مشکل فنی بانکی موجب تاخیر در تسویه پرداختیارها شد
براساس اطلاعیه پرداختیارهای زرینپال، وندار و جیبیت، تسویه پرداختیاری امروز، یکم آذر ۱۴۰۳، با تاخیر…
۱ آذر ۱۴۰۳
۴ مهر ۱۴۰۰
زمان مطالعه : ۲۸ دقیقه
تاریخ بهروزرسانی: ۱۲ مهر ۱۴۰۰
صبح یک روز شهریوری، وقتی در طبقه پنجم ساختمان وفا غفاریان به دفتر ابراهیم محمودزاده رئیس هیاتمدیره شرکت مخابرات ایران رفتیم، او مشغول پیگیری اعتراض جمعی از ایثارگران شاغل در مخابرات بود که همان روز تجمعی ترتیب داده بودند تا وضعیت استخدامی خود را مشخص کنند. ابراهیم محمودزاده که بیشتر عمر مدیریتی خود را در شرکتهای حاکمیتی زیر مجموعه وزارت دفاع همچون صاایران گذارنده است زمانی نامش در رسانهها مطرح شد که به ریاست هیات مدیره ایرانسل رسید. او یک دهه بعد به سازمان تامین اجتماعی نیروهای مسلح (ساتا) رفت که خود هلدینگی بزرگ به شمار میآید و پس از آن در آذر ۹۹ به ریاست هیاتمدیره شرکت مخابرات ایران رسید. این انتصاب آغاز دورهای جدید در رابطه این شرکت با دولت تلقی میشود. دورهای که با سخنان تند محمدجواد آذری جهرمی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات دولت دوازدهم و تلاش او برای بازپسگیری بخشی از زیرساختهای ارتباطاتی از مخابرات همراه شد. گفتوگوی ما با محمودزاده درست زمانی که به اوج خود رسیده بود نیمهتمام ماند تا او به جلسه مهم بعدی برسد و چند روز بعد ادامه آن را پی گرفتیم.
شما تجربه زیادی در مدیریت صاایران و ایرانسل و سایر هلدینگهای زیر مجموعه دفاعی کشور دارید؛ چطور وارد هیاتمدیره مخابرات ایران شدید؟
تمایل خودم حضور در بخش دفاع بوده. تجربههای سالها فعالیتم هم- جز دو سال اول در نخستوزیری و معادن فلزات- در وزارت دفاع بوده که میدانید حوزه بسیار وسیعی است که هم مقام معظم رهبری و هم جامعه نقش آن را در تجهیز کردن نیروهای مسلح، آماده کردن سلاحهای استراتژیک و تکنولوژیهای توسعهیافته و پیشرفته حوزه دفاعی و سرریز آن به کشور میدانند.
یکی از بخشهایی که ما در آن فعالیت میکردیم پشتیبانی و تجهیز وزارت ICT و اپراتورها از جمله ایرانسل و همراه اول بود. ایرانسل در دورهای که من مدیرعامل صاایران بودم پدید آمد و ۱۰، ۱۲ سال هم رئیس هیاتمدیره آن بودم. چون عملکرد ما در حوزه پپشتیبانی دومنظوره بود مخابرات را هم به عنوان یک حوزه پیمانکاری بزرگ دنبال میکردیم. تامین حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد تجهیزات مخابراتی برای همراه اول و ایرانسل بر عهده صاایران بود. در حوزههایی مثل نفت، مخابرات و راه و ترابری و غیره هم صاایران نقش پیمانکاری داشته و تبادل نیروی انسانی بین صاایران و وزارت ICT امری بدیهی و طبیعی است؛ بنابراین حضور من در مخابرات اتفاق جدیدی نیست.
وقتی از مجموعه دفاع به دانشگاه رفتم پیشنهاد دکتر مخبر [رئیس وقت ستاد اجرایی فرمان امام] بود که برای ریاست هیاتمدیره مخابرات دعوت شدم که بعد از چند روز همفکری و بررسی آن را پذیرفتم؛ چون حوزه مخابرات را مجموعهای بکر برای کار کردن میدانم. در حال حاضر هم راهبردهایی برای آن تهیه کردهایم که امیدوارم به تدریج عملیاتی شوند.
پس از خصوصیسازی دو نگاه متفاوت نسبت به سوددهی و صرف کردن آن در مجموعه مخابرات ایران حاکم است. نگاه شما به بحث سوددهی مخابرات پس از یک دهه چیست؟
این سوال مهم و راهبردی است. واقعیتی است که این موضوع با گذشت یک دهه از خصوصیسازی مخابرات همچنان پابرجاست و مخابرات یک راهکار شفاف برای آن پی نگرفته است. پارادوکسی وجود دارد بین اینکه ما در مخابرات یک نگاه حاکمیتی و دولتی داشته باشیم با اینکه بالاخره سرمایهگذار مطابق استانداردی مخابرات را خریده و منتظر است تا نسبت به ارزش بازار، بازگشت سرمایهاش را ببیند.
اگر به برگشت سرمایه نگاه کنیم، راهبرد مخابرات این است که با توجه به پروانهای که دارد روی مناطق پرجمعیت تمرکز کند تا منافع بیشتری کسب کند که این اتفاق نیفتاده و همچنان با همان ظرفیتهای قبلی و کارهایی مثل کمک به تکمیل شبکه فیبر روستایی در همکاری وزارت ICT نظام خود را سرپا نگه داشته است تا بتواند به عنوان یک خدمت ملی به مردم همچنان سرویس بدهد. هنوز بعد از ۱۰، ۱۲ سال مردم، نمایندگان مجلس، فرمانداران و غیره همچنان مخابرات را سرویسی دولتی میدانند و نه خصوصی و با ادبیات انتظاری و مطالباتی با این شرکت صحبت میکنند؛ اما مخابرات خصوصی است و برخلاف گذشته، هیچ ردیف بودجه دولتیای ندارد.
واقعیت این است که شرکت مخابرات در حکم یک شرکت خصوصی باید بتواند دخل و خرج کند و از فعالیتش سود سرمایهگذاران را تامین کند. قبلاً که دولتی بود، ردیف بودجه داشت و هزینه توسعهاش را دولت میداد؛ اما چون اسمش «شرکت» بود بر اساس آییننامههای شرکتی عمل میکرد. درآمدش هم به حساب دولت برمیگشت که چندان هم مورد توجه نبود. اما امروز اگر این شرکت به عنوان بخش خصوصی بخواهد سرپا بماند و همین سرویس را بدهد، باید درآمدی کسب کند که پشتوانه سرویس و خدماتش باشد. این یک امر و فرایند طبیعی برای هر کسبوکاری است.
امروز عمده سهامداران شرکت مخابرات، دستگاههای حاکمیتی رسمی و غیررسمی هستند که پولی هم اگر دربیاورند آن را به مناطقی میبرند که برای مردم هزینه میشود؛ مثلاً به سیستان میرود و برای مردم آنجا هزینه میشود.
امروز در ادبیات مدیریت این موضوع مطرح است که نمیتوان از یک استراتژی واحد برای همه سازمانها استفاده کرد. مجموعه مخابرات ایران امروز با یک استراتژی «دوسوتوانی» [توانایی استفاده ماهرانه از هر دو دست (Ambidexterity)] مواجه است؛ به این معنی که علاوه بر اینکه یک خدمت مثل «صوت» را به جمع زیادی از مردم میدهیم، باید بتوانیم خدمات دیتا و غیره را توسعه بدهیم.
پس مشخصاً نظرتان را درباره این جمله مدیرعامل شرکت مخابرات که این مجموعه را زیانده شمرده به طوری که نمیتواند دخل و خرج کند، بفرمایید؟ برای رفع این مشکل پس از یک دهه چه میتوان کرد؟
منظور من از نگاه راهبردی همین است. ما پارادوکسی نداریم؛ بلکه دو موضوع استراتژیک داریم که یکی سرویس و ارائه خدمات کیفی و دیگری دخل و خرج و سوددهی مناسب از این سرویس است. ما ناچاریم با این دو موضوع کنار بیاییم و در آنها به یک نقطه مشترک برسیم.
ما امروز تا میگوییم تعرفه، با هجمهای مواجه میشویم که میخواهید با افزایش تعرفه سود ببرید. مثالش هم گفته وزیر ارتباطات دولت دوازدهم درباره افزایش تعرفه شرکت پست برای سوددهی این شرکت است که چیزی حدود هزار و صد درصد افزایش تعرفه داشته است. ما با این تز موافق نیستیم بلکه میخواهیم طبق استانداردهای جهانی در رگولاتوری با ما برخورد شود. رگولاتوری برای این است که بتواند کیفیت و درآمد را در شرکتها تنظیم کند. برخورد رگولاتوری بعد از خصوصیسازی با شرکت مخابرات، حذفی بود.
بخشی از خواسته ما از رگولاتوری بحث تعرفههاست. متاسفانه بحث تعرفهها هم مثل سایر بحثها در دست یک مجموعه است. فکر کنید اگر ما با وجود هزینههای رو به افزایش، تعرفهها را مطابق با رشدی که وجود دارد افزایش میدادیم، هم سهامداران از منفعت آن بهرهمند میشدند و هم مطالبات کارکنان دچار تاخیر نمیشد و هم در حوزه فعالیتی شرکت میتوانستیم توسعه بدهیم و تکنولوژی مناسب و بهروز را وارد کنیم.
اما در سالی که مخابرات در حوزه ثابت زیانده بود کل سودتان را تقسیم کردید. چرا مخابرات این سود را صرف توسعه مجموعه خودش نمیکند؟
در مجمع امسال ما دو پارادوکس ویژه داشتیم. یکی اینکه آیا میتوانیم آنچه را در گذشته در حوزه سود و زیان شرکت اتفاق افتاده است نشان بدهیم یا نه؟ به رغم زحمت ۱۰سالهای که دوستان من در مخابرات کشیدند، آن را بدون افزایش درآمد به ما تحویل دادهاند. ۱۰ سال است که تعرفهها تغییر نیافتهاند در حالی که قیمتها در کشور ۱۰ تا ۱۵ برابر رشد کردهاند. مگر مخابرات خارج از مجموعههای کشور است؟ دوستان ما با سختی ۱۰، ۱۲ سال مجموعه مخابرات را گردانده و سرپا نگه داشتهاند. من چنین کاری نمیکنم و معتقدم که تعرفهها باید تغییر کند.
امروز ما با ذینفعانمان به خصوص آنهایی که در بیرون از شرکت هستند در راهبردهایمان به سمتی میرویم که به این اجماع کلی برای تغییر در مخابرات برسیم. در مسائل فنی، دوستان به ادبیاتی که طرح میکنیم اعتقاد دارند، اما تا این ایدهها به رفتار عملی تبدیل شوند راه زیادی در پیش داریم. در لایه پایینتر به مطالبات قبلی مخابرات هم پرداختهایم. با دوستان استانی به صورت مجازی در ارتباطم. تلاش میکنم تا ادبیات و راهبرد مورد نظرمان را با آنها به اشتراک بگذارم اما به نظرم کافی نیست و به همین دلیل به استانها رفتهام تا حضوری حرف بزنیم. راهبرد مورد نظرمان هم این است که سازمان باید برای تغییر آماده شود تا منافع شرکت و کارکنانش تامین شود. با هیاتمدیره و سهامداران به توافق رسیدهایم که من مطالبات گذشته- چه بازنشستگان و چه شاغلان- را بتوانم پاس کنم. املاک اضافی و شرکتهای اضافی و منابع مجهولالوصول و مطالبات را برآورد کردهام و نشان دادهام ظرف یک سال میتوانم این مطالبات را به پول نقد تبدیل و ارائه کنم. این کار سنگینی است اما در صورت تحقق، مطالبات دوستان من به مطالبات ذینفعان و مشتریان بیرونی تبدیل میشود. این راهبرد ما برای آینده است.
من همچنان به جواب سوالم نرسیدهام که چرا با وجود زیانده بودن، سود سهام شرکت تقسیم شد؟
تلاش کردم توضیح بدهم اما خب دوباره میگویم. گفتم که ما با دو پارادوکس در مجمع مواجه بودیم. ما با ذینفعانمان خیلی صحبت کردیم و بدانید که آنها میتوانند تمام سودشان را بردارند. خودم هم این تجربه را داشتهام و در شرکتهایی که عضو هیاتمدیره بودهام گفتهام مادامی که راهبردهای توسعه و تضمین اجرا و موفقیت آن را ندانم سود را برمیدارم.
امروز راهبردی به دوستان دادهام، هزینهها را شفاف کردهام، هزینهها و پرداختیها را کنترل میکنم و درآمدها را چک میکنم. از یک ماه پیش اختیارات مخابرات را به مناطق دادهایم تا خودشان با مشتری و دخل و خرج سود سهامداران طرف شوند. این اتفاقات الآن افتاده و سهامداران توجیه شدهاند؛ اما زمان تقسیم سود این اتفاقات رخ نداده بود. امسال سهامداران ما شجاعانه هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان زیان شرکت را پذیرفتند و سهمشان را پرداخت کردند. آنها در همراه اول چهار هزار میلیارد تومان سود کردند. ما باید یک چیزی هم روی آن میگذاشتیم و به سهامدار میدادیم چون بابت سرمایهگذاری از آن برداشته بودیم. از او خواستیم ۱۰ درصد بردارد و مابقی سودش را در بخشهای دیگر و برای توسعه مثلاً دیتاسنتر و غیره هزینه کند.
ما خواهان این بودیم که سود برندارند اما دوستان گفتند، با توجه به هزینهها این حداقل سودی است که ما برمیداریم.
پارادوکس دوم این بود که ما یک تصمیم شجاعانه و ریسکپذیر گرفتیم. ما در هیاتمدیره مسئول گزارش آن چیزی بودیم که اتفاق میافتاد. به هر حال همه دچار نواقصی بودهاند که شامل دوستان ما در گذشته مخابرات هم هست. آنها در فرایند نزولی و ضرر بودند و در سهماهه اول ۹۹ نشان دادند که در حال ضرر کردناند؛ اما در سال ۹۸ این را نشان ندادند.
ما در سه ماه آخر سال آمدیم و سه ماه اول، نخستین بار بود که دوستان ضرر را نشان دادند که فقط یک گام بود. ما میتوانستیم ضرر آخر سال را بیشتر یا کمتر نشان بدهیم و یک کار مهندسی شده انجام بدهیم اما با قواعد حسابداری در تضاد است و علمی و استاندارد عمل کردیم.
وقتی میخواستیم زیان سال ۹۹ را نشان بدهیم، میتوانستیم هزینههای سالهای قبل و بعد را هم جزو هزینههای امسال بیاوریم و زیان بالایی ارائه کنیم؛ اما جلسات مکرری با گروههای مالی خودمان ترتیب دادیم که منطق دوستان قبلی و آینده را به خوبی نشان بدهیم. ضمن اینکه زیانمان را واقعگرایانه و درست نشان بدهیم.
ما از طرف بورس میتوانستیم مورد بازخواست قرار بگیریم. ضمن اینکه با شفافیت برخورد کردیم، تلاش کردیم منطق سال قبل را که سود را نشان داده بود با سال ۹۹ که هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان ضرر نشان داده بود با حمایت سرمایهگذاران، شفاف نشان بدهیم. این یک تصمیم اعتدالآمیز و درست بود.
با چه منطقی مدیریت قبلی در عین زیانده بودن باید تمایل میداشته که مخابرات را سودزا نشان دهد؟
باید خودشان به این سوال جواب بدهند. نمیدانم چه تدبیری اندیشیده بودند. شاید تلاش میکردند در روزهایی که بورس رو به افزایش بود ارزش سهام را در بازار حفظ کنند و زمانی که بورس سقوط کرد، شاید مقطع مناسبی برای نمایش ضرر بود. یا اینکه شاید در مقطعی سیر نزولی تند شده است. شاید در سال ۹۹ هم به لحاظ بورس و تعرفه و غیره به این شیب زیاندهی رسیدهاند.
به همراهی نکردن دولت با مخابرات اشاره کردید. آقای جهرمی در آخرین گفتگویش در کسوت وزیر ارتباطات به پیوست گفت که اگر به قبل برگردد، دو سال را صرف همراهی و تعامل با مخابرات نمیکند. چرا این روند تعاملی هیچ وقت پایدار نبوده است؟
وقتی از تعامل صحبت میکنیم به معنی شرط بستن روی گفتهها بین افراد نیست چون رویکردها و مسیرها میتوانند متفاوت با گفتهها باشند. در بعضی از دولتها وزیر مربوطه تاثیرات بیشتری داشته؛ مثلاً در دوره آقای سلیمانی که ادامه برخی از کارهای دوره آقای معتمدی اتفاق افتاد، دستاوردهای بزرگی داشت؛ اما ببینید در حوزه آیتی منهای ایرانسل، بازیگری نبود. ما به شدت نیازمند ارتباطات بیرونی و تجهیزات بودیم و این دولت عمل نکرد. ما به دو و نیم میلیارد دلار تجهیزات نیاز داشتیم و دولت در این زمینه کاری نکرد، این در حالی است که وظیفه دولت پشتیبانی است.
در دو دوره قبلی یک نگاه خاص حاکم بود، در این دوره یک اشتباه استراتژیک اتفاق افتاد. دولت یک نیروی انسانی عظیم شامل بازنشستهها و همکار داشت و آن را تحویل مخابرات داد. شبکه غیراقتصادی و غیرسرمایهگذاریشده را به بخش خصوصی داد؛ بار ملی پاسخگویی به جمعیت میلیونی را به مخابرات تحمیل کرد. کار استراتژیکیای که انجام شد در دولت روحانی ادامه پیدا نکرد.
دولت در دورهای متوجه شد نگاه دولتسالاری و حاکمیتی به حوزه آیسیتی اشتباه است. وزیر باید کار وزارتی کند نه اینکه پخشکننده سیمکارت بین نمایندهها و مردم و غیره باشد.
با این وجود نظر شما درباره لایحه جداسازی داکت و فیبر و غیره از مخابرات چیست؟
با همه احترامی که برای دو وزیر پیشین در دولتهای یازدهم و دوازدهم قائلم اما معتقدم اصلاً نباید به برگشت مخابرات به وزارتخانه فکر میکردند. این نگاه اشتباه و به ضرر دولت بود. این لایحه دادن در آخر هشت سال در حقیقت برای ما روشن کرد که دولت در اداره امورش و مسیری که پیش گرفته بود دچار اشتباه بوده است. من از ایده خصوصیسازی مخابرات دفاع میکنم و با دو وزیر پیشین مساله شخصی ندارم؛ اما لایحه آخری که به مجلس داده شد تیر خلاص بود چون عبارت از نگاه رقابتی و بازپسگیری مخابرات بود. به نظرم آقای جهرمی از سر اجبار و تحت فشار دیگران این لایحه را به مجلس داده و خواست خودش نبوده است.
چرا باید این لایحه را تیر آخر بدانید؟ به طور کلی رضایت از عملکرد مخابرات وجود ندارد و این شرکت نتوانسته اهدافش را محقق کند.
در کنار تایید این نارضایتیها حتما باید به دلایل وجود آنها نیز تاکید کرد. من قبلا هم اعلام کردم که در همه حوزهها از جمله پست بیش از ۱۱۰۰ درصد رشد تعرفه صورت گرفته که به اذعان خود وزیر قبلی ارتباطات دولت دوازدهم، با هدف سودده کردن پست صورت گرفته است. در حوزههای آب و برق بین ۵۰۰ تا ۹۰۰ درصد افزایش قیمت صورت گرفته است؛ اما در تلفن اگر حساب کنید به صورت کلی تعرفه تکان نخورده است. آمار ما نشان میدهد آرپوی مخابرات (متوسط درآمد به ازای هر خط تلفن ثابت) ۶ هزار و ۸۰۰ تومن است. خیلی از خانوارها به این دلیل که عدد قبضشان به بیش از هزار تومان نمیرسد عملا این قبوض را پرداخت نمیکنند چون نمیصرفد.
اگر هم کسی پرداخت نکند، خط قطع نمیشود. پس در این شرایط نگهداری و هزینههای سربار سیستم برعهده ماست و هزینههای ما به خاطر استهلاک و تکنولوژی قدیمیشده بسیار بالا رفته است. یک بخشی از هزینههای مخابرات هم بر اساس رشد تورم بالا رفته است.
در کنار این مساله نیروی انسانی بزرگی درگیر کار است. ۵۶ هزار نیروی مستقیم و غیر مستقیم (شرکتی) داریم. پس شرکت مخابرات با ۳ بخش نیروی انسانی، رشد تکنولوژی و هزینه نگهداری و تورم هزینههای امور جاری مواجه است.
اگر مخابرات را به عنوان یک شرکت نتواند بین درآمد و هزینههای جاری و رشد و توسعه توازن و تعادلی برقرار کند باید از دستاندرکاران مربوطه مثل وزارت ارتباطات شکایت کرد که چرا نتوانستهاند زیستبوم دیجیتالی کشور که حق همگانی و عمومی مردم است را توسعه بدهند.
حالا ما این کار را نمیکنیم چون بخشی از سیستم ما در بدنه نظام است و همگی در جهت توسعه ملی و ماموریتهای نظام پیش میرویم و عملا شکایت کردن هیچ فایدهای برای ما و سیستم ندارد. اگر مجموعه مخابرات از عدم رشد و توسعه و ضربه خوردن برندش و نارضایتی برخی از مشتریانش میگذرد، دلیل بر درست بودن موضع وزارتخانه نیست.
همه این نارضایتیها به این دلیل است که ما نتوانستهایم به دلایلی که گفتم در جهت رشد و توسعه منابع پولی قدمی برداریم. کاهش ارزش پول ملی به نسبت ارز خارجی را هم در نظر داشته باشید. یک شرکت مثل مخابرات در صورت نداشتن درآمد ارزی و عدم توانایی برای افزایش درآمدها سالی ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون دلار با نرخ ۲۵ هزار تومانی تجهیزات وارد میکند؛ اما باید به نرخ ۸۰۰ تومانی ۱۲ سال پیش با مشتری محاسبه کند.
اینجا دو موضوع نسبت به مخابرات مطرح میشود؛ اول اینکه اینها رقابتی نیستند و دوم اینکه مردم از سرویسها نارضایتی دارند. نارضایتی مردم از سرویسها به دلیل رشد نکردن درآمدهای پولی و ارزی اتفاق افتاده است.
نکته دوم این است که وقتی مجموعهای با این ویژگیهای منفی برای توسعه مواجه است، چطور میتوان کسی را پیدا کرد که وارد فضای غیر رقابتی شود؟ جذابیت بازار آیسیتی را چه کسی باید بالا بیارود؟ طبیعتا این وظیفه وزارت ارتباطات است که ساز و کارهایی را برای زیستبومی فناوری و آیتی طراحی کند که مردم بتوانند بابت دریافت سرویسهای خوب و با کیفیت در آن سرمایهگذاری کنند.
سئوال این است که مردم چرا حاضرند در حوزه معادن و فلزات و فولاد پتروشیمی و… از طریق بورس سرمایهگذاری کنند و با دولت کنار بیایند؟ چون رویه دولت این است که قیمت ورودی را به نسبت قیمت بازار صادراتی تنظیم میکند. قیمت مواد اولیه را به گونهای تنظیم میکند که اگر در بازار جهانی افزایش یافت کمی قیمت ورودی را افزایش میدهد و برعکس. یعنی دولت با دم و بازدم بازار، حوزه پتروشیمی و… را برای مردم جذاب میکند.
وزارتخانهای باید وجود میداشت- شاید از دورههای قبل تا الان- که کسبوکار آیسیتی را بشناسد و مردم بتوانند برای داد و ستد و سرمایهگذاری در این حوزه روی آن حساب باز کنند.
جالب است که آقای جهرمی هم همین نقد را به مجموعه سهامداران شرکت مخابرات داشت و معتقد بود آنها کسبوکار آیتی را نمیشناسند. شما هم از همین منظر وزارتخانه را نسبت به اقتصاد آیتی ناآگاه میدانید. میتوانید این بخش را بیشتر توضیح دهید؟
من نمیدانم تجربه آقای جهرمی در حوزه کسبوکار چقدر است اما حداقلش این است من در حوزههای مختلف کار کردهام و اطلاعاتم به روز است. ما در مخابرات در حال ضرر هستیم. در همراه اول هم نسبت سود به هزینه روند نزولی دارد. ایرانسل هم وضعیتی مشابه دارد و یکی نمیپرسد چرا ایرانسل در بورس نیست؟ چرا رایتل بعد از ۱۰ سال نتوانسته دخل و خرج کند و به بورس وارد شود؟
در گزارشهای خود شما هست که بازار دیجیتال در ایران بازاری ۴۵ تا ۵۰ میلیارد دلاری است. این رقم با واقعیت ما متفاوت است. همین که میگویند واردات موبایل به ایران شاخص اول بوده نشان میدهد بازار ما به بیرون خیلی وصل است. نرمافزارهای پایه ما در کجا نصب است؟ ببینید نرمافزارهای پرقیمت و ارزشمند کشور از کجا تامین میشود؟ اینها موضوعاتی است که وزارت آیسیتی باید نسبت به آنها جواب بدهد.
چرا فکر میکنید آن لایحه جدا شدن زیرساختهای شبکه از مخابرات و برگشت دادن به دولت، تیر خلاص است؟
دنیا به این نتیجه رسیده است که دولت در حوزه فعالیتهای اجرایی نقش کمتری داشته باشد. دنیا به این نتیجه رسیده است که سرمایهگذاری و رقابتپذیری بدون حضور دولت اتفاق میافتد. در اینجا هم دولت در مقطعی تصمیم گرفته است بخشی از کارهای هزینهبر و سنگین را با زیرکی تمام به بخش غیردولتی و کسانی واگذار کند که بیشترین احساس مسئولیت ملی برای کار و توان پاسخگویی و سرمایهگذاری را داشته باشند.
نکته دوم بعد از واگذاری، نظارت و مدیریت است. به طوریکه دولت باید شرایط توسعه بعد از واگذاری را آماده میکرد. وزارت آیسیتی باید دو کار را انجام میداد. اگر تعرفه حوزههای آب و پست و… را تنظیم میکند باید مخابرات را هم با آنها مقایسه میکرد. واقعیت این است کسانی که مخابرات را خریدند نه با نرخ بازگشت سود که با نرخ خدمت به این خصوصیسازی روی آوردند. کسانی که مخابرات را گرفتند ایرانیهایی بودند که احساسات ملی پررنگتری داشتند. مثلا امروز ستاد فرمان اجرایی امام یا شریکش پولهایشان را در سطح ملی خرج میکنند. اینها بیشتر بر ماموریت ملی تاکید میکردند و تلاش کردهاند رضایتمندی مردم و مشتری و منافع ملی را به عنوان اصول اولیه خود قرار بدهند و در درجه دوم به درآمد و سود و بازگشت سرمایه فکر کنند.
آنها مدارا کردند اما مدیریت قبلی هم شفاف نبودند و ضرر را نشان ندادند. اگر نظام مالی شفاف بود نشان میداد که از ۳ سال پیش مخابرات، زیانده بوده است. اتفاق خوب این بوده که مخابرات و همراه اول را تحت یک لیسانس واگذار کردهاند و در واقع همراه اول، ضرر آن سمت را پوشش داده است. از ۴ سال پیش صحبت این است که FMC را با همراه اول دنبال کنند برای اینکه هزینهها را با هم شریک شوند که این کار، اندکی راه افتاده است. ما FMC را فقط به عنوان یک سرمایهگذاری مشترک و سرشکن کردن هزینهها و در نهایت سرویسدهی صرف تعریف نکردهایم؛ اما این کار به صرف همسایگی اتفاق افتاده بطوریکه حجم سرویس و خدماتی که ما به همراه اول میدهیم بسیار زیاد است و او هم متقابلا ۳ هزار میلیارد تومان به ما پرداخته است. این اتفاق با نگاهی مثبت رخ داده است.
وزارت آیسیتی هم همین را در چند سال اخیر بهانه کرده تا قیمتها بالا نرود چون در واقع نقش رقیب ما را پیدا کرده و تلاش میکند درآمد ما را کاهش دهد و پایین نگه دارد تا ما بگوییم نمیتوانیم و او به هدفش برسد. در واقع کسی که باید به ما سرویس و خدمات میداد حالا به بزرگترین رقیب ما تبدیل شده است.
رویه فعلی با دولت یک موقعیت باخت- باخت است. ما باختیم چون این نگاه بالای سر ما بوده او هم باخت چون نتوانست مدیریت درستی را اعمال کند که با وجود همه فاصلهها این اتفاق درست و به نفع کشور نبود.
بعد از حدود ۱۲ سال که از خصوصیسازی مخابرات گذشته، برخی معتقدند اشتباه فاحشی در این روند رخ داده و در تعریف زیرساخت، اشتباه صورت گرفته است. به این معنی که اصلا نباید شبکه سیم مسی و داکت و… به بخش غیر دولتی واگذار میشد، بلکه باید بهرهبرداری از آن خصوصی میشد. نظر شما چیست؟
ببینید در جریان این خصوصیسازی در واقع یک تقسیمبندی صورت گرفت و بزرگترین و توانمندترین افراد خبره آن زمان درباره جزییات این موضوع فکر کردند و تصمیم گرفتند. من آن زمان در جریان این کار نبودم اما الان فکر میکنم واگذاری بخش شهری و نگهداری بخش بین شهری به دلیل امنیت و هزینههای کمتر نیروی انسانی و… بوده است. به هر حال این اتفاق با افرادی بالغ رخ داده و غشی هم در معامله نبوده است.
کارهایی مثل برهم زدن معامله، لایحه بازپسگیری و بالا نبردن تعرفه و… به این بهانه، خلاف رویه اسلامی است. پس آنجا اشتباهی رخ نداده بلکه اشتباه الان رخ میدهد و مثلا وقتی مخابرات میخواهد بین تهران و قم ارتباطی ایجاد کند باید هزینه مسیر را پرداخت کند. من در مقابل میگویم وقتی دولت میخواهد از شبکه دورن شهری استفاده کند باید هزینهاش را بدهد که جواب میدهند «پرداخت نمیکنیم».
