نهادهای ما نامناسب هستند

چه الگوها و گرایش‌هایی را می‌بینید که نیروی کار را شکل می‌دهد؟ شفاف‌ترین این الگوها که بیش از هر عنصری بازار را تکان داده است، جهانی‌سازی است. در دهه 1990، اگر راهبردی در برابر چین نداشتید، شانس خود را از دست می‌دادید و شرکت شما در رقابت ناموفق می‌شد. این روزها شرکت‌ها برای پیدا کردن نیروی کار ماهر و کارآمد، و همچنین ارزان، به راهبرد جهانی نیاز دارند. اخیراً شاهد ظهور تحلیل بازارهای خرد هستیم که نشانگر میزان زیاد و محلی مهارت‌هاست. در نتیجه شرکت‌ها برای دستیابی به مهارت‌های خاص به دنبال نقاط ویژه هستند. ممکن است مرکز ارتباطات خود را در مانیلا و مرکز پردازش نقل و انتقال مالی را در براتیسلاوا قرار دهند. ولی پس از حرکت اولیه برای بهره‌گیری از مهارت‌های موجود و نیروی کار، مناطق مورد نظر به سرعت به بلوغ می‌رسد و این مزیت‌ها از دست می‌رود. فرض کنیم نیروی کاری متشکل از متخصصان چندزبانه فناوری اطلاعات در براتیسلاوا پیدا می‌کنید که تاکنون کشف نشده بودند و مرکز پردازش را در آنجا بنا می‌کنید. رقبای شما به سرعت به دنبال‌تان خواهند آمد، معدن مهارت‌ها را استخراج خواهند کرد و حقوق‌ها بالا خواهد رفت. به عبارت دیگر، زمین سبز و بکری که تصاحب کرده بودید، ناگهان به زمین جنگ تبدیل می‌شود. نتیجه اینکه علاوه بر کاهش ارزش کار، مهارت‌های رقابتی نیز دچار کمبود می‌شود. بار دیگر برای استعداد مبارزه می‌کنید، بیشتر در آموزش سرمایه‌گذاری می‌کنید و بار دیگر وارد استخراج ریزبازار این مهارت‌های کار می‌شوید. استخراج بازار خرد چه تفاوتی با منبع‌یابی سنتی مهارت‌ها دارد؟ شرکت‌ها «ردپای خرد» بر جای می‌گذارند و این کار، روحیه کوچ‌نشینی می‌طلبد: آماده هستید، هر زمان که لازم بود، جای خود را تغییر دهید. از طرف دیگر، ردپای بزرگ به این معنی است که، به درست یا غلط، برای کار در جامعه خاصی مسئول هستید. شرکت‌ها بیش از پیش به رویکرد...