skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

ورودی

محمود کریمی اولین مدیرعامل شرکت کارخانه نوآوری هم‌آوا

محمود کریمی اولین مدیرعامل شرکت کارخانه نوآوری هم‌آوا

از آما تا اما؛ تغییر قاعده بازی، درست یا نادرست

محمود کریمی اولین مدیرعامل شرکت کارخانه نوآوری هم‌آوا
محمود کریمی
اولین مدیرعامل شرکت کارخانه نوآوری هم‌آوا

۶ آذر ۱۴۰۲

زمان مطالعه : ۵ دقیقه

شماره ۱۱۸

پراکندگی جغرافیایی، نیاز فضای فیزیکی در دوره رشد و هم‌افزایی بین شرکت‌ها، شتاب‌دهنده‌ها و استارت‌آپ‌های سرمایه‌پذیر از سرآوا پیش چشم این سرمایه‌گذار قرار داشت. آما در پی یافتن جایی برای ایجاد مرکز پردازش دیجی‌کالا بازدید شد و گزینه جذابی برای شکل‌‌گیری یک اکوسیستم استارت‌آپی به نظر آمد. تجربه استیشن اف پاریس هم این ایده را پررنگ‌تر کرد. شرکت «کارخانه نوآوری هم‌آوا» برای مدیریت کارخانه تاسیس و اسفند ۱۳۹۶ قرارداد اجاره پنج‌ساله بین هم‌آوا و آما در دفتر اسناد رسمی امضا شد. ریسک ساخت‌وساز و رونق دادن شبکه‌ای از کسب‌وکارها در یک ملک اجاره‌ای متروکه، پذیرفته شد. ایده‌های مختلف باید به تصویر درمی‌آمد تا کارخانه، از ذهن‌ها به تصویر و بعد به واقعیت تبدیل شود. ترکیبی می‌شد از مراکز نوآوری، شتاب‌دهنده‌ها، فضاهای کار اشتراکی و شرکت‌های رشدیافته در حوزه فناوری و فضاهای خدماتی مورد نیاز بازیگران نوآور مانند کافه و رستوران و باشگاه ورزشی. نام استارت‌آپ فکتوری به نفع کارخانه نوآوری کنار رفت. نوآوری از تب‌وتاب استارت‌آپ فاصله داشت و با بنگاه‌های بزرگ‌تر هم راحت‌تر حرف می‌زد. در هیات مدیره سه‌نفره شرکت و در تعامل با مدیران هم‌خانواده با هم‌آوا (آواتک، آواگیمز، نوآوا و شزان و با مشارکت معاون عملیات سراوا) تصمیم‌گیری‌ها پیش می‌رفت. قرار داشتیم در کارخانه نوآوری حتماً به تنوع وفادار بمانیم، از بروز تضاد منافع پیشگیری کنیم، بودجه بیشتر به کیفیت فضا و بهره‌برداری آن توجه کند تا ساختمان و نما. رونق این فضا نیاز داشت که فعالان مختلف در دوره‌ عمر یک استارت‌آپ از پیدایش تا رشد آن و از بخش‌های مختلف صنعت و بازار، مثل حوزه‌های سلامت، مالی، بیمه، گردشگری، محتوا و سرگرمی در کارخانه حضور یابند.

از ابتدا هویت کارخانه نوآوری و هم‌آوا را جدا از هم می‌دیدیم. کارخانه می‌شد محل زندگی و بالندگی و رشد شرکت‌ها و افراد مختلف با حس تعلق همه به آن و شرکت هم‌آوا ماموریت خدمت‌دهی و هماهنگی برای زندگی مشترک و باکیفیت اهالی کارخانه را بر عهده می‌گرفت و توسعه افقی و عمودی کسب‌وکار خودش را در آینده دنبال می‌کرد. در هویت تصویری هم این دو از هم جدا شدند که در آرم‌ها هنوز دیده می‌شود. بازدیدها و مذاکره با گزینه‌های مختلف حضور در کارخانه انجام می‌شد و عده‌ای با این ایده و آینده آن ابراز هم‌آوایی و همراهی می‌کردند و عده‌ای هم آن را نشدنی و دور از باور و شکست‌پذیر می‌دیدند. از پس همه مذاکره‌ها که مدیران سرآوا نیز در آن نقش فعال و حمایت‌گر و اثرگذار داشتند، توافق‌ها یک به یک به متن قرارداد آمد و به موازات آن بهره‌بردار هر فضا و اهالی کارخانه معلوم و فعال ‌شدند.

پارک فناوری پردیس، آیین‌نامه ایجاد واحدهای اقماری مصوب اسفند ۱۳۹۰ هیات امنا را داشت و پس از توافق سرآوا با پارک پردیس، کارخانه به عنوان اولین شعبه اقماری، «کارخانه نوآوری آزادی» نام گرفت. اختیارها و مسئولیت‌های پیشین هم‌آوا نیز تغییر کرد.

عده‌ای دنبال برندگان و بازندگان کارخانه نوآوری می‌گردند؟ می‌پرسند که این تجربه موفق است یا ناموفق؟ آنچه امروز افراد مختلف می‌گویند، معتبر است یا خیر؟ تجربه این شعبه‌ از پارک فناوری پردیس، موفق ارزیابی می‌شود یا خیر؟ بدون حمایت معاونت علمی کارخانه نوآوری می‌داشتیم یا نه؟ سرآوا شایسته تشویق است یا سزاوار بازخواست؟ هم‌آوا موفق عمل کرده یا ناکام است؟ در صورت فروش ملک آما یا الزام تخلیه آنجا، سونوشت اهالی کارخانه چه می‌شود؟

از دیدگاه‌های مختلف و با بله و خیر گفتن می‌شود به این پرسش‌ها پاسخ داد. می‌شود هم محافظه‌کار یا جانبدارانه از سوی هر یک از ذی‌نفعان درباره‌اش کلی‌گویی کرد. بخشی از آنچه این روزها می‌شنوم و می‌خوانم، دور از انصاف هستند. انتظار ندارم همه دانای روایت بدون تحریف از چگونگی شکل‌گیری کارخانه باشند. بسیاری از آنها که منجر به زنده شدن کارخانه شدند، الآن حضور ندارند تا از ایشان هم بشنویم. دیگران هم شنیده‌ها یا مشاهدات خود را روایت می‌کنند. تا پیش از ایجاد کارخانه، کسی این مسیر پرابهام را پشت سر نداشت. می‌شد به نمونه‌هایی دارای شباهت نسبی، مانند خود پارک پردیس رجوع کرد، اما تفاوت‌ها ماجرا را از امکان کپی‌برداری خارج می‌کرد. گاهی فکر می‌کنم همه درست می‌گویند! از زاویه دید خودشان، و همه ناقص می‌گویند! به دلیل نقص دانسته‌های خودشان.

نمی‌شود از بخش دولتی کمک بخواهیم یا حمایتش را مستقیماً داشته باشیم، اما هیچ‌یک از الزام‌های حاکمیتی و نظارتی او را نپذیریم. موفق ارزیابی کردن یا نکردن فضاهایی مانند این کارخانه نوآوری، با نگاه کردن به هدف و فلسفه وجودی و ماموریت آنها انجام‌پذیر است. وقتی کارخانه شعبه‌ای از پارک می‌شود، طراحی قبلی آن تغییر اساسی می‌کند. امتیازهایی دارد و محدودیت‌هایی هم می‌آورد. در فضاهایی مثل کارخانه نوآوری آزادی و هر فضایی که در آن تیم‌هایی با ویژگی رشد سریع در محیط دارای ابهام ذاتی زندگی و فعالیت می‌کنند، با پدیده‌ای متفاوت و کمتر دستورپذیر مواجه هستیم.

در فضایی که قرار است اجزای آن رابطه اکوسیستمی با داشته باشند، نمی‌توان بر اجزا تحکم و تسلط داشت و باید مدام با تعامل و بازتعریف چارچوب‌ها، جریان زندگی ارزش‌آفرین را در آن زنده نگه ‌داشت و آسیب‌ها را کاهش داد. بسیاری از ارزش‌ها و تاثیرهای تولد این کارخانه نوآوری، هنوز از سوی کسی محاسبه نشده است. این تجربه چقدر به جریان نوآوری در بنگا‌ه‌های بزرگ‌تر کمک کرده؟ چقدر فرصت تجربه نو کردن برای بچه‌ها و تیم‌های نوپا را مهیا کرد؟ الگوی چند فضای نوآوری کارخانه‌ای و غیرکارخانه‌ای دیگر در کشور شد؟ بر تفکر کدام مدیران و سیاست‌گذارن در بخش خصوصی و دولتی اثر گذاشت؟ چقدر امیدبخش زندگی کرد و چقدر نمایش کاذب داشت؟ پاسخ این پرسش‌ها، تفکر نیاز دارد. از نگاه من تغییر اصلی در مسیر کارخانه زمانی رخ داد که مدل کسب‌وکار و الگوی حاکمیتی آن تغییر کرد. این تغییر، بر منافع ذی‌نفعان و بازیگران حاضر در کارخانه و پیش‌فرض‌های دیگر زمان طراحی آن اثر گذاشت. خوب یا بد آن، حوصله‌ای دیگر می‌طلبد.

این مطلب در شماره ۱۱۸ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۱۱۸ پیوست
دانلود نسخه PDF
https://pvst.ir/gho

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو