قسمت چهارم
ستارههای من و گیتس
۶ آبان ۱۳۹۴
زمان مطالعه : ۴ دقیقه
شماره ۴
تاریخ بهروزرسانی: ۸ آبان ۱۳۹۸
بعدها از مجتمع عریض و طویلی که کنار کوچه رشت ساخته و به پلیتکنیک اضافه شد، بخشی هم به دانشکده برق تعلق گرفت اما ما در همان ساختمان کوچک قدیمی دانشکده که از قبل از انقلاب مانده بود، درس میخواندیم. در دو سمت راهروی تنگ و تار طبقه سوم (و آخر) اتاق اساتید قرار داشت و من تا یکی دو ترم بعد که فارغالتحصیل شدم (سال 70) اکراه داشتم به آن طبقه بروم مبادا او را ببینم. استاد عزیز درس ماشینهای الکتریکی3 وقتی لیست نمرات را پشت در اتاقش زده بود، ستارهای زشت مقابل نمره افتضاح من یعنی 12 جا خوش کرده بود. پانوشت پایین لیست برای ستاره میگفت:«این دانشجو این درس را نفهمیده!» به هر حال این نظر او بود و محترم هر چند برای من ناخوشایند؛ بازخوردی ویژه از یک استاد به دانشجو درباره درک یک درس. چشمانم به جمال ستاره اول اما چند ترمی قبلتر روشن شده بود؛ در کارنامه آخر ترم کنار صفر درس نقشهکشی صنعتی. درسی که حذفش کرده بودم اما روحم بیاطلاع بود از اینکه نمیتوان درس عملی را حذف کرد. خوب یادم است که دو سه ماهی رفتم و آمدم تا توانستم آن لکه ننگ را از کارنامهام حذف کنم. کار سختی بود تا بوروکراسی بیرحم دانشگاه را قانع کنی و این ستاره هم فیدبکی بود از سیستم آموزشی دانشگاه به من. اما بار سوم و آخر ستارهدار شدن من ماجرایی شیرین داشت. گمان کنم ترم آخر بود که نمرات درس بررسی سیستمهای قدرت2 را روی برد زده بودند. بیشترین نمره را گرفته بودم و مقابل آن ستارهای بود که درپانوشت گفته بود: «دانشجو یکی از مسائل را از راهی نو و خلاقانه حل کرده است.» تصادفی نبود که استاد آن درس به خلاقیت دانشجو واکنش نشان داده بود. دکتر شهرام منتصر کوهساری خود یکی از خلاقترین اساتیدی بود که در کل دوران...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید