skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

زباله‌دان سیلیکون‌ولی؛ محصولات اصلی گوگل، آمازون و متا هرروز بدتر می‌شوند

۹ فروردین ۱۴۰۲

زمان مطالعه : ۱۰ دقیقه

بسیاری از کاربران گوگل در سال‌های اخیر یک شکایت مشترک دارند: پاسخی یافت نمی‌شود. اگر یک عبارت ساده مثل «بهترین کامپیوترهای گیمینگ» را جستجو کنید، گوگل شما را به صفحه‌ای پر از لینک‌های تبلیغاتی منتقل می‌کند و از توصیه‌های مفید خبری نیست. نتایج غیرتبلیغاتی هم معمولا محتوای بی کیفیتی است که تنها برای رده‌بندی بهتر در موتور جستجو بهینه سازی شده و در واقع سئوی خوبی دارد. درنتیجه کاربران برای پیدا کردن جواب به راه‌کارهای خاص روی آورده‌اند و در بین تبلیغات و محتوای بی‌کیفیت به دنبال پاسخ خود هستند. به بیان ساده پرچمدار محصولات گوگل اصلا به درد نمی‌خورد.

البته که گوگل تنها شرکتی نیست که محصول اصلی‌اش رو به افول است. فیسبوک، وب‌سایتی که پیشتر برای دوستیابی و ارتباط با آشنایان استفاده می‌شد هم محتوای پولی (یا پیشنهادی) خود را در اولویت قرار داده است و آنچه مردم واقعا به دنبالش هستند در زیر محتوایی مدفون شده که فیسبوک آن را مرتبط می‌داند. جان هرمن، روزنامه‌نگار، ابتدای سال جاری در مقاله‌ای درمورد آمازون نیز از «بنجل شدن آمازون» گفت و تصریح کرد که پیدا کردن یک محصول با کیفیت تقریبا غیر‌ممکن شده است و در عوض صفحاتی از محصولات بی‌کیفیت و تبلیغاتی را از فروشندگانی شاهد هستیم که بازی این سیستم را خوب بلد شدند.

تجربه جمعی ما در فضای آنلاین هرروز بدتر می‌شود و خرید به سادگی قبل نیست و جستجوی برای اطلاعات و حتی ارتباط با دیگر افراد هم شمایل مطلوبی ندارد.

تمامی این تجربیات بد نشانه‌ای از یک بیماری مشترک هستند: تجربه کاربری در سیلیکون‌ولی به اولویتی پایین‌تر از قیمت سهام تبدیل شده است. گوگل، آمازون، متا و دیکر شرکت‌های تکنولوژی از سردرگمی مردم کسب درآمد می‌کنند و همواره به دنبال راهی برای مداخله در کار کاربران و دستکاری آن هستند. به جای اینکه شاهد نوآوری معنادار و بهبود خدمات باشیم، این شرکت‌ها برای جلب توجه سرمایه‌گذاران وال‌استریت به دنبال منابع درآمدی کوتاه مدت رفته و گاهی به طور کامل کسب‌وکار خود را نابود می‌کنند. به همین دلیل است که تجربه جمعی ما در فضای آنلاین هرروز بدتر می‌شود و خرید به سادگی قبل نیست و جستجوی برای اطلاعات و حتی ارتباط با دیگر افراد هم شمایل مطلوبی ندارد.

محصول اصلی رها شده است

در دهه‌های ۲۰۰۰ و اوایل ۲۰۱۰، شرکت‌های تکنولوژی محصولات واقعا جذاب و جدیدی را عرضه می‌کردند. آنها زندگی را برایمان آسان‌تر کردند و گوشی به یک وسیله برای ارتباط آسان، یادگیری، شناخت دوستان و ثبت وقایع زندگیمان تبدیل شد.

همین موضوع باعث رشد خیره کننده شرکت‌های سیلیکون ولی شد: ارزش شرکت‌ها چند برابر شد، درآمدشان به شکل تصاعدی بالا رفت و هرروز کاربران زیادی را جذب خود می‌کردند. در سال‌های اخیر اما با یک بررسی ساده می‌توان کاهش نرخ کاربران جدید را مشخص کرد.

بسیاری از این شرکت‌ها به همین دلیل ماموریت اصلی خود را رها کرده و کاربران را کیسه پولی تصور می‌کنند که باید هرچه بیشتر از آن درآمد زایی کرد

همین مساله رکود در دره سیلیکونی منجر شد و شرکت‌های تکنولوژی چند سال گذشته را به دنبال راهی هستند که به واسطه آن بار دیگر به اوج موفقت خود بازگردند. بسیاری از این شرکت‌ها به همین دلیل ماموریت اصلی خود را رها کرده و کاربران را کیسه پولی تصور می‌کنند که باید هرچه بیشتر از آن درآمد زایی کرد و محصولات قدیمی آنها برای کسب درآمد حداکثری و جلب توجه وال‌استریت بهینه‌سازی و اصلاح می‌شوند.

در بعضی از موارد، غول‌های تکنولوژی در جستجوی راهی برای جلب توجه دوباره به طور کامل آرمان‌های ابتدایی خود را رها کرده‌اند. یکی از بهترین مثال این گونه شرکت ها تغییر رویکرد است که متا یا همان فیسبوک سابق اجرایی کرد. راهکار ساده و جذاب فیسبوک برای ارتباط با دوستان و آشنایان باعث شهرت اولیه این شرکت شد. اما طی چند سال گذشته این شرکت تجربه مطلوبی که کاربران به دنبالش هستند را زیر کوهی از محتوای پولی و قابلیت‌های بیهوده مدفون کرده است. درنتیجه شمار کاربران جدیدی که از اپلیکیشن‌های فیسبوک استفاده می‌کنند کمتر شده و دیگر خبری از آن رشد خیره کننده نیست.

در عوض این شرکت برای جذب دوباره کاربران و در یک چرخش عظیم به سراغ متاورس رفته است. مارک زاکربرگ، مدیرعامل متا، هدف خود را خلق «اینترنت دوم» و مکان تازه‌ای برای ارتباط مردم بیان کرده است- اما در واقع تعداد کمی از مردم به سراغ این جهان جدید رفته‌اند و دلیلش هم تجربه بد جهان مجازی است. با این همه متا بیش از ۱۳ میلیارد دلار برای هدف خود هزینه کرده است و این در حالی است که محصولات اصلی این شرکت با مشکلاتی روبرو هستند.

فیسبوک و اینستاگرام که پایه‌های اصلی متا را تشکیل می‌دهند هم در یک دوراهی بین کاربرانی که به دنبال مشاهده محتوای دوستان خود هستند و توسعه‌دهندگانی که برای تزریق محتوای اجباری به گوشی کاربران تلاش می‌کنند گیر افتاده‌اند. در مسیری که متا به سمت تیک‌تاکی شدن برداشت، بسیاری از کاربران و حتی سلبریتی‌ها را به اعتراض وا داشت و این شرکت به اجبار از جبهه‌گیری خود عقب نشینی کرد.

اما این اولین بار نیست که شرکتی کسب‌وکار اصلی خود را در جستجوی یک هدف مبهم رها می‌کند و در نهایت همه‌چیز نابود می‌شود. شرکت ژنرال الکتریک که زمانی غول تولیدی آمریکا محسوب می‌شد در ۱۰۰ سال اول فعالیتش همان کاری را می‌کرد که بهترین آن بود: تولید. از قطعات هواپیما گرفته تا لامپ، این شرکت غول تولیدات آمریکا بود.

اما جک ولش، مدیرعامل سابق ژنرال الکتریک در دهه ۱۹۸۰ با رویکردی متفاوت GE را از مسیر اصلی‌اش منحرف کرد. ولش به سراغ کسب‌وکارهایی مثل رسانه NBCUniversal رفت و پول شرکت را به سمت کسب‌وکارهای غیراصلی از جمله بازوی خدمات مالی این شرکت به نام GE Capital سرازیر کرد. تغییر مسیر به سمت حوزه مالی و معاملات باعث سقوط شرکت شد.

در دوران بحران اقتصادی، GE Capital به یکی از نقاط ضعف اصلی این شرکت تبدیل شد و ارزش آن حدود ۸۰ درصد ریزش کرد. ژنرال الکتریک به جای تمرکز روی کسب‌وکار اصلی و عرضه کالای با کیفیتی که مشتریان طالب آن بودند، روی کسب‌وکار ثانویه متمرکز شد و تجارت اصلی را به باد داد. در حالی که متا هنوز با چنین مشکل بزرگی مواجه نشده است، اما مثالی همچون ژنرال الکتریک هشداری برای زاکربرگ و مدیران این شرکت است.

به دنبال روند‌ها

حتی شرکت‌هایی که ادعای تمرکز روی محصول اصلی را دارند هم در بسیاری از موارد با هدف به هیجان آوردن وال‌استریت دست به نوآوری می‌زنند و روند‌های بی‌معنایی را دنبال می‌کنند که در نهایت به بدتر شدن تجربه مشتری می‌انجامد.

برای مثال ساتیا نادلا، مدیرعامل مایکروسافت، را در نظر بگیرید. نادلا در سال ۲۰۲۱ که مبحث متاورس به شدت داغ بود گفت که «پیشرفت حاصل از متاورس غیرقابل وصف است.» اما کمتر از دو سال بعد، این شرکت تقریبا تمام تیم متاورسی خود را اخراج کرد و آینده بخش متاورسی مایکروسافت با ابهام مواجه شد.

نادلا (که طی چند ماه گذشته هزاران نفر را تعدیل نیرو کرده است) توجه خود را معطوف هوش مصنوعی کرده است. هدف از این محصولات جدید بهبود محصول اصلی مایکروسافت بود اما تا به اینجای کار مشکلات زیادی پیش پای این شرکت قرار گرفته است و شاید جستجوی آنلاین وضعیتش از این که هست هم بدتر شود.

گوگل هم سال‌ها به دلایل اخلاقی عرضه چت‌بات هوش مصنوعی خود را به تعویق انداخت اما نهایتا به شکلی خجالت‌آور به این حوزه ورود کرد؛ عرضه نسخه‌ای ناقص در پاسخ به اقدامات مایکروسافت.

بعلاوه این دو شرکت تنها فعالان این حوزه نیستند و به دلیل توجه وال‌استریت و صندوق‌های سرمایه‌گذاری تمام سیلیکون‌ولی به این سمت کشیده‌ شده‌اند و هوش مصنوعی به امثال اسنپ‌چت یا حتی موتور جستجوی DuckDuckGo نیز ورود کرده است. حتی متا هم اعلام کرده است که تیم تازه‌ای را به ساخت «ابزارها و شخصیت‌های هوش مصنوعی» اختصاص داده است و همین موضوع کمی شرایط سهام این شرکت را بهتر کرد.

میلیارد‌ها دلار سرمایه بدون هیچگونه بررسی جدی درمورد واکنش کاربران به سمت یک حوزه کاملا جدید روانه شدند-حتی بررسی کافی روی احتمال خطرات این محصولات هم انجام نشد. می‌توان گفت که این شرکت‌ها علاقه‌ای به نوآوری مفید ندارند و به دنبال ساخت چیزهای بهتر نیستند. هدف اصلی افزایش ارزش سهام و افزایش قدرت درآمدزایی در یک سه ماه است و مهم نیست که هدف اصلی شرکت تقویت شود یا خیر.

البته که می‌توان بدون خلق فاجعه نیز تکنولوژی جدید را در محصول اصلی ادغام کرد. برای مثال، شرکت نتفلیکس راه خود از ارسال DVD برای مردم به سمت استریم و جذب میلیون‌ها مشترک تغییر داد. اما این تغییر مسیر از آنجایی به موفقیت منتهی شد که محصول، تجربه کاربری و زمان بندی مناسبی را انتخاب کردند: میانگین سرعت اینترنت مشترکان به حدی افزایش یافته بود که امکان خدمت‌رسانی به افراد بیشتری بدون تلاش بالا فراهم بود. نتفلیکس توانست به گونه‌ای روی محصول اصلی خود کار کند که تجربه بهتری را در اختیار مشتریان خود بگذارد.

در مقابل، مایکروسافت، متا و گوگل با تغییر مسیر‌های نسنجیده‌ خود سعی دارند تا تکنولوژی مهمل و اثبات نشده‌ای را برای افزایش قیمت سهام در کوتاه مدت با محصولات خود ادغام کنند. به جای اینکه بهترین گزینه برای مشترکان را در نظر بگیرند، تنها در پی خلق تکنولوژی عجیب و بی اساس هستند.

ذهنیت رشد تکنولوژی را نابود می‌کند

این شرکت‌ها از محصولات اصلی خود-کمک به یافتن اطلاعات، خرید یا ارتباط با مردم-فاصله‌ گرفته‌اند زیرا تمرکزشان دیگر روی نوآوری یا خدمت‌رسانی نیست و در پی یافتن خدمتی «به حدی خوب» هستند که با استفاده از آن به فروش تبلیغات بپردازند. با وجود بیانیه‌های مختلفی که در آن از تعهد خود به کاربران، کارکنان یا جهان صحبت می‌کنند، اما به روشنی می‌توان گفت که شرکت‌های تکنولوژی و مدیرانشان تنها برای یک دسته ارزش قائل هستند: وال‌استریت. مدیران عامل بیش از حد استخدام کردند و سپس دست به اخراج هزاران نفر زدند یا یک تکنولوژی را در مرکز توجه قرار داده و چند ماه بعد از آن فاصله گرفتند،‌اقداماتی که تماما سرمایه‌گذاران را هدف گرفته بود. این توجه جنون‌آمیز به عملکرد بازاری به اقتصادی پوسیده منتهی می‌شود-خط سیری مداوم اما ناپایدار که به جای رشد واقعی توهمی از رشد را به ارمغان می‌آورد.

بزرگترین شرکت‌های تکنولوژی رشد را نه برای خوشحال کردن مشتریان یا پایداری و سود‌دهی، بلکه با هدف بالا بردن ارقام بازار بورس دنبال می‌کنند. میلیارد‌ها دلاری که مارک زاکربرگ هرساله هدر می‌دهد برای سرمایه‌گذاران اهمیتی ندارد و مهم نیست که تجربه محصولات فیسبوک در ۱۰ سال گذشته بدتر شده است. زاکربرگ «سال بازدهی» را برای نمایش نوعی نظم و ترتیب آغاز کرد اما تنها حاصلش بدتر شدن وضعیت کارکنان و محصولات است. حتی ارزشگذاری داخلی و سیستم‌های پاداش شرکت‌ها به گونه‌ای است که کارکنان را به سمت پروژه‌های پر زرق و برق جدید سوق می‌دهد که جلب توجه را به ساخت یا حفظ محصولات موجود ترجیح می‌دهد.

صندوق‌های سرمایه‌گذاری و دیگر سرمایه‌گذاران روی مدل رشدی تاکید دارند که شاخص آن به جای ساخت محصول مفید و کسب‌وکار پایدار، بالا بردن یک خط است.

این ذهنیت حتی به استارت‌آپ‌های نوپا نیز سرایت کرده، در حالی که بیشتر این استارت‌آپ‌ها به ساخت بنیان نوآوری شهرت دارند. صندوق‌های سرمایه‌گذاری و دیگر سرمایه‌گذاران روی مدل رشدی تاکید دارند که شاخص آن به جای ساخت محصول مفید و کسب‌وکار پایدار، بالا بردن یک خط است. صندوق‌های سرمایه نیز شرکت‌ها را به سمت روند‌های داغی سوق می‌دهند که به سرعت سرمایه‌گذاری اولیه را چندبرابر کند و بهبود تجربه کاربری اهمیت چندانی ندارد.

حاصل نهایی این اقتصاد پوسیده از بین رفتن نوآوری است. زمانی که شرکت‌ها به رشد با هر هزینه‌ای ترغیب می‌شوند (حتی اگر نتیجه آن بدتر شدن تجربه مشتری باشد) هیچگاه به تغییر یا بهبود جهان فکر نمی‌کنند. نوآوری می‌تواند پرهزینه، زمان‌بر و بدون سود باشد که یعنی تنها نوآوری کوتاه مدتی که می‌توان دید از همان جنسی است که باعث خوشحال صندوق‌های سرمایه شده و کاربران معمولی را عصبانی می‌کند.

به همین دلیل است که شما در پیدا کردن یا خرید چیزهای مورد نیازتان به مشکل می‌خورید. به همین دلیل است که شبکه‌های اجتماعی به جای تصاویر دوستانتان مملو از ویدیوهای تبلیغاتی هستند و به همین دلیل است که نرم‌افزار خرید به جای تسهیل فروش، روند فروش را سخت‌تر می‌کند یا نرم‌افزار حساب‌داری کمک چندانی به تبادل پولی نمی‌کند، زیرا یک شرکت تکنولوژی «موفق» تنها به یک سطح مشخصی از خوب بودن نیاز دارد.

منبع: Businessinsider

https://pvst.ir/ei9

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو