اگر قرار بود لیستی از بزرگترین و دستنیافتنیترین چالشهای فکری تمدن تهیه کنیم، مساله «رمزگشایی» انسان، یعنی درک چند و چون عملکرد ذهن و مغز و نیز معماری کدگذاری در ژن هر یک از ما، آشکارا باید در ابتدای این لیست قرار میگرفت. رشتههای مختلف از فلسفه و روانشناسی گرفته تا علوم کامپیوتر و علوم اعصاب، چشماندازهایی مملو از اختلافنظر در رابطه با این مساله دارند. اصطلاح «هوش مصنوعی» برای اولین بار توسط جان مککارتی (John McCarthy) به منظور توصیف مطالعه هوش توسط پیادهسازی ویژگیهای آن روی یک کامپیوتر، به کار برده شد. پیادهسازی یک سیستم هوشمند توسط سختافزارهای ساخته انسان، درک بالایی نسبت به عملکرد مغز و ذهن به ما اعطا کرده و کاربردهای عملی ارزشمندی در تولید دستگاههای هوشمند و روباتها خواهد داشت. با این حال برخی از همکاران مککارتی فعال در دپارتمانهای همسایه وی، بیشتر به ساز و کار هوش در انسان (و دیگر جانداران) علاقه نشان میدادند و مساله هوش جانوری برایشان در اولویت قرار داشت. نوام چامسکی (Noam Chomsky) و دیگران روی مسائلی کار کردند که امروزه تبدیل به رشته علومشناختی (Cognitive science) شده است؛ علومشناختی حوزهای میانرشتهای است که هدف آن کشف بازنمودهای ذهنی و قواعدی است که زمینه تواناییهای ادراکی و شناختی جانوران را شکل میدهند. چامسکی و همکارانش باید بر نحله رفتارگرایی که پارادایم غالب آن زمان بود و توسط روانشناس دانشگاه هاروارد بیافاسکینر حمایت میشد، فائق میآمدند؛ اسکینر معتقد بود رفتار جانوران را میتوان به تداعی عمل و پاداش یا مجازات متعاقب آن فرو کاست. نقد چامسکی بر کتاب «رفتار کلامی» اسکینر که در سال ۱۹۵۹ و برای تبیین تواناییهای زبانی با اصول رفتارگرایی نوشته شد، گامی مهم در ابطال پارادایم رفتارگرایی اسکینری بود. رویکرد اسکینری بر تداعیهای تاریخی بین یک محرک و پاسخ در جاندار تاکید داشت؛ چشماندازی که به مثابه یک تحلیل آماری تجربی، رفتار آتی جاندار را تابعی...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.