توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
با گسترش فرهنگ استفاده از فناوریهای نوین و بالا رفتن سرعت و کیفیت ارتباطات، مفهوم بهروز بودن، امروز به یکی از مهمترین جنبههای زندگی تبدیل شده است. طبیعی است این مفهوم برای مدیران صنف فناوری اط لاعات چه در اسلوب زندگی شخصی و چه در راهبرد نهاد تحت مدیریت خود جایگاه بالاتری داشته باشد. بدون تردید امروز شرکتها و سازمانهایی که مدیرانی روزآمد را در اجرا یا بدنه مشاوره و کارشناسی خود به کار میگیرند، کارآمدتر و موفقتر عمل میکنند. اما آیا به همان اندازه که در محیط زندگی شخصی، اجزای خانواده یا محیط فعالیت اقتصادی تحت مدیریت خود، بهروز شدن را با قبول همه هزینههایش مد نظر قرار دادهایم، به این مفهوم در بخش فعالیت اجتماعی و به خصوص به بحث فعالیت جمعی حرفهای یا همان پدیدهای که آن را تشکیلات صنفی مینامیم هم توجه داشتهایم؟ آیا این شاخصه غیرقابل اجتناب را میتوانیم در مدیریت نهاد صنفی های متعددی که به انگیزههای مختلف و همه با بهانه ارتقای کسب و کار اعضای صنف به وجود آمدهاند، نیز ببینیم؟
اگر چه در سالهای اول ایجاد یک نهاد صنفی، معمولا مدیران موفق و مطرح صنف و افرادی که نقش و سهم تعیینکنندهای در گردش مالی صنف دارند، با امیدواری و حسن نیت داوطلب همکاری با تشکل صنفی میشوند اما متاسفانه شاهد بودهایم به دلایل مختلف و به تدریج، حضور مدیران تعیینکننده در گردش مالی صنف در همراهی تشکل کمتر و کمتر شده و در طی روندی غالب، راهبرد این تشکلها به افرادی منتقل میشود که اغلب شناخت و سهم بسیار ناچیزی از گردش مالی روز صنف دارند. این در حالی است که با حضور چنین افرادی به طور منطقی تشکلها از اهداف ادعایی خود دور شده و برای بازگشت مشروعیت ازدسترفته نیز معمولا به روشهای نادرست متوسل میشوند.
تردیدی نیست صنف فناوری اطلاعات و ارتباطات با توجه به ماهیت طبیعی خود در سالهای اخیر تغییرات زیادی در ترکیب دستاندرکاران واقعی خود داشته و به خصوص شاخصههای مدیریتی کلان کشور و البته مشکلات اقتصادی سالهای گذشته نیز به این تغییرات سرعت بیشتری بخشیده است. اکنون نسل و چهرههای مدیریتی جدید و حتی حوزههای جدیدی در این صنف مطرح شدهاند که مدیران همیشهحاضر در صحنه تشکلها و رسانههای صنف ما کمترین شناختی از آنان ندارند. این نسل جدید به طور قطع در آیندهای نزدیک سهم بالایی از گردش مالی صنف را به خود اختصاص خواهد داد. اگر مدیران فعلی تشکلها همچنان اشتباه گذشته را ادامه داده، خود را نخبه بینیاز بهروزآمد شدن حساب آورند و برای ماندن در مدیریت تشکلها هر راه ناصوابی را صواب بدانند و مهمتر از همه راهی برای نزدیکی بدنه جدید صنف به خود و سپردن نقش عملی در تصمیمسازی و تعیین راهبرد تشکل به ایشان پیدا نکنند، قطعا نام و جایگاه بسزایی در آینده این صنف نخواهند داشت