قسمت پنجاه و دوم
انگیزه در گذر Y،X و البته Z
۱ آذر ۱۳۹۶
زمان مطالعه : ۴ دقیقه
شماره ۵۲
تاریخ بهروزرسانی: ۵ آبان ۱۳۹۸
جمعبستن و قیاس جزء به کل همیشه جواب نمیدهد. به همین دلیل در حکم دادن در مورد یک پدیده یا نگاه به یک طبقه یا نسل ملاحظه دارم. اما گاهی در کار به قدری الگوهای رفتاری یکسان در یک گروه سنی میبینم که ناگزیر میشوم به پیدا کردن دلیلی برای یک نگاه یا رفتار جمعی. وقتی نسلهای جدید و به ویژه جدیدتر را از دور و با فاصله میبینم شاید خیلی به چشم نیاید، اما همکاری و دوستی با آنها داستان دیگری است. چیزی در آنها انگار کم است. وقتی آنها را با خودم در سالهای دور که به سن آنها بودم مقایسه میکنم گویا به نوعی بیانگیزگی برمیخورم. نگاه آنها در مورد امید به آینده و هدفگذاری زمین تا آسمان با همنسلانم در آن سالها متفاوت است. یادم میآید در سالهایی که تازه وارد بازار کار شده بودم تشنه یادگیری بودم. این واقعیت را که آنچه در دانشگاه خواندهام خیلی در بازار کار به کارم نمیآید پذیرفته بودم و برای همین از هیچ تلاشی برای یاد گرفتن فروگذار نمیکردم. اینکه مدیرم که مهندسی با چندین سال سابقه بود مرا جدی بگیرد از دغدغههایم بود. ایمیل به هیچ وجه رایج نشده بود و مکاتبات اداری آن زمان با ارسال نامه تایپشده انجام میشد. با وجود اینکه تایپ نامههای مدیران وظیفه منشیهای شرکت بود، اما من خودم نامههای مدیر مستقیمم را تایپ میکردم تا با شکل نگارش او از نزدیک آشنا شوم. اگر نامه، نقشه یا سندی پیدا نمیشد، این من بودم که همه زونکن را زیر و رو میکردم و در حین ورق زدن مشتاقانه به موضوعات سرک میکشیدم تا بلکه از چیزی سر دربیاورم. ابایی نداشتم از اینکه برای آقای مهندس چای بریزم یا در سرکشیهای به سایت نقشهها و حتی کیفش را حمل کنم. قرار داشتن در آن موقعیت و فضا را برای خودم نعمتی میدانستم. با افتخار...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید