توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
سال ۹۲، در اوج نزاع وزارت ارتباطات و شرکت مخابرات ایران، مدیرعامل وقت مخابرات (مظفر پوررنجبر) در واکنش به اتفاقات پیشآمده در جمع خبرنگاران گفت: «مخابرات گنج است و همیشه سر گنج دعواست.»
اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم، مخابرات واقعاً ۱۰ سال پیش «گنج» بود. حتی بدون توجه به بخش همراه، باز هم مخابرات بسیار ارزشمند بود. به گونهای که منتقدان واگذاری آن میگفتند «ارزانفروشی» شده است. اما یک دهه بعد، آیا مخابرات هنوز هم گنج است؟
یک دهه پیش، مخابرات شرکتی بود با شبکهای به گستردگی کل ایران. از بزرگترین شهرها تا دورافتادهترین روستاها. دهها میلیون مشترک تلفن ثابت داشت و چند میلیون مشترک دیتا و کار تمام سرویسدهندگان دیگر هم به صورت مستقیم به این شرکت وابسته بود. آن روزها نه خبری از اینترنت همراه بود و نه FTTH و حتی VDSL. حداکثر ADSL وجود داشت که آن هم محدودیتهای رنگارنگی بر سر راهش گذاشته بودند.
شبکه سیم مسی مخابرات به همراه مسیرها و داکتها و حوضچهها و سوییچها آنقدر ارزش داشت که وقتی از لفظ «گنج» برای آن استفاده میشد، هیچکس مخالفت نمیکرد.
در سالهای بعد، وزارت ارتباطات بارها تلاش کرد این سرمایه عظیم را به کار گیرد. از الحاقیه پروانه مخابرات که در پایان سال ۹۳ بر سر آن توافق شد تا مصوبه بیتاستریم و وعده پنج میلیون VDSL. اما همه این تلاشها با سد مخابرات روبهرو شد.
مخابرات در این سالها تقریباً هیچگاه حاضر نشد امکانات زیرساختی خود را با دیگر اپراتورها به اشتراک بگذارد و حتی در مواردی، تلاش کرد شرکتهای کوچکتر را از بازار بیرون کند و خود بهتنهایی کار خردهفروشی ADSL را در اختیار بگیرد. در عوض هر روز و هر ساعت بر سر تعرفه تلفن ثابت جدال کرد. بدین ترتیب نه شبکهای توسعه یافت و نه درآمد جدیدی خلق شد.
یک دهه بعد، اینترنت همراه تا دورترین نقاط کشور هم رفته است. فناوری ثابت تغییر کرده و دیگر ADSL دل کسی را نمیبرد.
آیا حالا هم میتوان داشتههای مخابرات را گنج نامید؟ شاید اگر آنها را به صورت عمده بفروشد، درآمد خوبی برای یک بار کسب کند؛ اما دیگر نه شبکه سیم مسی مهم است و نه حوضچهها اهمیت دارند. مسیرها و داکتهای مستقل از مخابرات در دست ساخت هستند و بهزودی دیگر به داشتههای بزرگترین اپراتور ثابت خاورمیانه نیازی نخواهد بود.
با این همه هنوز هم مخابرات حاضر نیست با دیگران همکاری کند. همچنان میخواهد بهتنهایی شبکه خود را بهروزرسانی کند؛ اما چون پول ندارد، از قافله عقب مانده است. مخابرات نخواست داشتههایش را با دیگران به اشتراک بگذارد و سرنوشتش نمونه عینی این بیت حافظ شد که: «احوال گنج قارون کَایّام داد بر باد/ با غنچه بازگویید تا زر نهان ندارد»