قسمت چهل و یکم
همزمانی درستها
۸ دی ۱۳۹۵
زمان مطالعه : ۳ دقیقه
شماره ۴۱
تاریخ بهروزرسانی: ۳۰ مهر ۱۳۹۸
در طول دوران کاریام همکارانی داشتهام یا اشخاصی را دیدهام که شاید به آنچه در حوزه کاریشان سزاوارش بودهاند نرسیدهاند. آنها کسانی بودهاند که توانایی و پتانسیل رشد بسیاری داشته ولی گاهی به دلیل فقدان شجاعت و ریسکپذیری و گاهی هم قدری تنبلی تا حد مشخصی جلوتر نرفتهاند. البته شاید هم بتوان گفت سقف لیاقتشان همین بوده و همان قدری به دست آوردهاند که برایش تلاش کردهاند. اما همکارانی هم داشتهام که تلاششان را کردهاند و اگر لازم بوده از خود ریسکپذیری نشان دادهاند اما باز همه چیزهای لازم آنطور که باید و شاید دست به دست هم ندادهاند تا اتفاق مثبتی رخ دهد. این شاید همان چیزی است که به آن بدشانسی میگویند. خود آنها نیز معمولاً همین عقیده را دارند. در نقطه مقابل اشخاصی هم هستند که به نظر میآید در کار و زندگیشان همه عوامل طوری کنار هم قرار میگیرند تا بهترین اتفاقات برای آنها پیش بیاید. دسته قبلی اینها را خوششانس مینامند هرچند خودشان به شدت منکر خوششانسیشان هستند و همه دستاوردها را فقط و فقط مدیون تلاش و زحمت خود میدانند. پاسخ به این سوال فلسفی که حق با کدام دسته است مبتنی بر تعریف شانس و اعتقاد به وجود آن است که بیتردید از حوصله این بحث خارج است؛ اما اگر بپذیریم که نتیجه کنار هم قرار گرفتن پدیدههای درست در زمان درست میتواند شرایط پیشرفت و موفقیت را فراهم کند، باید دید خود شخص چقدر در همزمانی این دو «درست» سهم و نقش دارد. در میان تعداد زیادی از دوستان و همکاران قدیم و جدیدم، همیشه افشین را به عنوان نمونه موفق از کسی که شرایط درست را برای خود ایجاد کرد، به یاد دارم. با نگاهی به راهی که او رفت شاید بتوان چند ویژگی اصلی در زندگی و کارش را برشمرد. ۱ـ هدفشناسی: من به عمد از عبارت هدفگذاری استفاده نکردم...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید