۹ ماه از حضور من به عنوان مدیر یک صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر در هلدینگی صنعتی و معدنی میگذشت که برای اولین بار از خط فراوری و معدنی در استان زنجان بازدید کردم. طی این بازدید برای اولین بار متوجه شدم چه مسئولیتی را پذیرفتهام و چه راه سختی در پیش دارم. در مسیر بازگشت، پیامی به مدیر ارشد مجموعه ارسال کردم: «تازه فهمیدم کجا کار میکنم.» اما واکنش او به این پیام با شادی وصفناپذیری این بود: «خوشحالم که درک کردی با چه مجموعه بزرگی کار میکنی.» درست است؛ ما درک متفاوتی از یک موضوع مشترک داشتیم و این تفاوت تا امروز هم بزرگترین چالش من در قامت نمایندهای از اقتصاد نوآوری در بدنه اقتصاد متداول است: فهمی متفاوت از یک موضوع مشترک. اکوسیستم نوآوری در ایران، اگر نگوییم به بلوغ رسیده، حداقل امروز یکی از بازیگران پرشور اقتصاد ایران قلمداد میشود. حوزهای که تحت تاثیر تحولات بینالمللی در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات رشد سریعی داشته و توجه سایر بخشهای اقتصادی را به خود جلب کرده است. این رشد باعث شده اجزای مختلف اقتصاد به استقبال فناوری بروند و برای گرفتن سهمی از این اقتصاد نوظهور تلاش کنند. اما الزامات این همکاری نیازمند رسیدن به یک درک مشترک از مفهوم «اقتصاد دیجیتالی» است. بدیهی است رسیدن به این درک مشترک مستلزم گفتوگوی مستمر میان این دو بخش است. توسعه متوازن میان صنعت و اکوسیستم فناوری موجب پیشرفت در این حوزه خواهد شد و هرگونه نبود توازن نهتنها نتیجهای در پی نخواهد داشت، بلکه ممکن است تجربههای پرهزینهای رقم بزند که طرفین را برای همکاریهای آینده محتاطتر میکند. از این رو، شکلگیری اولین داستانهای موفقیت میتواند راه را برای این همکاریها هموارتر کند. در ادامه، با تکیه بر تجربیات سه سال اخیر، تلاش خواهم کرد مهمترین مسائل در همکاری بین بازیگران اقتصاد متداول و اکوسیستم نوآوری کشور را روایت کنم....
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.