skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

ضدخاطرات - قسمت بیست و نهم

آن تپه‌ای که می‌دانید

۶ آبان ۱۳۹۴

زمان مطالعه : ۴ دقیقه

شماره ۲۹

تاریخ به‌روزرسانی: ۱۰ آبان ۱۳۹۸

حدود 10 سال پیش در آتلیه شرکت تبلیغاتی‌ای که مشغول بودم، زوج گرافیستی داشتیم که به تازگی ازدواج کرده بودند و بسیار عاشق و معشوق بودند. اشتباه نشود. آنها در آن دفتر با هم آشنا نشده بودند، بلکه اول ازدواج کرده بودند و بعد در جست‌وجوی کار به دنبال جایی بودند که با هم همکار باشند. وقتی می‌گویم عاشق و معشوق منظورم در این حدش است. خوب یادم می‌آید که حتی ساعت‌های ناهار دست اندر دست از آتلیه به آشپزخانه می‌آمدند و با بقیه همکاران سر میز ناهار می‌نشستند. و البته کنار هم. گفتنش لازم نیست ولی حدس می‌زنید که چه سوژه‌ای می‌توانست باشد برای شیطنت و شوخی و زیر زیرکی خندیدن بقیه بچه‌ها. گذشت و گذشت و همین چند ماه پیش به طور کاملاً تصادفی آن دو را در کافه‌ای دیدم. البته آنها مرا دیدند و جالب اینجاست که چهره‌ام را بعد از آن همه تغییرات این سال‌های عجیب و غریب شناختند. گپ کوتاهی زدیم و از کارشان گفتند که خلاصه‌اش می‌شود جهت اطلاع‌تان کماکان همکارند؛ ولی در دفتری که از آن خودشان است. زمان رفتن هم به سیاق همان 10 سال پیش دست اندر دست بودند. صحنه خروج آن دو از کافه مشت محکمی بود بر دهان ما یاوه‌گویانی که آن سال‌های دور با خنده‌های شیطنت‌آمیز و عاقل اندر سفیه‌مان می‌گفتیم که مگر می‌شود؟! این کارها شو آف است. تازه اگر هم نباشد دوامی نخواهد داشت. دیدیم و دیدید که داشت. هنوز هم این چیزها پیدا می‌شود. خیلی کم، اما می‌شود. دیگر آنکه این مثال نقضی بود بر این نظریه -یا بهتر بگویم، عقیده- که زوج‌ها بهتر است محیط کارشان از هم جدا باشد تا وقتی شب به خانه برمی‌گردند هم تازگی بیشتری برای هم داشته باشند و هم احتمالاً چیز جدیدی برای گفتن. البته من خودم این مثال را استثنا می‌دانم و معتقدم قاعده همان همکار نبودن...

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۲۹ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۲۹ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/w6

درس خوانده فنی و در ادامه هوش مصنوعی، از آغاز پیوست تا اکنون‌ برای ماهنامه توضیح می‌دهد که متاسفانه خود را سزاوار کارت خبرنگاری نمی‌داند. حتی خیلی روزنامه‌نویسی هم بلد نیست. اما ظاهرا می‌داند چگونه روندهای فناوری روز دنیا را تبدیل به پرونده‌های پیوست جهان کند.

تمام مقالات

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو