نگاهی به روند صنعت BNPL «اکنون بخرید، بعدا پرداخت کنید» در سال ۲۰۲۴ و آینده
با توجه به پلتفرمهای خرید آنلاین امروزی گزینههای پرداخت اقساطی و اعتباری افزایش یافته است…
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
۲۴ دی ۱۴۰۲
زمان مطالعه : ۷ دقیقه
ساخت نقشه راه راهبردی میتواند برای رسیدن به اهداف بلندمدت شرکت یا سازمان شما ضروری باشد. طراحی و پیش بردن چنین استراتژی در شرایط متغیر بازار و رویارویی با هر گونه مشکل میتوان تا حد زیادی موثر و بازدارنده باشد.
به گزارش پیوست، توسعه نقشه راه استراتژیک برنده میتواند چالش برانگیز باشد و لزوما به راحتی و با موفقیت طی نمیشود. اما با وجود جوانب منفی احتمالی، برخورداری از یک نقشه راه راهبری اهمیت دارد.
نقشه راه راهبردی، تصویرسازی جزئینگرانه و خوب فکرشدهای از استراتژیهای شرکت است که میخواهد برای رسیدن به اهداف استفاده کند. همچنین، توالی رسیدن به آن اهداف در این نقشه راه وجود دارد. نقشه راههای استراتژیک معمولا برنامه کارهای مشخصی که باید تکمیل شود و منابع موردنیاز و خطوط زمانی برای به اتمام رساندن آن کارها در دوره زمانی خاص را شامل میشود.
در نظرسنجیPwC از ۶۵۷ مدیر اجرایی آمریکایی در اکتبر ۲۰۲۲، تقریبا نیمی (۴۷ درصد) در حال ایجاد تغییرات در برنامهریزی استراتژیک خود براساس شرایط کسبوکار کنونی هستند.
تیم رهبری شرکت میتواند مسیر راهبردی سازمان را تعیین کنند و نقشه راهی را برای راهنمایی آن بسازد. رهبران سپس میتوانند برنامه را با بقیه سازمان به اشتراک بگذارند، کارهای هر تیم را به عهده آنان قرار دهند و ضربالعجل هرکدام را برای کارمندان مشخص کنند.
برای مثال، اگر هدف شرکتی جذب و نگهداری ۵۰۰ مشتری بیشتر در پایان سال مالی باشد، رهبران کسبوکار استراتژیهای مشخصی را برای رسیدن به آن هدف برنامهریزی میکنند. استراتژیهایی مانند پاداش دادن به وفاداری، گرفتن بازخورد از مشتری و راهاندازی کمپین رفرال. به علاوه، رهبران میتوانند کارهایی را فهرست کنند که باید انجام شود و نقاط عطفی را تعیین کنند که باید بهطور دورهای برای اجرای استراتژی به آنها رسید. برای مثال، تشویق مشتریان وفادار برای دعوت از ۵۰ مشتری جدید در پایان هر فصل.
«نقشه راه استراتژیک خوب نهتنها جایگاه کنونی کسب و کار را مشخص و سریعترین راه برای رسیدن به مقصد مدنظر آن را طراحی میکند، بلکه میتواند مسیر را کوتاهتر هم کند.»
شکست استراتژیهای رهبران کسبوکار به خاطر درک نشدن ایدهها نیست بلکه به این خاطر است که سازمانها نمیتوانند انتظارات شفاف و دستورالعملهایی برای ارزشمندبودن آن ایدهها به تیمها اراپه دهند.
نقشه راه راهبردی خوب میتواند مانند نقشه معماری کسبوکار عمل کند. همین طور چگونگی اجرای استراتژیها را برای رسیدن موفقیتآمیز به اهداف آینده برنامه میکند. نقشه راه استراتژیک خوب نه تنها جایگاه کنونی کسبوکار را مشخص و سریعترین راه برای رسیدن به مقصد مدنظر آن را طراحی میکند، بلکه میتواند مسیر را کوتاهتر هم کند. در این صورت است که پول و زمان کمتری نیز هدر میرود.
نقشه راه راهبردی میتواند به شفاف ساختن ماموریت شرکت برای کل تیم کمک کند و همه را براساس اولویتهای سازمان سازگار کنند، در حالیکه روشهایی را مشخص میکند که افراد میتوانند تاثیر مثبتی روی آینده کسبوکار داشته باشند.
شما قبل از ایجاد نقشه راه اول باید چشمانداز بلند مدت شرکت خود را روشن کنید. برداشتن قدمی به عقب کمک میکند تا نیازهایی را تعیین کنید که برای حمایت از اهداف کسبوکارتان باید تامین شود.
زمانی که اهداف کسبوکار خود را توسعه دادید و استراتژیهای رسیدن به آنها را تعیین کردید، میتوانید نقشه راهی بسازید که نیروها را برای اجرای برنامه راهنمایی میکند. برای ساخت نقشه راه استراتژیکی که برای تیم واضح و موثر باشد، چهار مرحله زیر را باید طی شود:
شما میتوانید قبل از قرار دادن سازمان خود در مسیری بهتر، ارزیابی صادقانهای از کم و کاستیهای شرکت خود انجام دهید تا بفهمید چه چیزی بر سر راه پیشرفتتان قرار گرفته است.
بخش فروش به مشکل خورده است زیرا بودجه در اختیار کم است و نیاز به نیروهای باتجربهتری دارید؟ مشتریان شاکی هستند زیرا نیروهای خدمات مشتری شما نمیتوانند به سوالات مشتری پاسخ دهند و نیاز به آموزش بیشتر دارند؟
شما میتوانید از نیروهای خود در هر سطحی دعوت کنید تا تاثیر هریک را در موانعی که با آن روبرو شدند، اندازه بگیرید. سپس، فهرستی از چالشها تهیه میکنید که باید از میان بردارید. همچنین، فهرست دیگری از تغییرات مورد نیاز برای کمک به نرمتر حرکتکردن کسبوکار نیز میسازید. آگاهی به چالشها، کلید شکلدادن به استراتژیهایی است که نقاط مشکلدار را پیدا میکند و سازمان را به جلو وا میدارد.
شما برای هر استراتژیای باید همه کارهای قابل پیادهسازی برای بهبود عملکرد شرکت را فهرست کنید. سپس، میتوانید تواناییهای کنونی خود و آنهایی را تعیین کنید که باید برای رسیدن به اهدافتان یاد بگیرید.
برای مثال، اگر تیم حسابداری شما زمان زیادی را برای کارهای دستی و خستهکننده هدر میدهد، زمان آن رسیده تا برای کسبوکارتان روی نرمافزاری سرمایهگذاری کنید که اغلب فرآیند مالی را خودکار انجام میدهد.
زمانی که تواناییهای خود و امکانات مورد نیازتان برای صرف هزینه را ارزیابی کردید، میتوانید قدمهای لازم برای رفتن به جلو را بردارید. محولکردن وظایف مختلف به ذینفعان با استعداد میتواند در ایجاد تغییرات به شما کمک کند.
وقتی سازمانها اهداف جدیدی ایجاد میکنند، تمایل دارند که سر یک مدت معین به آنها برسند. کارمندان ممکن است آنقدر سرشان مشغول کارها و مسئولیتهای دیگر باشد که همه آن ایدههای بزرگ را در قفسهای قرار دهند و مدتها آن را فراموش کنند.
براساس نظرسنجی کسکید، مدیران سطح C، استراتژیهای شرکت خود را در ۶۳ درصد موارد به صورت هفتگی، ۳۲ درصد بهصورت ماهیانه و ۳۰ درصد یک یا دو بار در سال بررسی میکنند.
شرکتها برای آنکه در رقابت بمانند، میتوانند دوردستها را ببینند و فهرست اهدافی برای سال بعد یا ۲ الی ۳ سال بعد خود جهت رقابت با دیگران تعیین کنند. این اهداف میتواند شامل ورود به بازارهای جدید یا رشد آگاهی از برند با استفاده از اینفلوئنسرها باشد.
سپس، در حالیکه با دقت در حال توسعه استراتژیهایی برای بهبود عملکرد سازمان هستید، میتوانید ضربالعجلهای منطقی برای کارهایتان تنظیم کنید. شما میتوانید مرتبا در بازههای هفتگی یا ماهیانه با تیم به بررسی و نظارت بر پیشرفت آنها بپردازید. شرکتها وقتی میتوانند به کارمندان انگیزه بدهند که آنها بدانند شرکت در بلندمدت به چه سمتی میرود.
تنظیم معیارهایی برای اندازهگیری موفقیت استراتژیهایتان میتواند مولفه واضحی برای تعیین درست یا نادرست بودن مسیر حرکت شرکت باشد. برای مثال، فرض کنیم هدف شما افزایش نرخ باز شدن ایمیلها به میزان ۵۰ درصد در کمپین بازاریابی تا ۳ سال آینده است. آیا استراتژی شما برای ارسال دو کوپن اضافه مشتری در هر ماه ذرهای باعث تغییر اوضاع در پایان اولین سال میشود یا خیر؟
ممکن است بخواهید چندین پرچم کوچک را روی نقشه راهتان بگذارید و خروجیها را در آن نقاط اندازه بگیرید. اگر متوجه شدید که اهداف محقق نمیشود و نیروهایتان مدام به در بسته میخورد، میتوانید نقشه راهتان را تغییر دهید قبل از آنکه تیم زمان بیشتری را روی استراتژیهای بیفایده هدر بدهد.
وقتی تیم به اهداف خود میرسد، میتوانید آن نقاط عطف را جشن بگیرید. شناختن اعضای تیم برای سخت کارکردنشان روی پروژهها، خصوصا ابتکار عملهای بلندمدت، میتواند روحیه آنها را بالا نگه دارد و انرژی لازم برای ادامه کار را تامین کند.
شما با تبدیل کردن برنامههای استراتژیک به بخش جداییناپذیر از شیوه مدیریت کسبوکارتان میتوانید شانس سازمان خود را برای دستیابی به اهداف بهبود ببخشید. شما میتوانید با بررسیکردن چالشها، ارزیابی تواناییها، برنامهریزی برای طولانیمدت و اندازهگیری نتایج، نقشه راه راهبردی موثری بسازید که کسبوکارتان را به سمت موفقیت هدایت میکند.