توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
استارتآپهای نسل اول هم به لحاظ خاستگاه و هم به لحاظ مخاطب اولیه متولد طبقه متوسط شهری ایران هستند. این طبقه نحیف هم فقط در آستانه تحمل نظام، بقایش تضمین میشود. گویا سرانجام این آستانه تحمل به سر آمده است. اگر در میانه این گردباد رسانهای تقریباً هیچ رسواییای گردن غولهای مخابراتی و بانکداری الکترونیکی را نگرفت، یک دلیل آشکار داشت. تکلیف کاربران و مشترکان با این بازیگران مشخص است. این غولها مستقیماً از داخل حاکمیت سرچشمه و حتی پروانه میگیرند پس کموبیش هیچ انتظاری هم در زمینه رسانهای یا حتی حریم شخصی از آنها ندارند.
در مورد استارتآپها داستان از بنیان متفاوت بود. تقریباً همگی آنها در ابتدای تولد هیچ مجوزی نداشتند. قانون فقط آنها را به پشتوانه مردم تحمل میکرد. شالوده استارتآپهای کلیدی ایران با تجربه و سرمایه مستقیم خارجی گذاشته شده و حتی اگر کافهبازار و دیجیکالا را تعمیم ندهیم هم باز ردپای همان بازیگران در علیبابا دیده میشود. حتی اسنپ هم به عنوان بزرگترین گروه تجارت الکترونیکی ایران مستقیماً زیر نگین یکی از مشهورترین گروههای استارتآپی جهان اداره میشود و پولش را از شریک خارجی ایرانسل گرفته است.
حتی سایر بازیگران مانند تپسی نیز که فعلاً یک چراغ سبز سوسوزنان برای ورود به بورس گرفته میدانند بدون گوشهنظر حاکمیت چنین بازیای محقق نمیشد، همچنان که برای بقیه هم هرگز اتفاق نیفتاده است. در حالی که کسبوکارهای سنتی اغلب از چند دهه پیش پذیرفتهاند چارچوب فعالیت اقتصادی برای نظام فقط و فقط در داخل مرزهای سیاسی خودش تعریف میشود و بس، در مورد کسبوکارهای جدید ماجرا تفاوت فاحشی داشت. شبکههای اجتماعی آزاد برای این کسبوکارها حکم خیابانی را داشتند که در آن ویترین واقعی مغازهشان را زده بوده. در آنجا به دور از دستهای بلند قانون هویتی را ساخته بودند که به جای شهرداری و اماکن به کاربران و هشتگها پاسخگو بودند. وقتی پاییز امسال فاصله میان هشتگها و پرچمها زیاد شد، بالاخره این اکوسیستم به تضاد ذاتی خودش رسید. دیگر در بازار استارتآپی ایران نمیتوان روی شکاف رسانهای چسب زخم زد چون سرانجام این زیستبوم به مرزهای ایدئولوژیک خودش رسیده است. به نظر میرسد باور داشتن به معجزات فناوری اطلاعات که تاکنون قطبنمای همه بازیگران این عرصه اعم از داخلی و خارجی و خودی و بیگانه بوده، دیگر درخششی در تاریکی امروز کشور ندارد. زمستان این بهار بالاخره یک دهه بعد فرا رسید.
فکر میکنم این روزها همه برندگان و نامزدهای جایزه خوشرنگ امینالضرب از خود میپرسند آیا سرنوشتی شبیه همه بازرگانان نسل اول انقلاب خواهند داشت؟ انتخاب میان دوراهی ملی یا منحلشدن کم از نوشیدن شوکرانی تلخ نیست.