انتقاد نمایندگان آمریکا از سلطه دو قطبی مسترکارت و ویزا بر صنعت پرداخت
مدیران شرکتهای مسترکارت و ویزا روز سهشنبه در مقابل کمیته قضایی سنا پیش روی نمایندگان…
۳۰ آبان ۱۴۰۳
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
زمان مطالعه : ۸ دقیقه
فینتکها، فناوران امور مالی، پس از سالها رشد و توسعه چشمگیر حالا با یکی از اولین چالشهای مهم عمرشان روبرو هستند. پول گران شده است. با افزایش نرخ بهره بانکهای مرکزی، جذب مشتریان بیشتر و نفوذ به بازارهای جدید هزینه بیشتری برای فعالان جدید بازار دارد. فینتکهایی که درآمدشان عمدتا محدود به کارمزدهایی با سقف مشخص است، برخلاف بانکداری سنتی نمیتوانند در صورت رکود یک بخش، کمبود خود را در بخش دیگری از سبد متنوع محصولی جبران کنند. گسترش سبد محصولی و کسب مجوز بانکی هم برای این فعالان نوپا بسیار پرهزینه و دشوار است.
خانه پوشالی فینتکها برای عبور از این توفان نیازمند مقاومسازی است و آنهایی از این بحران سربلند بیرون میآیند که تصمیمات سخت بگیرند. تککرانچ در مقالهای این تصمیمات سخت را به ارائه بهترین تجربه مشتری، گسترش سبد محصولات و تقویت نرمافزار نسبت داده است که در ادامه متن آن را مشاهده میکنید.
بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ را میتوان بزرگترین بحران عصر جدید، پس از رکود بزرگ قرن بیستم دانست. اما همین بحران زمینهساز رشد و ترقی اکوسیستم استارتآپی شد. بانکهای مرکزی نرخ بهره را تا حدود صفر پایین کشیدند و در واقع پول ارزان شد.
ارزان شدن پول دو ثمره داشت. اول، سرمایهگذاران به سراغ طرحهای آیندهدار (و در بسیاری موارد، خوشبینانه) شرکتهای جوان تکنولوژی رفتند. در نتیجه، مدلهای تجاری جدیدی پدید آمدند؛ مدلهایی که در شرایط متفاوت امکان بقا ندارند.
فینتکها نمونهای از اینگونه مدل تجاری هستند. تعداد زیادی بانک چالشگر، خدمات پول الکترونیکی، کیف پولهای دیجیتالی و غیره به همین واسطه فعال شدند و سهمی از بازار سنتی بانکها را از آن خود کردند.
عامل موفقیت آنها ارائه محصولی مشتری محور و بهتر از نمونههای سنتی بود.
اپلیکیشنهای جذاب، هزینه پایین یا حتی صفر و تخفیف یا نرخ سود بالاتر، نظر مشتریان را جلب کرد. اما آنچه از نظر پنهان ماند، استحکام بلندمدت بنیان تجاری این فینتکها و توان تحمل آنها در صورت تغییر شرایط کلان اقتصادی بود. سرمایهگذاران و فعالان این حوزه توجهی هم به این مسائل نداشتند.
اما امروز دست سرنوشت گریبان فینتک را گرفته است. در طول دو سال گذشته، بانکهای مرکزی نرخ بهره را از کمترین مقدار در دوران پاندمی به بالاترین نرخ سالهای اخیر افزایش دادهاند و همین مساله بنیان آن مدلهای تجاری جذاب را تضعیف کرده است.
برای فروپاشی این خانه پوشالی تنها به زمان نیاز است.
کارمزد منبع درآمد بیشتر فینتکها است. این پول در واقع کمیسیونی است که هنگام خرید به صادرکننده کارت، شبکههای پرداخت و بانکها پرداخت میشود.
بیشتر فینتکها با نسبتهای متفاوتی به دریافت کارمزد وابسته هستند و درآمد این بخش سهم مهمی از درآمد کلی آنها دارد. برای مثال، نئوبانک آمریکایی چایم (Chime) تنها در سال ۲۰۲۰ ششصد میلیون دلار از کارمزدها درآمد داشته است. با وجود اهمیت کارمزد در بقای فینتکها، این هزینهها عمدتا از چشم مشتریان پنهان است.
دو مساله مهم در اینجا وجود دارد: اول، با وجود اینکه مقدار کارمزدها بستگی زیادی به نوع حساب، اعتباری، جاری و غیره و منطقه فعالیت کارت دارد، اما فینتکها تنها تا سرحد یک درصد خاص را میتوانند به عنوان کارمزد دریافت کنند و درنتیجه درآمد آنها از یک حد مشخص بیشتر نمیشود.
موضوع دیگر اما نرخ بهره است که سرحدی ندارد. نرخ بهره را بانکهای مرکزی عمدتا با توجه به شرایط اقتصادی خارجی مشخص میکنند. در شرایط سخت-همچون رکود یا پاندمی-برای افزایش نقدینگی و تقویت اعتمادبهنفس مصرفکننده این نرخ پایین میرود. وقتی تورم افزایش یابد، برای کاهش فعالیت اقتصاد بانکهای مرکزی نرخ بهره را افزایش میدهند.
همین کافی است تا فینتکهایی که عمدتا از کارمزد تغذیه میکنند با یک دوراهی بزرگ روبرو شوند. با اینکه درآمد آنها از کارمزد را یک نرخ مشخصی محدود میکند، اما هزینه سود وام و دریافت نقدینگی آنها میتواند تا حد نامشخصی افزایش یابد.
از سوی دیگر به دلیل آنکه هزینه کارمزد هم در بیشتر فینتکها به جیب خودشان نمیرود، مشکل تشدید میشود. همانطور که در یک دهه گذشته دیدیم، یکی از ارزشمندترین پارامترهای آیندهنگری استارتآپها، نرخ کسب مشتری است و بهترین راه برای این کار ارائه تخفیف یا نرخ سود بالا است.
درنتیجه فینتکها در راستای بقا به فروش سهام یا بدهی روی آوردهاند. اما این راهکار همیشگی نیست و با تشدید مشکلات کلان اقتصادی، جذب بودجه سختتر شده و تا این روند تا زمان بهبود شرایط ادامه دارد.
خوب است اشاره کنیم که این بحران برخلاف تصور مردم تنها برای استارتآپهای نوپای فینتکی است و موسسات مالی سنتی به مشکل نمیخورند. یکی از دلایل آن این است که سبک سنتی نیاز چندانی به جذب مشتری جدید ندارد. یک بانک صد ساله نیازی ندارد برای تایید اعتبارش مشترکان جدید را به رخ بکشد.
اما بزرگترین مزیت این قشر کهنهکار، تنوع و گوناگونی آنها است. به لطف سابقه طولانی، بانکها طیف وسیعی از خدمات، از وام و بیمه گرفته تا کارتهای اعتباری و وام مسکن، را ارائه میدهند. همین مساله فعالان قدیمی را تا حدی در مقابل تاثیر افزایش نرخ بهره محافظت کرده و به همین دلیل بخش سنتی قدرتمند میتواند سالهای آینده را با خیال راحتتری پشت سر بگذارد.
اما در مقابل، بیشتر استارتآپهای فینتکی از تنوع کافی برخودار نیستند. درآمد آنها در بیشتر موارد کاملا از کارمزدها تامین میشود و اگر هم محصول جانبی دیگری داشتهباشند، هنوز آنچنان فراگیر نیست. مشکل ریشه در ماهیت آنها دارد و این فعالان نوین هنوز به عنوان یک بانک ثبت نشده و تنظیمگری آنها نیز متفاوت است و در نتیجه تمرکز خود را روی بخش خاصی از بازار گذاشتهاند.
در ایالات متحده، بانکها تنها موسساتی هستند که امکان نگهداری از دارایی سپردهگذاران را دارند. درنتیجه بانکها امکان عرضه محصولات متنوعی را داشته و فرصت بیشتری برای گوناگونی خدمات دارند. اما فرایند تبدیل شدن به یک بانک بسیار طولانی، خستهکننده و پرهزین است و با گذشت زمان دشوارتر می شود. طی کردن این مسیر برای فینتکها بهصرفه نیست و آنها مشکل را از طریق همکاری با بانکها حل میکنند.
افزون بر این، تبدیل شدن به یک بانک معایبی هم دارد. سطح نظارت قانون بسیار بیشتر است و بسیاری از استارتآپها توان تحمل چنین باری را ندارند و بازگشت از چنین مسیری هم بسیار پر هزینه است.
لغو یک مجوز بانکی هم در عمل یک کابوس لجستیک و لکه ننگی بر پیشانی موسسه است که از نوعی خطا یا تخطی از قانون نشات میگیرد. البته که چنین کاری شدنی است و همیشه هم به معنای خطا یا تخی نیست اما موارد این چنین بسیار نادر است. بانک مارلین در ایالت یوتا برای ادغام با یک صندوق سرمایهگذاری بزرگ ماهیت بانکی خود را کنار گذاشت. اما این روند به هیچ وجه ساده نیست. باید مشخص شود که چه بر سر حساب مشتریان یا محصولات ارائه شده میآید. روند گذار بسیار زمانبر، پرهزینه و طاقتفرسا است.
گناه نخستین بسیاری از استارتآپها-از جمله شرکتهای فینتکی-تکیه بر این فرض است که شرایط اقتصادی دهه ۲۰۱۰ تا ابد ادامه مییابد. تورم و نرخ بهره همیشه پایین باقی خواهند ماند و آنها هیچگاه با کمبود سرمایه ارزان و قابل دسترس مواجه نمیشوند.
هیچ همهگیری در کار نخواهد بود. جنگی در اوکراین رخ نمیدهد و قرار نیست اتفاقی بنیان تجاری آنها را به لرزه در آورد.
آرمانشهری که بسیاری از شرکتها در تصورشان ساخته بودند در حال فروپاشی است. چند گزینه پیش روی آنهاست، یا باید با یک سری محصولات محدود به کار ادامه دهند یا برای حفظ مشتری مشوقهایی را در نظر بگیرند. این موضوع به ویژه برای فعالان بازار کارتهای شرکتی اهمیت دارد که با وجود درآمد از کارمزد، باید عمده یا تمام آن را به صورت تخفیف یا سود به مشتری پس بدهند.
مککینزی هم در گزارش پرداختهای جهانی سال ۲۰۲۲ با اشاره به همین نگرانی، درمورد تاثیر افزایش نرخ بهره و کارمزد ثابت فینتکها هشدار داده و میگوید مدل تجاری بسیاری از استارتآپهای فینتکی-به ویژه شرکتهای الان بخر، بعدا پرداخت کن-هنوز اعتبارشان را در شرایط سخت اقتصاد کلان اثبات نکردهاند.
یک چیز روشن است: نرخ بهره بالا، برخلاف تصور گذشته، زودگذر نیست و قرار بر ماندگاری آن است. درنتیجه نباید در چند سال آینده انتظار نرخ بهره پایین را داشت. فینتکهایی از این دوره جان سالم به در میبرند که با تصمیمات سخت درمورد مشوقها یا افزایش محصولات، با شرایط وفق پیدا کنند.
البته که برای این کار لزوما نیازی به تغییر ارزشهای پیشنهادی نیست. براساس تجربه موفقترین فینتکها، بهترین راه برای جذب مشتری، ارائه تجربهای بسیار بهتر از گزینههای سنتی است.
فینتکها باید به یاد داشته باشند که آنها اول از همه یک شرکت تکنولوژی هستند و بهترین راه بردشان ارائه بهترین نرمافزار است.
نرمافزار مناسب دلیلی برای مشتری است تا به جای گزینههای رایگان اما دشوار سنتی از فینتکها استفاده کند و درنتیجه از وابستگی شرکت به کارمزد و کمیسیون کاسته میشود. به جای تعداد مشتریان و افزایش حجم تراکنش، هدف اصلی باید شناسایی و حل مشکلات باشد و با این کار فرصتهای تازهای پیش روی شما قرار میگیرد تا کسبوکارتان را با قابلیتهای جدید یا محصولات نو متمایز کنید.
افزون بر این، فینتکها میتوانند جواز استفاده از نرمافزار خود را به سازمانها فروخته و به یک مجرای جدید درآمدی دست پیدا کنند. اگر خطر اصلی برای فینتکها وابستگی بیش از حد به کارمزد است، پس بهترین راه مقابله با آن تنوع و گوناگونی است.
در اینجا با یک مفهوم جدید روبرو نیستیم. مایکروسافت امروز از مجاری مختلف-سیستمعامل، نرمافزار آفیس، رایانش ابری، کنسول بازی و لپتاپ-درآمد دارد. گوگل، اپل، آمازون و بیشمار شرکت موفق دیگر هم وضعیت مشابهی دارند.
البته که ساخت و عرضه قابلیتهای جدید زمانبر است. یک نرمافزار عالی-واقعا عالی-نیازمند استعداد، پول و نقشه راه بلندمدت است. این سطح از پایداری و ثبات برای بیشتر شرکتها یک چشمانداز بلند مدت است اما باید به یاد داشت که در شرایط سخت اقتصاد کلان، سوددهی دیگر اولویت اصلی سرمایهگذاران نیست و رشد و توسعه از همه مهمتر است.