قسمت دوم
مهره کاریزمار
۱۸ آبان ۱۳۹۴
زمان مطالعه : ۵ دقیقه
شماره ۲
تاریخ بهروزرسانی: ۸ آبان ۱۳۹۸
هنگام یکی از آن جلسات همیشه پربحث و جدل رسیدگی به صورتوضعیت، یکی از همکاران ما مشغول سر و کله زدن با مهندس ناظر پروژه بر سر حجم بتنریزی بود. آن همکار ما که مهندس ساختمان بود از عدد صورتوضعیت دفاع میکرد و نمیخواست عدد نهایی کم شود. بعد از کلی چانه زدن، مهندس ناظر گفت:«مهندس جان! آقا بیا یه دقیقه بحث نکنیم! اصلا فرض کن نه عدد من نه عدد شما، فرض کنیم اون عددX باشه...» که آن همکار ما صحبتش را قطع کرد و با جدیت گفت:«کمه! X کمه!» و این نمونه معروفی شد از دفاع جانانه از حقوق شرکت در آن سالها و البته مایه کلی شوخی و خنده. مثالی بود از جدیت و عِرق خاص مهندسان، تکنسینها و همه پرسنل، حتی در مواقعی که وضع مالی شرکت خوب نبود، یعنی تقریبا همیشه. همه اینها بعضی از طرفهای کاری شرکت را دچار این سوءتفاهم کرده بود که پرسنل شرکت سهامدارند؛ موضوعی که واقعیت نداشت. ما همه کارمندانی بودیم که حقوقهای معمولی خود را هم همیشه با تاخیر دریافت میکردیم. بیست و یک سال پیش با دیدن آگهی جذب مهندس برق، برای مصاحبه به دفتر آن شرکت ساختمانی تاسیساتی رفتم و وارد اتاق مدیرعامل شدم؛ آن لحظه را هرگز فراموش نمیکنم. کراواتی فیروزهایرنگ با کت و شلواری طوسی که بدجوری به موهای جوگندمی او میآمد کافی بود تا فارغالتحصیل صفر کیلومتری مثل من را پاک دستپاچه کند اما رفتار بسیار گرم و دوستانه و انرژیای که در صحبت او بود اعتماد به نفسی ایجاد میکرد که تا سالها بعد هم ادامه داشت. شاید دادن فرصت به گروهی مهندس فارغالتحصیل از دانشگاههای خوب فنی آن زمان (که البته با زیرکی انتخاب میکرد) و تکرار همیشگی اینکه «دیکته نانوشته غلط ندارد!» مسیری را برای آن مجموعه رقم زد که در آن همه با جان و دل کار میکردند، میآموختند و...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید