قسمت چهل و نهم
موج متوسط، ردیف آرامش، فرکانس حال خوب
۱۲ شهریور ۱۳۹۶
زمان مطالعه : ۴ دقیقه
شماره ۴۹
تاریخ بهروزرسانی: ۵ آبان ۱۳۹۸
یکی از شلوغترین دورههای کاریام بود. روی میزم شتر به همراه بارش گم میشد. دسکتاپ لپتاپم هیچ چیز از میز کارم کم نداشت. پر بود از فایلهای نیمهکاره. از اکسل گرفته تا ورد، و از پاورپوینت گرفته تا پیدیاف. کار در یک برند بزرگ سختیهای خودش را دارد به ویژه وقتی یادمان برود چقدر راحت است مدیریت این سختیها. از صبح تا شب جلسات متعدد. از اتاق جلسه خلیج فارس برای جلسات مشترک با آژانسهای تبلیغات و روابط عمومی به اتاق جلسه پرسپولیس برای جلسه با نمایندگان خدمات پس از فروش. سپس حضور در یک تلهکنفرانس با همکاران برونمرزی و بیدرنگ رفتن به اتاق جلسات آناهیتا برای جلسه هفتگی تیمهای مختلف دفتر. هر یک از این جلسهها کارهای بسیاری به کوه کارهای روی هم انباشتهام میافزود. در بین این جلسات از دستگاه قهوهساز لیوان یکبارمصرفی را پر میکردم از قهوه سیاه و به پارکینگ میرفتم تا به همراهش سیگاری بکشم. مصرف سیگارم بیش از یک پاکت در روز بود، از سیگار کشیدنم بدم میآمد ولی ادامه میدادم. وعدههای غذایی نامنظم که بیشتر آنها فستفودهایی بود که سفارش میدادم و معمولاً خیلی دیر در حین کار با لپتاپم میخوردم. اصولاً هیچوقت در حال انجام یک کار نبودم بلکه به یک کار مشغول بودم و ذهنم درگیر یکی دو تا کار دیگر بود. همین تمرکز پایین خروجیهایم را با خطا همراه میکرد و این خود باعث افزایش کلافگی و اضطرابم میشد. در طول روز اغلب خوابآلود بودم، چرا که شبها دیر به تختخواب میرفتم و تازه چند بار هم از خواب میپریدم. ورزش را کاملاً کنار گذاشته بودم و این یعنی چند کیلو اضافهوزن و همه اینها یعنی اصلاً با خودم در صلح نبودم. گاهی آدم نمیتواند بفهمد که فاصله بین کلافگی و آرامش یا شلختگی و نظم چقدر کم است. و از این مهمتر نمیتواند درک کند که چرا فاصله به...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید