قسمت شصت و هشتم
نسخهای موجود نیست
۲۸ خرداد ۱۳۹۸
زمان مطالعه : ۳ دقیقه
شماره ۶۸
تاریخ بهروزرسانی: ۲۳ مهر ۱۳۹۸
بهرام از دوستان قدیمیام است که حدود ۲۲ سال در رشتهها و شرکتهای مختلف کار کرده، تجربه اندوخته و برای خودش در حوزه بازاریابی اسم و رسمی پیدا کرده. حرفش خریدار دارد و نظرش تاثیرگذار است. وقتی دفتر رسمی برندی که در آن کار میکرد، به دلیل تحریم در ایران تعطیل شد، تصمیم گرفت دیگر کارمندی نکند. همین کار را کرد. راضی هم هست. میگوید اگر به کارمندی ادامه میداد، قطعاً درآمدش بیشتر بود اما در جایی از زندگیاش ایستاده که استقلال برایش مهمتر است از درآمد بیشتر. همین چند وقت پیش که در کافه گپ میزدیم آخرین تجربه مشاورهاش را تعریف میکرد. میگفت برای مشاوره بازاریابی به یکی از بزرگترین شرکتهای اینترنتی کشور دعوت شده بوده. بعد از برگزاری چند جلسه با مدیرعامل و درک شرایط موجود و خواستههای فنی آنها، پیشنهاد کاریاش را در قالب یک پاورپوینت ارائه داده. گویا مدیرعامل از پیشنهاد فنی بهرام به شدت راضی بوده ولی از مدل همکاری پیشنهادی خیر. آقای مدیرعامل انتظارش این بوده که بهرام به استخدام آنها درآید که او نپذیرفته است. دوست من اصرار داشته که با برنامه زمانی مشخص، شامل جلسات و ورکشاپهای لازم برای تیم بازاریابی آن شرکت، در دفتر حضور داشته باشد. میگفت دیگر قدری برای اینکه جایی حضور پیدا کند، بدون اینکه کاری در آنجا داشته باشد، پیر شده است. چیزی که حتی بیشتر از این عجیب به نظرم آمد این بود که بهرام زمان قرارداد مشاورهاش را هم برخلاف تمایل آنها کوتاهمدت و برای سه ماه تعیین کرده بود؛ یعنی درآمد کمتر و امنیت شغلی کوتاهتر. معتقد بود کارش ساختن زیرساخت و آموزش نیروها برای انجام یک کار حرفهای است. میگفت روش مورد علاقهاش این است که ساختار کاری یک تیم بازاریابی را با توجه به نیازهای سازمان بازسازی کند. او بعد از سالها، که دیگر در زمینه نخستین رشته تحصیلیاش کار نمیکند،...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید