فیلترینگ یوتیوب را بردارید، مردم خودشان انتخاب میکنند
محمدجواد شکوری، مدیر گروه صبا ایده به اظهارت شب گذشته رسول جلیلی عضو حقیقی شورای…
۳۰ آبان ۱۴۰۳
۲۲ تیر ۱۴۰۲
زمان مطالعه : ۱۳ دقیقه
تاریخ بهروزرسانی: ۱۰ مرداد ۱۴۰۲
رسانه دیجیتال سهم بزرگ و در حال رشدی از زمان بیداری ما دارد، اما کالاها و خدمات آن عمدتا در تولید ناخالص داخلی (GDP) در نظر گرفته نمیشوند زیرا معیار اندازهگیری مبلغی است که مردم برای کالاها و خدمات پرداخت میکنند. اگر چیزی قیمت صفر داشته باشد، در نتیجه هیچ سهمی هم از GDP نخواهد داشت. سیاستگذاران از دادههای GDP برای تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاریهای مختلف از زیرساخت و تحقیق و توسعه گرفته تا آموزش و دفاع سایبری استفاده میکنند و رگولاتورها هم برای سیاستگذاری به داده اقتصادی نگاه میکنند. GDP-B معیار جایگزینی است که چارچوب سنتی GDP را با کمیسازی سلامت مصرفکننده از کالاهای جدید و رایگان تکمیل میکند. فرض کنید پیشنهادی به شما بدهیم. شما دسترسی به موتور جستجوی گوگل را کنار بگذارید و ما ۱۰ دلار به شما میدهیم. کم است؟ ۱۰۰ دلار چطور؟ ۱۰۰۰ دلار چطور؟ چقدر باید به شما پرداخت کنیم تا دسترسی به ویکیپدیا را کنار بگذارید؟ پاسخ شما میتواند ارزش اقتصاد دیجیتالی را بهتر کنیم.
به گزارش پیوست، در سال ۲۰۱۸، آمریکاییها به طور متوسط ۶.۳ ساعت را در رسانه دیجیتالی سپری کردهاند-نه تنها گوگل و ویکیپدیا بلکه شبکههای اجتماعی، دورههای آنلاین، نقشه، ارسال پیام، کنفرانس ویدیویی، موسیقی، اپلیکیشنهای گوشیهوشمند و غیره. رسانه دیجیتالی بخش زیاد و در حال رشدی از ساعات بیداریمان را به خود اختصاص میدهد اما این کالاها و خدمات معمولا در سنجههای رسمی فعالیت اقتصادی از جمله GDP و بهرهوری (که در واقع GDP در ازای هر ساعت کار است) در نظر گرفته نمیشوند.
این مطالب را هم بخوانید: اقتصاد دیجیتال چیست و چه اهمیتی در آینده کسبوکارها دارد حجم اقتصاد دیجیتال خاورمیانه تا سال ۲۰۳۰ به ۵۰۰ میلیارد دلار میرسد خاورمیانه با هوش مصنوعی و 5G به سمت اقتصاد دیجیتالی میرود فرصت کار در اقتصاد دیجیتالی؛ وقتی دورکاری یک عرف میشود
ما بیشتر و بهتر به موسیقی گوش میدهیم، به سادگی مسیریابی میکنیم، با همکاران و دوستان به روشهای خوبی ارتباط برقرار میکنیم و از بیشمار مزیت دیگری که ۴۰ سال پیش تصورش را هم نمیکردیم لذت میبریم. اما اگر تنها به ارقام GDP نگاه کنید، انگار که اقتصاد دیجیتال هیچگاه رخ نداده است. سهم بخش اطلاعات از مجموع GDP از دهه ۱۹۸۰ تا به امروز به ندرت افزایش یافته و بین ۴ تا ۵ درصد سالانه متغییر است و این سهم در سال ۲۰۱۹ به اوج ۵.۵ درصدی رسید. اقتصاددان رابرت سولو در این باره میگوید ما عصر دیجیتال را درهمه جا میبینیم به جز در آمار GDP.
ارزش پیشنهادات دیجیتالی به این دلیل نادیده گرفته میشود که GDP بر اساس کالاها و خدماتی است که مردم در ازای آن پول پرداخت میکنند. به جز چند مورد استثنا، اگر قیمت چیزی صفر باشد، سهمش از GDP هم صفر است. اما اکثر ما از کالاهای دیجیتالی رایگانی مثل ویکیپدیا و نقشههای آنلاین بیشتر از نسخههای کاغذی و گرانقیمتتر پیش از آنها نفع میبریم.
سیاستگذاران برای سرمایهگذاری در هرچیزی از زیرساخت و تحقیق و توسعه گرفته تا آموزش و دفاع سایبری از دادههای GDP استفاده میکنند. رگولاتورها هم از آن برای سیاستگذاریهایی کمک میگیرند که شرکتهای تکنولوژی و دیگر سازمانها را تحتتاثیر قرار میدهد. از آنجایی که فواید دیجیتالیسازی عمدتا نادیده گرفته میشوند، این تصمیمها و سیاستها براساس درک ضعیفی از واقعیت هستند.
مدیریت صحیح اقتصاد دیجیتال به توانایی ما در ارزیابی دقیق ارزش کالاها و خدمات دیجیتال بستگی دارد. به همین دلیل تکنیک جدیدی را ایجاد کردهایم که نه تنها میزان پرداختی مصرفکننده برای کالاهای دیجیتال، بلکه منفعتش از آنها را هم اندازهگیری میکند. و این منفعت سنجیدهنشده مقدار قابل توجهی است. برای مثال، تحقیق ما با فلیکس اگرز، از دانشگاه گرونینگن، نشان داد که تنها فیسبوک از سال ۲۰۰۴ بیش از ۲۲۵ میلیارد دلار ارزش محاسبه نشده خلق کرده است.
ثبت منافع اندازهگیرینشده کالاهای رایگان مساله جدیدی نیست: برای مثال امواج پیشین نوآوری را که محصولات رایگان و تقریبا رایگانی مثل آنتیبیوتیک، رادیو و تلویزیون را به ارمغان آورد و به روشنی ارزش چشمگیری برای مصرفکننده داشتند در نظر بگیرید. با توجه به رشد بسیار سریع کالاها و خدمات دیجیتال در اقتصاد ما، زمانش رسیده که این مشکل را حل کنیم.
تولید ناخالص داخلی معمولا نمایهای از عملکرد اقتصادی است. این عدد نسبتا دقیق روند توسعه در هر سهماه یا انقباض اقتصاد را نشان میدهد. با این حال، GDP تنها ارزش پولی تمامی کالاهای نهایی تولید شده در یک اقتصاد را شامل میشود. از آنجایی که این معیار تنها پرداختی ما و نه مقدار منفعت ما را نشان میدهد، سلامت اقتصادی مصرفکننده شاید ارتباطی با GDP نداشته باشد. در واقع، گاهی با افزایش GDP سقوط میکند و برعکس.
GDP ممکن است نمایه گمراهکنندهای برای سلامت اقتصادی باشد.
خبر خوب اینکه اقتصاد حداقل روی کاغذ راهکاری برای سنجش سلامت مصرفکننده ارائه کرده است. این سنجه مازاد مصرف کننده نامیده میشود و تفاوت بین حداکثر مبلغی است که یک مصرف کننده حاضر است برای یک کالا یا خدمات بپردازد، با قیمت آن. اگر شما حاضر باشید ۱۰۰ دلار برای تیشرتی بپردازید اما قیمت آن ۴۰ دلار است، شما ۶۰ دلار مازاد مصرفکننده دارید.
برای اینکه بهتر درک کنید چرا GDP نمایه گمراهکنندهای برای سلامت مصرف کننده است، دانشنامه بریتانیکا و ویکیپدیا را در نظر بگیرید. بریتانیکا در گذشته چندین هزار دلار قیمت داشت که یعنی مصرفکنندگان چنین رقمی را حداقل ارزش آن میدانستند. ویکیپدیا، یک خدمت رایگان است که مقالات بسیار بیشتری، با کیفیت قابل قیاس با بریتانیکا دارد. اگر به مخارج مصرفکننده نگاه کنیم، این صنعت در حال کوچکشدن است (این دانشنامه چاپی در سال ۲۰۱۲ و درنتیجه بی اقبالی مصرفکنندگان به کار خود پایان داد.) اما از لحاظ منافع، وضعیت مصرفکنندگان هیچگاه به خوبی امروز نبوده است. تحقیقات ما نشان میدهد که میانگین ارزشی که مصرفکنندگان ایالات متحده برای ویکیپدیا قائلند حدود ۱۵۰ دلار در سال است-اما هزینه آن صفر دلار است. بنابراین حدود ۴۲ میلیارد دلار مازاد مصرفکننده در GDP آمریکا منعکس نمیشود.
مخارج مصرف کننده-پایه و اساس GDP-را میتوان در صندوقهای پول اندازهگیری و در بیانیههای درآمدی شرکتها نشان داد. اما مازاد مصرفکننده مستقیما قابل مشاهده نیست و به همین دلیل به طور گسترده برای اندازهگیری اقتصاد استفاده نمیشود.
خوشبختانه، انقلاب دیجیتال در عین چالشهایی که در زمینه سنجش به وجود آورده است، ابزارهای قدرتمند جدیدی را نیز برای اندازهگیری خلق کرده است. ما در تحقیقاتمان از تکنیکهای تحقیقات دیجیتال برای آزمایشهای گزینشی گسترده در فضای آنلاین استفاده میکنیم که علایق صدها هزار مصرفکننده را میسنجد. با استفاده از این خروجی میتوانیم مازاد مصرفکننده را برای کالاهای مختلفی، از جمله موارد رایگانی که در آمار GDP نمود پیدا نمیکنند، برآورد کنیم. ما در ابتدا از شرکتکنندگان میخواهیم انتخاب کنند. در بعضی موارد از آنها میخواهیم بین کالاهای مختلف (برای مثال «ترجیح میدهید ویکیپدیا را برای یک ماه از دست بدهید یا فیسبوک؟») انتخاب کنند. در دیگر موارد، آنها بین دسترسی به یک کالای دیجیتال یا کنار گذاشتنش در ازای پول انتخاب میکنند (آیا حاضرید ویکیپدیا را در ازای ۱۰ دلار در ماه کنار بگذارید؟) برای اینکه اطمینان حاصل کنیم مردم علایق واقعی خود را بروز میدهند، کار ار با آزمایشهایی ادامه میدهیم که در آن شرکتکنندگان واقعا باید در ازای مقداری پول یک خدمت را کنار بگذارند.
روند کار در یک نمونه اینگونه است. برای سنجش مازاد مصرف کننده فیسبوک، ما نمونهای از کاربران آمریکایی این پلتفرم را گرد هم آورده و در ازای کنار گذاشتن آن برای یک ماه مقادیر مختلفی پول به آنها پیشنهاد دادیم. برای اطمینان حاصل کردن از جوابها، برخی شرکتکنندگان به صورت تصادفی انتخاب شدند و واقعا در ازای پرداخت پول آن خدمت را برای یک ماه کنار گذاشتند. ما موقتا آنها را در لیست فیسبوک خود اضافه کردیم-البته که با اجازه آنها-تا از عدم حضور آنها به مدت یک ماه مطمئن باشیم.
حدود ۲۰ درصد از کاربران با مبلغ ناچیز یک دلار به کنارگذاشتن این خدمت رضایت دادند؛ درصد مشابهی هم به کنار گذاشتن آن در ازای کمتر از ۱۰۰۰ دلار رضایت دادند. میانگین مبلغی که کاربران فیسبوک در ازایش این خدمت را کنار میگذاشتند ۴۸ دلار بود. براساس این تحقیق و آزمایش بعدی، برآورد ما این بود که مصرفکنندگان آمریکایی از زمان پیدایش فیسبوک تا به امروز ارزشی معادل ۲۳۱ میلیارد دلار از این خدمت دریافت کردهاند.
ما در اروپا نیز مطالعهای مشابه انجام دادیم و میانگین پولی که شرکتکنندگان این قاره در ازای فیسبوک را کنار میگذارند ۹۷ یورو بود. همچنین دریافتیم کسانی که دوستان بیشتری در این سایت دارند، ارزش بیشتری را برای آن تعیین میکنند و درنتیجه اثر شبکه یک فاکتور کلیدی در ارزشگذاری مصرفکننده است. کسانی که از اینستاگرام و یوتیوب نیز در کنار فیسبوک استفاده میکنند ارزش کمتری برای فیسبوک قائلند که یعنی آنها حکم جایگزین فیسسبوک را دارند. به طور میانگین، زنان نسبت به مردان ارزش بیشتری را برای فیسبوک تعیین میکنند و مسنترها نیز نسبت به جوانترها ارزش بیشتری برای آن قائلند-شاید به این دلیل که کاربران مسن به احتمال کمتری به پلتفرمهای شبکهاجتماعی دیگر مهاجرت میکنند (از جمله اسنپچت و اینستاگرام.)
شاید فکر کنید که ارزش حاصل از فیسبوک با درآمد تبلیغاتی آن در GDP نمود پیدا کرده است. با این حال، برآوردهای ما نشان میدهد که این پلتفرم در ازای هر فرد در ایالات متحده میانگین مازاد مصرفکنندهای حدود ۵۰۰ دلار سالانه دارد و برای اروپا نیز مبلغ حداقل همینقدر است. این در حالی است که میانگین درآمد فیسبوک در ازای هر فرد در ایالات متحده تنها ۱۴۰ دلار و در اروپا ۴۴ دلار است. به عبارت دیگر، با اینکه فیسبوک یکی از پیشرفتهترین پلتفرمهای تبلیغاتی را دارد، اما درآمدش تنها کسی از مازاد مصرفکنندهای است که تولید میکند. این پدیده تحقیقات مایکل اسپنس از مدرسه استرن دانشگاه نیویورک و بروس اون از استنفورد را تایید میکند که نشان میدهد درآمد تبلیغاتی و مازاد مصرفکننده همواره ارتباط مستقیم ندارند: مردم از محتوایی که تبلیغات چندانی ندارد مثل ویکیپدیا و ایمیل، ارزش زیادی دریافت میکنند. پس اشتباه است که درآمد تبلیغاتی را به عنوان جایگزینی برای مازاد مصرفکننده استفاده کنیم.
ماجرا برای کالاهای دیجیتالی که از هزینه و اشتراکهای کاربر درآمدزایی دارند هم به همین صورت است. برای مثال، کاربران برای اشتراک استریم ویدیویی از جمله نتفلیکس، هولو و HBO بین ۱۲۰ تا ۲۴۰ دلار پرداخت میکنند. با این حال تحقیقات ما نشان میدهد که مازاد مصرفکننده حاصل از این خدمات بین پنج تا ۱۰ برابر پرداختی کاربران است.
وقتی به گروه کالاهای دیجیتالی نگاه میکنیم، تاثیر مازاد مصرفکننده پررنگ تر است. ما برای سنجش مازاد مصرف کننده پرطرفدارترین گروهها در ایالات متحده مطالعاتی را انجام داده و دریافتیم که جستجو ارزشمندترین گروه است (با میانگین ارزشگذاری بیش از ۱۷ هزار دلار در سال)، و پس از آن هم ایمیل و نقشه قرار دارند. این گروهها جایگزین سادهای ندارند و بسیاری از مردم آنها را برای کار و زندگی روزمره خود ضروری میدانند. وقتی از شرکتکنندگان پرسیدیم که در ازای چه مقدار پول یک گروه کامل کالاهای دیجیتالی را کنار میگذارند، مبلغ بالاتر از جمع هرکدام از اپلیکیشنها بود. این موضوع منطقی است زیرا در یک گروه معمولا جایگزینهایی برای دیگر خدمات دیجیتال وجود دارد.
برای درک اهمیت کالاهای دیجیتالی در اقتصاد توجه داشته باشید که طبق یافته ما اضافه کردن تنها یک کالای دیجیتال-فیسبوک-در GDP، میانگین ۰.۱۱ درصد سالانه به رشد GDP ایالات متحده از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۷ اضافه میکند. در این دوره، GDP سالانه با میانگین ۱.۸۳ درصد رشد کرده است. واضح است که با گذشت زمان GDP همواره کمتر از میزان واقعی برآورد شده است.
ما با همکاری اروین دیورت اقتصاددان کانادایی، فلیکس اگرز و کوین فاکس از دانشگاه بریتیش کلومبیا، روشی را برای سنجش فواید اقتصاد دیجیتال توسعه دادیم. GDP-B معیار جایگزینی است که چارچوب سنتی GDP را با در نظر گرفتن کمک کالاهای رایگان به سلامت مصرفکننده تکمیل میکند. سیاستگذاران، مدیران و اقتصاددانها میتوانند این کمک را با روشی نسبتا ارزان که پیش از این توضیح دادیم برآورد کنند: تحقیقات گستردهای از پاسخ دهندگان و پرسش این سوال که در ازای چه مبلغی حاضرند کالایی را برای یک دوره مشخص کنار بگذارند و سپس نتایج این مطالعه باید با مطالعات کوچکتر و پرداختی واقعی تایید شود. با کمی جمعآوری داده اضافی تغییرات GDP-B را میتوان به صورت مستمر برآورد و در کنار GDP سالانه یا فصلی منتشر کرد.
روش ما دو محدودیت مهم دارد. اول، برآوردهای GDP-B هنوز جامع نیستند و دقت مشابه GDP سنتی را ندارند. برای ارزیابی دقیقتر سهم کالاهای دیجیتالی در اقتصاد باید کالاهی بیشتری را شامل شده و تعداد بیشتری آزمایشهای انتخابی بیشتری در فضای آنلاین انجام دهیم.
دوم، اندازهگیری ما هم همانند GDP سنتی برخی از پیامدهای بیرونی منفی ناشی از کالاها و خدمات، از جمله پلتفرمهای آنلاین، را در بر نمیگیرد. چندین مطالعه نشان میدهند که پلتفرمهای آنلاین ممکن است به رفتار معتادگونه منتهی شوند و استفاده از اینترنت و گوشیهای هوشمند ممکن است تاثیر منفی بر شادی و سلامت ذهن داشته باشند. مطالعات دیگری هم معتقدند که کالاهای دیجیتال به انسجام اجتماعی یا تعامل سیاسی ما آسیب زده و یا هزینههایی را به شکل از بین رفتن حریم خصوصی برای مصرفکنندگان دارند. در حال حاضر GDP-B تنها فواید فردی و هزینههای کالاهارا شامل میشود که آنهم همراه با نقایصی در آزمایشهای انتخاب آنلاین اندازهگیری شده و هزینههای و مزایای اجتماعی را در بر نمیگیرد. ما و دیگران در تلاشیم تا چنین محدودیتهایی را برطرف کنیم. برای مثال، محققان چندین روش مفید برای کمّی کردن جوانب سلامت از جمله شادی و رضایت از زندگی ارائه کردهاند. اگرچه تحقیقاتی از اقتصاددانهای کلان نشان میدهد که چنین معیارهایی هنوز از دقت و اعتبار کافی همچون یک معیار «سخت» مثل GDP برخوردار نیستند اما گامی رو به جلو محسوب میشوند.
سنجه GDP-B ما در طیفی که از شاخصهای سنتی اقتصاد کلان از جمله GDP و بهرهوری، که دقت بالایی دارند، تا شاخصهای سلامتی مثل شادی، با دقت کمتر، در میانه قرار میگیرد. GDP یک تعریف و مقدار بسیار دقیق دارد اما مازاد مصرفکننده حاصل از اقتصاد دیجیتال را شامل نمیشود؛ ارزیابی شادی هم عکس این مشکل را دارد. GDP-B تعادلی بین او است و درنتیجه پیشرفت چشمگیری برای سیاستگذاران و رگولاتوریهایی محسوب میشود که برای تصمیمگیری درست، باید درک کاملی از تاثیر تکنولوژی بر اقتصاد داشته باشند.
پاسخ به سوالاتی که به نحوه قانونگذاری تکنولوژی، میزان یارانه زیرساخت دیجیتال و حتی پیشنهادات دیجیتالی جدیدی که کارآفرینان خلق میکنند به درک فواید اقتصاد دیجیتالی بستگی دارد. افزون بر این، دیدگاه ما فواید کالاهای معمولی از صبحانه تا سفر جت را نیز بهتر کمّی سازی میکند. این دیدگاه همچنین میتواند به برآورد دقیقتری از مزایای تغییرات غیربازاری و کالاهای عمومی مثل کیفیت هوا، مراقبت درمانی و زیرساخت کمک کند. در نهایت زمانی که دولتها، مدیران و محققان سراسر جهان چنین دیدگاهی را اجرایی کنند، ارزیابی ما از فایده کالاهای دیجیتالی و غیردیجیتالی به سلامت بهتر میشود و اندازهگیری بهتر با مدیریت بهتر همراه است.
منبع: HBR
پینوشت: این گزارش در نوامبر ۲۰۲۱ منتشر شده است.