همه ما و حتی بااستعدادترین کارآفرینان، نقاط کور داریم. افکار، احساسات و فرضیات ناخودآگاهی که عادتهای نادرست و الگوهای غیرخلاق رفتاری را رقم میزنند. این نقاط کور بر زندگی فردی و حرفهای ما اثر میگذارند و در دنیای تجارت مانع از چیرهدستی رهبران میشوند. چنین رهبرانی قادرند بهترین سطح عملکردی را از تیم خود استخراج کنند، نتایج را بهبود بخشند و به طور کلی سازمان را پیش ببرند. رهبران به دلیل بیاطلاعی از ریشه ناخودآگاه این مساله، با بنبست مواجه ميشوند. آنها معمولاً خیلی دیر و به دلیل عملکرد ضعیف تیم، روابط ناکارآمد و عملکرد ضعیف شرکت است که متوجه این مساله میشوند. اما اگر رهبران بهموقع الگوهای رفتاری ناخودآگاه را متوجه شوند و به آنها توجه کنند (انتقال آنها از سطح ناخودآگاه به خودآگاه)، امکان آزمایش و تغییر این الگوها وجود دارد. روند متداول: یک رویکرد سطحی مربیگری اجرایی راهکار کارآمدی است که میتواند به رفع نقاط کور رهبران و کارآفرینان کمک کند. با این حال در شکل سنتی مربیگری به اندازه کافی به ناخودآگاه، که ریشه الگوهای رفتاری ماست، توجه نمیشود. از آنجا که این روشها تنها روی بُعد سطحی تمرکز دارند و هیچگاه منشاء یک عمل ناکارآمد یا بیانگیزه را مشخص نمیکنند، تاثیر آنها محدود و موقتی است. قله کوه یخی را در نظر بگیرید که از سطح اقیانوس بیرون زده است: تنها آن دسته از مشکلاتی که بالای سطح قرار بگیرند برطرف میشوند و این در حالی است که مشکلات ناخودآگاه در زیر سطح قرار دارد. رهبران از جایی با بنبست مواجه میشوند که نحوه عملکرد و تفکر خود را در سطح عمیقتری تغییر نمیدهند. در بیشتر روشهای رایج، رفتارهای مشکلساز و نتایج آنها با سیستمهای پیچیدهای ارزیابی و ترسیم میشوند. چنین کاری شاید برای بررسی مهارتهای شغلی و روابط آن با عملکرد مفید باشد، اما در توسعه رهبری تنها با تاثیرات سطحی همراه است. مربیها...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.