skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

پیوست جهان

درک تامپسون

برایان چسکی، مدیرعامل ایربی‌ان‌بی:

جنبش‌های بزرگ با مجموعه‌های کوچک شروع شده‌اند

درک تامپسون

۹ آذر ۱۳۹۵

زمان مطالعه : ۸ دقیقه

شماره ۴۰

تاریخ به‌روزرسانی: ۹ دی ۱۳۹۸

موسس همکار و مدیرعامل مشهورترین ابزار «اقتصاد مشارکتی» معتقد است هنوز در اول راه هستیم. برایان چسکی (Brian Chesky) مدیرعامل ایر بی‌ان‌بی از من می‌پرسد:«تو همه داستان اقتصاد مشارکتی را می‌دانی، درست است؟» سرم را به نشانه تایید تکان می‌دهم. درباره آن در مجلات بسیار خوانده‌ام اما ظاهراً امروزه در حد و ‌اندازه‌های یک ایده اسطوره‌ای است. قبل از اینکه ایر بی‌ان‌بی به بازار آنلاین قدرتمندی برای اقتصاد مشارکتی منازل و دیگر فضاها تبدیل شود، ایده اصلی ماجرا در هوای سان‌فرانسیسکو به مشام می‌رسید. چسکی و همکارش، در سال ۲۰۰۸ به شدت به پول نیاز داشتند اما نسبت به ارزش ایده‌ای که داشتند مطمئن بودند. پنج سال بعد، ایر بی‌ان‌بی تبدیل به یک شرکت ۵/۲ میلیارد دلاری می‌شود که تقریباً هر شب ۵۰ تا ۶۰ هزار کاربر از آن استفاده می‌کنند؛ ایر بی‌ان‌بی در آغاز کار تبدیل به نقطه عطفی در «اقتصاد مشارکتی» می‌شود. هفته گذشته با چسکی در شهر نیویورک به گفت‌وگو نشستیم و در این جلسه درباره سال‌های اولیه فعالیت، توصیه به کارآفرینان جوان، ایده‌های جدیدتر در ایر بی‌ان‌بی و اهمیت اشتراک‌گذاری صحبت کردیم. در ادامه متن گفت‌وگوی مرا با چسکی با کمی تغییرات – برای فهم بهتر مکالمه – می‌خوانید.

آیا زمان‌هایی پیش می‌آمد که به خود بگویید این ایده ممکن است کار نکند؟ البته. در اولین لحظه‌ای که این ایده به ذهن‌مان رسید گفتیم شاید جواب ندهد. خیلی‌ها آن موقع فکر می‌کردند ایده‌ای احمقانه است. یعنی وقتی موضوع را با بقیه مطرح می‌کردید رودررو به شما می‌گفتند «برایان، ایر بی‌ان‌بی واقعاً ایده‌ای احمقانه است»؟ دوست طراحی در لس‌آنجلس بود که سراغش رفتم و یادم است درباره این ایده با او حرف زدم. آن دوست چیزی به من گفت که هرگز فراموش نمی‌کنم: برایان امیدوارم این تنها موضوعی نباشد که داری روی آن کار می‌کنی! چه زمانی متوجه شدید روی چیزی دست گذاشته‌اید که می‌تواند تا این اندازه بزرگ باشد؟ در ماه‌های ژانویه و فوریه 2008، بسیاری از افراد عادی به دنبال انجام این کار بودند. از آن زمان خیلی به این ایده باور داشتیم. چون همه آنچه باید می‌پذیرفتید، این بود که اگر بقیه مردم عادی هم آن را قبول دارند پس من نیز فردی عادی هستم. چطور از «ایده نابی داریم» به «داریم یک کسب‌ و کار بزرگ راه می‌اندازیم» رسیدید؟ آن اوایل با سرمایه‌گذارهای زیادی صحبت کردیم اما هیچ کدام حاضر به همکاری نبودند. غلات صبحانه کلکسیونی می‌فروختیم و کارهای مضحک دیگر می‌کردیم. سال 2009 به انکوباتور Y Combinator رفتیم. در نیویورک هر هفته، از اتاقی به اتاق دیگر با دوربین از آپارتمان‌ها عکس می‌گرفتیم تا آنها را در فضای آنلاین بگذاریم. بلوک به بلوک و خانه به خانه جامعه‌مان را گسترش دادیم. افرادی که به نیویورک می‌آمدند ایده را با خود به شهرشان می‌بردند. احتمالاً شما از معروف‌ترین شرکت‌هایی هستید که از وای کامبیناتور بیرون آمده‌اید. بهترین توصیه پل گراهام به شما چه بود؟ کارهایی انجام دهید که مقیاس‌شان زیاد گسترش ندارند. بهتر است 100 نفر داشته باشید که عاشق شما هستند تا اینکه یک میلیون نفر فقط دوست‌تان داشته باشند. او گفت برای راه‌اندازی شرکت...

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۴۰ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۴۰ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/2ep

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو