از دیدگاه بینالمللی ظهور دونالد ترامپ صحنه انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در 2015 را تحت الشعاع قرار داده است. موفقیت پایدار وی در کسب حمایت عمومی را به علل زیادی «نابهنجاری» میدانند. یکی از علتها میتواند این واقعیت باشد که تبلیغات او برای ریاست جمهوری اگر نه کامل، تا حد زیاد و نامعمولی با بودجه خودش تامین میشود. علت دیگر، اینکه سایر نامزدها راهبردهای تحلیلی برای هدف قرار دادن رایهای سرگردان طراحی کردهاند ولی ترامپ چنین کاری انجام نداده است. در واقع ترامپ آشکارا به انتقاد از تحلیل و کلاندادهها در تبلیغات انتخاباتی میپردازد. بسیاری از تحلیلگران معتقدند راهبرد دادهمحور اوباما یکی از عوامل اصلی پیروزی او در انتخابات 2012 بود و راهنمای بسیاری از تبلیغاتهای سیاسی امروز شده است اما ترامپ چنین روشی را رد میکند. او به آسوشیتدپرس میگوید:«من همیشه فکر کردهام که اغراق شده است. اوباما بیشتر از ماشین پردازش دادههایش رای کسب کرد و فکر میکنم همین مساله در مورد من نیز صادق باشد.» در عوض راهبرد ترامپ عبارت است از بهکارگیری رسانههای اجتماعی و پوشش رسانهای معمول که پس از آن رخ میدهد. در این حالت وی از طریق طرح نظرات جنجالی، نظر عمومی را به خود جلب میکند. ترامپ در ملاء عام گفته است که حسابهای رسانههای اجتماعیاش «دو میلیارد دلار در حین تبلیغات رایگان» برایش ارزش دارد. به نظر میرسد رسانههای مذکور در مراحل مقدماتی برای ترامپ مفید واقع شدهاند اما من فکر میکنم هنگام جنگ در طول انتخابات ریاست جمهوری داستان دیگری دنبال خواهد شد. ترامپ گزینه استفاده از دادههای جمعآوریشده توسط حزب مرکزی جمهوریخواه را خواهد داشت ولی نبود راهبرد داده از جانب او به نقطهقوت منحصربهفرد در برابر مخالفانی تبدیل خواهد شد که از نظر تحلیلی، خودآگاهی بیشتری دارند. در تبلیغات تحلیلمحور انتخاب، تمرکز بر رای سرگردان یا رایدهندههای مردد است. چرا باید زمان را بابت تبلیغ برای کسانی...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.