«ما» در دو دنیای متفاوت زندگی میکنیم. منظورم از «ما» اکوسیستم فناوری اطلاعات و ارتباطات…
۱۹ اسفند ۱۴۰۳
نوروز ۱۴۰۳ را جشن گرفتیم. مثل سالهای پیش. آرزوی روزی نو، حالی خوش و سالی سرشار از شادکامی کردیم. به رسم چندهزارساله نیاکان ما قرار گذاشتیم یک سال بزرگتر شویم. نوروز ۱۴۰۴ هم همین کارها را خواهیم کرد. نوروزهای بعد هم.
هنوز فروردین به نیمه نرسیده بود که حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، به رویارویی مستقیم نظامی میان ما و رژیم اسرائیل ختم شد. شرکتهای هواپیمایی اروپایی پروازهای خود را به ایران لغو کردند. این آغاز بحران ۱۴۰۳ بود.
از سیل و زلزله و ریزشهای معادن که بگذریم، اردیبهشت را با سانحه سقوط هلیکوپتر رئیسجمهور به پایان رساندیم. شوک سنگینی بر نظام اداری مملکت که هرگونه تصمیمسازی را به انتخاب رئیسجمهور بعد موکول میکرد و چه شوخی تلخی که دورانی که رئیسجمهور نداشتیم، باثباتترین و کمحادثهترین روزهای سال بود.
خرداد و تیر را به تماشای هیجانانگیز نامزد شدن چندصد نفر برای ریاستجمهوری، رد و تایید صلاحیتها، مناظرهها و چالشهای سیاسی و دو مرحله انتخابات گذراندیم. در نیمه تیر رئیسجمهور جدید انتخاب شد، انتخابی که حکایت از چرخشی در مدیریت اجرایی کشور داشت.
در دهه اول مرداد، رئیسجمهور جدید سوگند خورد و فردای آن روز یکی از مقامات ارشد مهمان کشور، در تهران ترور شد. انتخاب و اخذ رأی صلاحیت وزرا و مدیران دولتی جدید روندی طولانی و کشدار بود که همچنان ادامه دارد.
تابستان سخت ۱۴۰۳ همراه بود با کمبود برق، خاموشیها و تعطیل کردنها. روزهای متوالی ساعات کار بانکها محدود شد به ساعت ۶:۳۰ تا ۱۰ صبح و با کمبود برق در استانهای گرمسیر، روزهای بسیاری ادارات و کسبوکارها تعطیل شدند.
مهرماه را با خبر حمله هوایی به مرکز فرماندهی مقاومت در لبنان شروع کردیم و پاییز ۱۴۰۳ با حمله مجدد ایران به اسرائیل دنبال شد. فضای هوایی کشور به دلیل مسائل امنیتی ناشی از تهدیدها مدتها بسته ماند و پروازها لغو شدند.
با فروکش کردن تنشها در نیمههای آبان، با سرما و بحران انرژی و آلودگی ناشی از سوختهای آلاینده در نیروگاهها مواجه شدیم. شهرهای بسیاری حتی کمجمعیتها هم به دلیل سطح خطرناک آلودگی روزهای متوالی تعطیل شدند و این بار دماوند و فیروزکوه نیز در امان نماندند. خبر فوری آخر شب صداوسیما، تعطیل شدن روز بعد مدارس و ادارات و بانکها بود.
زمستان را هم که کماکان با آلودگی، قطع برق و جهشهای نرخ برابری ارز و تردیدهای ناشی از تغییر مدیریت در آمریکا خواهیم گذراند.
بخشهای صنعتی و تولیدی کشور برای حفظ روند تولید نیاز به کارکرد بدون وقفه دارند اما تعطیلیها به کاهش ظرفیت تولید، افزایش هزینههای ثابت و تاخیر در تحویل سفارشات منجر شد. برای کسبوکارهای کوچک و متوسط که حاشیه سود کمی دارند، تعطیلیها باعث کاهش درآمد، کاهش فروش و صادرات و از دست دادن بازار شده است.
فارغ از آثار روحی و روانی حوادثی که پشت سر گذاشتهایم، اتفاقات سال آثار اقتصادی مهلکی برای کشور داشته است. مردم و بخش خصوصی مستقل، از تعطیلیهای بانکها، ادارات دولتی، صنایع، بورس، گمرک، دادگستری و شوراها آسیب دیدهاند. برای هر تصمیمگیری خرد و کلان، نظام اداری کشور به تشکیل کمیتهها و کارگروههای نامحدودی وابسته است که در شرایط عادی هم کند و ناکارآمد هستند.
خوشبین بودیم که فکر میکردیم دولتیها که ناتوانی و بیکفایتیشان عامل تمام این مشکلات است، مسئولیتپذیر خواهند بود و بخشی از خسارت ناکارآمدیشان را خود خواهند پرداخت. نزدیک به نیم قرن است مدیریت اجرایی مملکت در انحصار چندصد نفر است و گاه چرخشی بین خودشان اتفاق میافتد. وزیر سابقْ نماینده مجلس میشود، اگر نشد، مدیری در یکی از نهادهای بیشمار و با کمی بردباری مجدداً میشود آقای وزیر.
دولتیها در آن روزهایی که تعطیل نبودند و ساعات کاریشان برقرار بود، همچون سالهای خوش، صورتحسابها صادر کردند، تاخیرها را جریمه کردند، بیبرنامگیهایشان را با بستن کسبوکارها جبران کردند. بانکها هم حتی در روزهایی که بسته بودند، در وصول سررسیدها کوتاه نمیآیند، طلب اقساط میکنند، چکها را برگشت میزنند و تضامین را توقیف میکنند. بههرحال حافظان بیتالمال هستند و لحظهای تاخیر در وصول حقوق دیوانی گناهی نابخشودنی است.
در همین فرودگاه پیام در جوار تهران که از توابع وزارت جدید و نوگرای ارتباطات و فناوری اطلاعات خودمان است، مهرماه را به دلیل مسائل امنیتی تعطیل کردند. مدارس خلبانی با بردباری به دلیل منافع ملی پروازهای آموزشی خود را که منبع درآمدشان بود لغو کردند. اساتید خلبانی که بر مبنای ساعت پرواز دستمزد میگیرند، یک ماه سخت بدون درآمد را گذراندند. وقتی در پایان ماه از مدیر وقت درخواست شد تا اجارهها در این ماه تعدیل یا دستکم با تاخیر دریافت شود، اما در کمال خونسردی در سحرگاه روزهای سررسید، چکها را در بانک به وصول گذاشتند. درخواستی بود از ارباب ولی رعیت را چه به این غلط کردنها.
زمانی که این یادداشت را میخوانید، سال به پایان خود نزدیک شده یا در آغاز سال ۱۴۰۴ هستیم. یک بار دیگر برای هم آرزوی سالی خوش کنیم. شاید شد.
*مصرعی از شاهنامه فردوسی