیدا کردن راهکارهایی برای بالا بردن راندمان کاری پرسنل توافق کرده بودیم. در مورد دوم هم ادعا میکرد روشهای جدید همان کلید طلایی راندمان بالاست و تصورش این بود که من هم استقبال خواهم کرد. 2 به تازگی یکی از دوستان جوانم از من مشورتی کاری خواست. مشکلش این بود که مدیرش از راندمان کاری او راضی نیست و معتقد است او زمان زیادی را برای هر واحد کاری صرف میکند. اولین کاری که من انجام دادم این بود که خاطره بالا را برایش تعریف کردم و از او خواستم نظرش را راجع به...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید