وقتی در لحظه هیجانی قرار دارید، بادامه مغز شما یک واکنش فرار-جنگ-یا-بیعملی را آغاز میکند. چنین چیزی همیشه هم بد نیست اما شاید در نتیجه آن چیزهایی بگویید یا کارهایی بکنید که بعداً از آنها پشیمان شوید و این «قوانین» به همین دلیل اهمیت دارند. من در ۱۰ سال گذشته هزاران ساعت درباره توانایی درک و مدیریت هیجانها یا همان هوش هیجانی مطالعه کردم. عملکرد مدیرعاملهای برتر، ورزشکاران بزرگ و تیمهای موفق را بررسی کردم. به همین ترتیب با گذشت زمان موفق به ساخت جعبهابزاری از ترفندهای روانی شدم، مجموعهای از چارچوبها که به تصمیمگیری بهتر در لحظات هیجانی کمک میکنند. نام این جعبهابزار را «قوانین هوش هیجانی» گذاشتم. با یادگیری این چارچوبها میتوانید چنین الگویی را شناسایی کنید، سرعت آن را کاهش دهید و از بخشهای دیگر مغزتان مثل لوب قدامی، که مسئول فعالیتهای ردهبالای اجرایی مثل استدلال و پردازش اطلاعات پیچیده است، بهتر استفاده کنید. در ادامه ۱۰ چارچوبی را میخوانید که به تغییر زندگی من کمک کرد. مطمئنم زندگی شما را هم تغییر میدهد. قانون سه سوال سالها پیش گفتوگوی کمدینی به نام کریگ فرگوسن را تماشا کردم. او در آن مصاحبه شوخی بامزهای کرد که در عین حال زیرکانه و روشنگر بود: فرگوسن گفت: پیش از گفتن هر چیزی همیشه باید از خودتان بپرسید: آیا لازم است این را بگویم؟ آیا لازم است من این را بگویم؟ آیا لازم است که من الان این را بگویم؟ فرگوسن در ادامه گفت، پس از سه ازدواج این درس را آموخته است. گذشته از شوخی من هر روز از این قانون استفاده میکنم و به دفعات بسیار به حفظ تاهل، کسبوکار و روابطم کمک کرده است. قانون دلفین آبی قانون دلفین آبی راهحلی برای «مساله خرس سفید» است که در روانشناسی به عنوان نظریه پردازش متناقض شناخته میشود. این مساله که از سوی دنیل وگنر، روانشناس دانشآموخته هاروارد، معرفی...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.