قبلاً اینگونه بود که اگر بهترین و باهوشترین مردم ما به هنر علاقهمند بودند، دلایل خوبی برای ورود به این حرفه داشتند و آینده بلندمدت خوبی نیز برای آن میدیدند. امروزه چنین نیست زیرا هنگام در نظر گرفتن انتخاب شغل و فرصتهای آن باید توجه داشت که مشاغل موسیقی در اثر صنعت فناوری، تخریب میشوند و هیچ انتهایی برای این حرکت به چشم نمیخورد. زمانی موسیقی را از بهترین حرفهها میدانستند ولی به نظر میرسد چنین دیدگاهی در دهه 90 با وجود به اوج رسیدن صنعت موسیقی، دچار زوال شد. از آن زمان تاکنون موسیقی در سراشیبی بوده چرا که فرار مغزها و نبود درآمد برای استعدادها به سقوط این صنعت کمک کرده و امروزه درآمد موسیقی تقریباً نصف دوران اوج آن است. چگونه چنین چیزی اتفاق افتاد؟ چطور صنعتی که زمانی محوریت رویای اشخاص را تشکیل میداد، ناگهان مانند ابزار نقرهای زنگ زد؟ اگر قدمی به عقب برداریم و موضوع را از دیدگاه کلان نگاه کنیم، به نظر میرسد چهار علت اصلی برای وضعیت کنونی وجود دارد. 1- موسیقی دیگر جذابیت ندارد در گذشته همراهی با نوازندگان و اهالی موسیقی در حالت کلی جذاب بود و حتی اگر فرصت میشد، دوستی با ستارگان راک جذابتر نیز مینمود. موسیقیدانها محوریت دنیای سرگرمی را در دست داشتند زیرا همیشه در خبرها و گفتوگوهای هر دانشگاهی حاضر بودند. امروزه موسیقی به ندرت ستاره زندگی روزمره مردم است. دیگر اهمیت فرهنگی را که در گذشته داشت، ندارد و به ندرت بر مد یا سبک زندگی اثر میگذارد. موسیقی بیش از پیش عنصر جذابیت خود را از دست داده است، حداقل جذابیتی که در گذشته داشت. از طرفی دیگر فناوری نقطه مقابل موسیقی ایستاده است. غالباً بر مد و سبک زندگی تاثیر میگذارد و مدیران آن جایگاهی شبیه صنعت موسیقی در دهههای 70 و 80 دارند. فناوری این نقش را (بهتر یا بدتر) آزادانهتر...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.