توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
جالبترین قسمت بازی عاشقانه عجیب بازار ایران با آیفون حتی این نیست که در ظاهر بسیاری متنفر و در باطن تقریباً همه عاشق این سیبهای ممنوعه هستیم.
قسمت فراواقعی داستان از جایی شروع میشود که بهتدریج درک میکنیم کلاً برای شرکتی که کاخ عملی تخیلیاش را در کوپرتینوی کالیفرنیا ساخته است کل این بازار وجود خارجی ندارد. داستان این عشق یکطرفه داستانیست پر از آب چشم و جیبهای پر از پول.
تفاوت داستان این دو شهر وقتی آشکارتر میشود که ببینید اینجا همچنان در تهران گرانترین گوشیهای بازار گوشیهایی هستند که در حقیقت نمیتوانند به زیرساخت مخابراتی کشور وصل شوند ولی کماکان میان طبقه مرفه در زمره گوشیهای پرفروش بازار به شمار میروند. نسخههای ۱۴ و ۱۵ به گزینه ثابت تولیدکنندگان محتوا تبدیل شدهاند و ۱۳ همچنان بالاتر از پرچمداران برندهای دیگر در بازار فروخته میشود. آیفون در ایران از مرزهای اعتقادی و سیاسی هم رد شده و حتی در برنامههای تلویزیونی هم دست طبقه جوان و متمول با پوشش و سبک زندگی مورد تایید حاکمیت دیده می شود.
اگر پیش از ممنوعیت رجیستری آیفون، داشتن یا نداشتن آیفون بیشتر مرزهای دیگری مانند طرفداران اکوسیستم بازتر اندروید در میان قفس طلایی اپل را هم نشان میداد، امروز بدون شک طبقهای که آیفون میخرد انتخابش یک گوشی «لوکس» است. با وجود این، آیفون، همانطور که پرونده جالب این شماره از ماهنامه پیوست روایت میکند، همچنان یک محصول پرفروش در بازار ایران است و حالا دیگر با عبور از آخرین سنگر یعنی رجیستری هم این گوشیهای گرانقیمت فلهای و کیلویی به مشتری تشنه با قیمتهایی افسانهای فروخته میشود.
موضع کمپانی اپل به عنوان شاید آمریکاییترین شرکت امروز جهان در برابر داستان ایران مشخص است. اپل پشیزی از اکوسیستم محتواییاش در ایران در قیاس با کشورهای دیگر جهان و حتی منطقه درآمد ندارد و در سبد اولویت کمپانیهای هزاردستی مانند اپل بازار شما وقتی ارزش واقعی دارد که فقط ابزار را نخرید بلکه از دهها سرویس دیگر اپل در زندگی روزمره استفاده کنید. چنین اکوسیستم عظیمی از خدمات و محتوای اپل برای کاربر ایرانی اگر فیلتر نباشد تحریم است. پس در کل میشود گفت ما روی نقشه اقتصادی این کمپانی حتی زیر پونز هم نیستیم.
در برابر بیتفاوتی محض اپل، نبرد همهجانبه مقامات ایران با سیب وسوسهبرانگیز آمریکایی، مانند بسیاری از نبردهای فرهنگی دیگر بهسرعت به ضد خود تبدیل شده است چراکه همچنان بخشهای بزرگی از بازار و نسل جوان لوکس خود این بازار شیفته این رویایی آمریکایی هستند.
این نبرد عیان گمرکی هم در نهایت فقط باعث شده است مردم و رسانهها با دیدن هر محصولی از اپل و بهویژه آیفون در دست خودِ مقامات، آنها را به دورویی و تزویر چندباره متهم کنند. حالا آیفون بیشتر از پیش نماد لوکسگرایی شده و دیگر تبدیل به نماد دورویی در سیاستگذاری هم شده. بهویژه که پنهان کردن گوشیهای شیک روز جهانی مقامات و فرزندانشان سختتر از پنهان کردن خانه و اتومبیل نجومی یا سبک زندگی تجملی است.
دستهای بلند قدرت وقتی به انتخابهای روزمره کاربران نفوذ کرد و فراتر از کنترل ارتباطات و محتوا به سراغ ابزاری رفت که شاید شخصیترین و صمیمیترین ابزار انسان مدرن است، نتیجه مانند تمام دخالتهای پیشین باز هم معکوس بود. حالا دیگر شما نمیتوانید طرفدار یا منتقد آیفون به عنوان گوشی باشید. باید مشخص کنید که آیا طرفدار آزادی هر فردی در انتخاب گوشیاش هستید یا نه.
من خودم سالهاست دیگر آیفون را انتخاب نمیکنم ولی همیشه به انتخاب دیگران برای اینکه بتوانند به اکوسیستمی با کلاس جهانی دست پیدا کنند احترام میگذارم. شما چطور؟