مفهوم عدالت رالزی برای سیاستگذاری در زمینه هوش مصنوعی
هدف یادداشت پیش رو بررسی این است که مفهوم عدالت چه راهنماییهایی میتواند برای سیاستگذاری…
۱ مرداد ۱۴۰۳
۲۱ فروردین ۱۴۰۱
زمان مطالعه : ۹ دقیقه
فناوری روابط بینالمللی را هم دچار تغییر کرده است و دولتها در تلاش هستند تا بر فضای مجازی هم چیره شوند و روش حاکمیت خود را بر شهروندان فضای مجازی اعمال کنند. اما واقعیات پیشرو نشان میدهد از آنجا که فضای مجازی ماهیت مخصوص به خود را دارد هر نوع سیاستگذاری در فضای مجازی هم باید تا حد امکان جهانی باشد.
جنگ میان روسیه و اکراین در شرایطی ادامه پیدا کرده است که شاید برای اولین بار در جهان، اینترنت، فضای مجازی و فناوریهای ارتباطی در صف خط مقدم جنگ قرار گرفتهاند. از تحریمهای ابَرپلتفرمهای رسانه اجتماعی(فیسبوک، تیکتاک، یوتیوب و توئیتر) علیه حسابهای کاربری روسی گرفته، تا کمکهای زیرساختی اتحادیه اروپا به اکراین، دسترسی مردم اکراین به اینترنت ماهوارهای یا حتی تحریم داخلی مثل: محدودسازی دسترسی کاربران روسی به برخی رسانههای اجتماعی توسط دولت این کشور.
در این یادداشت مروری خواهیم کرد بر مقالهای با عنوان «علیه حاکمیت در فضای مجازی» اثر میلتون مولر استاد برجسته دانشگاه فنی جورجیا و متخصص در حوزه حکمرانی اینترنت که در سال ۲۰۲۰نوشته شده است که از اصلیترین نظریات مرتبط در خصوص مفهوم حکمرانی(Governance) و حاکمیت(Sovereignty) نیز به شمار میرود.
مولر در این مقاله تلاش کرده است سرنوشت مفهوم حاکمیت سرزمینی را در مواجهه با چالشهای فضای مجازی مبتنی بر IPها و زیرساختهای دادهمحور تشریح کند و حداقل روی کاغذ دولتها را از صرافت بازتولید حاکمیت ملی-سرزمینی در عرصه اینترنت بهویژه در لایه زیرساخت، دسترسی و اتصال منصرف کند. بازخوانی نقطه نظرات این متفکر در پارادایم آمریکایی حکمرانی فضای مجازی که غالبا اصالت را بر فعالیت آزاد و بیدردسر شرکتهای خصوصی قرار میدهد، این بار در حاشیه وقایع جنگ روسیه و اکراین و به طور خاص سیاستهای اتخاذشده در همکاری نزدیک میان پلتفرمهای بزرگ آمریکایی و سیاستهای اتحادیه اروپا، ابعاد چالشبرانگیزی از مفهوم حاکمیت مجازی به نمایش میگذارد.
امروزه، فناوری بسیاری از مناسبات از جمله روابط بینالمللی را دستخوش تغییر کرده است. با این همه، دولتها در تلاش هستند تا بر فضای مجازی چیره شوند و سیاق حاکمیت خود را بر شهروندان فضای مجازی خود(Netizens) اعمال کنند.
برخی صاحبنظران مدعی هستند که فضای مجازی نیازمند یک مدل حکمرانی دولتی است یا دستکم، دور نیست که فضای مجازی جهانی به فضاهای مجازی منطبق بر مرزهای منطقهای و ملی تبدیل شود؛بسیاری از دولتها مدتی است به دنبال تسلط بر فضای مجازی هستند و اقدام به حکمرانی بر فضای مجازی کردهاند و تمایل دارند به همان روش سابق خود یعنی سازوکار حکمرانی بر مرزهای ملی عمل کنند.
اما سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا این مدل حکمرانی بر فضای مجازی قابلیت از بین بردن محدودیتهای جغرافیایی را دارد؟ پاسخی که به این سؤال میتوان داد این است که تلاشها برای اعمال حاکمیت در فضای مجازی نه تنها برای این حوزه نامناسب است، بلکه نهادهای حاکمیت فراملی را که با محوریت فعالان بزرگ بخش خصوصی شکل گرفته، تهدید خواهد کرد. همچنین، سوال دیگر اینکه اگر فضای مجازی یک فضای حاکمیتی نیست پس دقیقاً چیست؟ در پاسخ به این سوال باید فضای مجازی را به عنوان یک فضای عمومی جهانی برای تعامل در نظر بگیریم که با استفاده مشترک از پروتکلهای ارتباط دادهمحور تعریف میشود. در واقع فضای مجازی بنا بر ماهیت خود نیازمند حکمرانی جهانی است و هر نوع سیاستگذاری در این زمینه باید تا حد امکان جهانی باشد.
امروزه فناوری به بخش قابل توجهی از نظام سیاسی در سطح بینالمللی و ابزاری برای تعامل بازیگران در مناسبات فراملی تبدیل شده است. همانطور که ظهور یک فناوری صنعتی (حملونقل ریلی) باعث تغییرات عمده در سازمانهای اقتصادی، سیاسی و نظامی میشود، بر همین اساس افزایش ارتباطهای دادهای با قابلیت تعامل جهانی و جامعهای که به طور فزایندهای بر اطلاعات متمرکز است، بر نحوه اداره ارتباطات بینالمللی، و احتمالاً بر شکل دولتها تأثیر میگذارد.
این دامنه اثرگذاری تا جایی است که میتوان گفت که اثرگذاری «انقلاب مجازی» بر اصول روابط بینالمللی عمیقتر از سایر فناوریهاست. این امر نه تنها منابعی را که حاکمیتها میتوانند علیه یکدیگر بکار میبرند، تغییر میدهد بلکه تا حدودی و به طور قابلتوجهی از اقتدار دولت در امور امنیتی کم میکند. از آنجایی که فضای مجازی به بازیگران خارج از سیستم دولتی متعارف قدرت میدهد، دولتها دیگر تنها منبع تأمینکننده و همچنین تهدیدکننده امنیت فضای مجازی نیستند.
البته بحث حاکمیت در فضای مجازی صرفاً یک بحث نظری نیست. بلکه بازتابی از مبارزه قدرت بر سر حکمرانی اینترنت در میان قدرتهای بزرگ جهان، به ویژه ایالاتمتحده، چین و روسیه است. بر همین اساس پیوند فضای مجازی با حاکمیت باید در چارچوب تعارضات ژئوپلیتیکی معاصر ارزیابی شود. بدیهی است که ایالاتمتحده و متحدانش در ناتو به دنبال حاکمیت در فضای مجازی در چارچوب قوانین بینالمللی هستند. این رویکرد ریشههای ابزاری دارد: با استناد به قانون درگیریهای مسلحانه، آنها میخواهند سازوکارهای مناسبی برای پاسخ یا بازدارندگی حملات مجازی از سوی کشورهای متخاصم اما ضعیفتر بیابند. از سوی دیگر، ادعاهای حاکمیتی رقبای آمریکا، روسیه و چین شکل بسیار متفاوتی دارد. اگرچه هر دو گروه حاکمیت بر اینترنت را فعالانه دنبال میکنند. چین و روسیه با مشروعیتبخشی به پاسخ نظامی به حملات مجازی، سیاستهای امنیت مجازی را نظامی میکنند. بنابراین، جدیترین تلاشها برای اعمال حکمرانی سرزمینی و بازتولید قدرت سیاسینظامی در فضای اینترنت را میتوان در این سه کشور ملاحظه کرد، هرچند در رویکرد قانونمدارانه و مبتنی بر منافع عمومی اتحادیه اروپا نیز رگههایی از ارجحیت بازارهای ملی و مقاومت در برابر تداوم سلطه ایالات متحده (وضع موجود) احساس میشود.
در یک تقسیمبندی کلی، دو گروه در زمینه حاکمیت بر فضای مجازی وجود دارد: کشورهایی که اقدامات تنبیهی از جمله اعمال تحریمها و حتی اقدام نظامی در برابر حملات مجازی را به رسمیت میشناسند و در مقابل کشورهایی که اعمال این قوانین و اصول حقوقی را تأیید نمیکنند و معتقدند مردم کشورهایشان آزادند تا در فضای مجازی و از طریق آن برای دستیابی به اهداف سیاسی خود بدون هیچ محدودیتی اقدام کنند. به صورت سادهای میتوان چین و روسیه را در گروه اول و ایالاتمتحده و بسیاری از کشورهای اروپایی را در گروه دوم قرار داد.
حامیان حکمرانی بر فضای مجازی ادعای خود را بر اساس دوگانه کاذبی قرار میدهند. آنها معتقدند که باید مرزهای دولتی و حوز قضایی را بر فضای مجازی تحمیل کرد و در غیر این صورت مرزی وجود نخواهد داشت، و چنین وضعیتی منجر به بینظمی خواهد شد. اما این استدلال مبتنی بر یک فرض نادرست است. چرا که مرزها در فضای مجازی وجود دارند، بلکه فقط با اصول دولتها همخوانی ندارند.
اینترنت در ابتدای شکلگیری قرار نبود که یک فضای مجازی همگن و بدون مرز را شکل دهد و به صورت شبکهای از شبکهها طراحی شد. سیستمهای خودمختار شبکه اصطلاحی فنی مربوط به شبکههای انفرادی است که برای ایجاد اینترنتی که امروزه تجربه میکنیم با یکدیگر پیوند میخورند. به نظر میرسد واحد تعریف حاکمیت در فضای اینترنت این سیستمهای خودگردان شبکه هستند که در حال حاضر اکثراً به صورت خصوصی اداره میشوند و به لحاظ وضعیت جغرافیایی استقرار نیز فراملی هستند؛ گویا واحدهای اصلی سرزمینی در دنیای اینترنت، این سیستمهای خودگردان هستند که ابتکار عمل کامل را در فرایندهای حیاتیِ مسیریابی(Routing)، اختصاص آدرسها(IP)، اتصال به دیگر شبکهها(BGP) و پرتکلهای درگاههای مرزی(Gateway) در اختیار دارند.
نمونهای از این سیستم خودگردان بزرگ و فراملی شرکت آمازون است که با ثبت ۱۶ هزار و ۵۰۹ سیستم منفرد، دارای ۲۶ میلیون آدرس آی پی و بیش از ۳۱۷ نقطه همتایابی(Peering) است که در ۳۰ کشور جهان توزیع شده است.
در مقابل و به عنوان یک نمونه کاملا متفاوت میتوان به ناحیه کالج ایالتی سیاتل در آمریکا اشاره کرد که با برخورداری از ۱۲ هزار و ۵۴۴ آدرس آیپی صرفا در یک نقطه همتایابی انجام میدهد که آن هم به دانشگاه واشینگتن در قلمرو سرزمینی ایالات متحده تعلق دارد.
در حقیقت، آنچه برای تداوم و توسعه این سیستمهای خودگردان اهمیت دارد، پایداری شبکه و تبادل بیوقفه داده از خلال آنهاست که در اکثر قریب به اتفاق موارد با اقتضائات مرزهایی که برای دولتها دارای اهمیت هستند، همخوانی ندارد. همچنین ایجاد امنیت به دلیل مقیاس گسترده آنها در سطح سازمانی و غالبا فراملی مطرح میشود، نه در سطح سرزمینی.
بیشتر تهدیدهای مجازی مربوط به آسیبپذیری در کدها، برنامهها و سیستم عاملها در سراسر جهان است و مرز خاصی را در بر نمیگیرد و حملات ممکن است شامل سرقت مدارک مربوط به سازمان خاصی شود. پس مسئله این نیست که آیا فضای مجازی یک منطقه عاری از امنیت است و یا خیر. بلکه سؤال اصلی این است که چه کسی مرزهای سیستمهای خودگران را تعریف و مدیریت میکند؟
دولتها مدعی هستند که بهترین شکل نظارت و پایش فضای مجازی متعلق به آنهاست در حالی که برای ایجاد یک حاکمیت نسبی مبتنی بر سرزمین در فضای مجازی، باید به صورت گسترده سازماندهی مجددی در فناوری، استانداردها، بازارها، سازمانها و مؤسسات دنیای دیجیتال انجام شود.
با توجه به مطالبی که گفته شد، حکمرانی بر فضای مجازی در شکل سنتی خود و آنچه دولتها آن را به عنوان مدل مطلوب در پی گرفتهاند، متضمن این موارد خواهد بود:
از نظر کارشناسان مفهوم حاکمیت دولتملت همچنان از نفوذ قدرتمند و گستردهای برخوردار است، ولی به دنبال گسست و شکاف گسترده بین فضای مجازی جهانی شده و ابزارهای سنتی اعمال حکمرانی دولتها، امروزه شاهد تلاشهای برخی صاحب نظران و سیاستگذاران برای برقراری آشتی میان حاکمیت ملی و اینترنت هستیم. در چنین شرایطی، باید استراتژیای انتخاب کرد که مبتنی بر حکمرانی جهانی باشد به صورتی که تنوع ترجیحهای ملی را هر چه بیشتر با نیاز به درک مشترک جهانی در مورد حکمرانی بر فضای مجازی به نفع پایداری و توسعه شبکه جهانی تطبیق دهد.
در نهایت، هیچ تضمینی وجود ندارد که به رسمیت شناختن دادهها و سیستمهای خودگردان شبکه در سطح جهانی به یکباره با عصای جادویی خود مشکلات حوزه امنیت، جرایم مجازی و نهایتا نزاع بر سر حاکمیت اینترنت را حل خواهد کرد، اما با این حال به نظر میرسد این اتفاق از خطرات آشکار تحمیل انگارههای حاکمیت سنتی مبتنی بر مرز و الگوهای سرزمینی بر اینترنت جلوگیری کند و دست کم چارچوب بهتری برای حل مشکلات حاکمیت فراملی فراهم آورد.