ما در دو طرف قیچی هستیم هر کسی بد عمل کند و دیگری را بزند در واقع به کل کسبوکار کشور را ضرر زده است. مخابرات این کار را نکرد و تسلیم فضای خدمتی شد اما آن طرف این کار را کرد و از همه امکانات و داکتهای مخابرات استفاده کرد و پولش را هم نداد. این روند ادامه داشت تا در سال ۹۱ تحریمها شروع شد و دلار به ۲ هزار و ۵۰ تومن رسید. بعد از آن هم همچنان سیر صعودی داشته تا الان که رکود شکسته شده است. با این اوصاف سئوال این است که آیا برای مخابرات تغییری ایجاد شد؟ تعرفههایش افزایش یافت؟ مخابرات مظلوم واقع شده است. چرا اجازه نمیدهند درآمد و هزینه کند؟ ۸ سال است تفکر دولتی و غیررقابتی بر مخابرات اعمال نظر کرده است.
گفته میشود مخابرات ۱۸ هزار میلیارد تومان بدهی دارد. با این حجم بدهی چطور میتوانید رکن اقتصاد آیتی باشد؟
ما در تجدید ارزیابیها به این نتیجه رسیدهایم که مخابرات یک مجموعه یکپارچه و منسجم است. با این نگاه مخابرات همچنان میتواند برند اول کشور باشد. ما امروز بدون احیا و تجزیه و تحلیل و سرانگشتی اگر بخواهیم ۲۰ میلیون پورت به مردم بدهیم با قیمت ۷۵ هزارتومان فعلی تا ۱۵۰ هزار تومن آینده، میشود ۱۵۰۰ تا ۳ هزار میلیارد تومان. امروز ۲۰ میلیون شماره من ۱۴۰ تا ۱۵۰ میلیارد تومان درآمد دارد اگر این ۲۰ میلیون را تبدیل به پورت پرسرعت کنم ۱۵۰۰ میلیارد میشود. یعنی درآمد من ۱۰ برابر میشود. در کنار این امروز ۵ هزار میلیارد تومان برای ارائه سرویس به همراه اول و ایرانسل درآمد دارم. اگر این سرویس را روی فیبر تحویل بدهم، این درآمد هم چندین برابر میشود و اینطور درآمد من اندازه همراه اول میشود.
اگر بخواهم برای شهرها زیرساخت ایجاد کنم، اعداد معماری شده ما با طرف خارجی نشان میدهد برای هر پورت باید ۳۰۰ تا ۴۰۰ دلار هزینه کنم. الان ۷۰ درصد این زیرساخت را داریم و فقط باید ۳۰ درصد را تامین کنیم. برای ۲۰ میلیون پورت باید ۸ میلیارد دلار سرمایهگذاری میکردم که ۷۰ درصد آن موجود است و باید ۳۰ درصد را ایجاد کنیم که میشود ۲.۵ میلیارد دلار که البته این را باید کمتر محاسبه کرد چون همه هزینهها دلاری نیست و هزینه نیروی انسانی هم کمتر از نرم جهانی است. در کل باید ۲ میلیارد دلار خرج کنیم که در برابرش به اندازه ۸ میلیارد دلار ایجاد ارزش میکنیم. پس یکی از شاخصهای تمایز ما با همه اپراتورهای ثابت و همراه در این زیرساخت است. اگر کسی میگوید من مخابرات را میخرم من ۱۰۵ هزار نفر نیروی انسانی که ۵۰ هزار نفر بازنشسته هستند و بقیه هم در حال کار هستند را به او میفروشم. یعنی ۶ تا ۷ میلیارد دلار بدهد و من وضعیتم را روشن میکنم.
آن چیزی که امروز به عنوان دارایی مخابرات در تابلوی بورس میبینیم، واقعی نیست بلکه باید به روزرسانی شود. در صورت احیای این داراییها و متناسبسازی تعرفهها، مخابرات ارزش فوقالعادهای پیدا میکند. با این ارزش مخابرات میتواند کارهای زیادی انجام دهد. من این عددها را آماده کردهام که به سهامدار بگویم اگر شما سرمایهگذاری نمیکنید، ایرادی ندارد، ما خودمان از چند راه ایجاد سرمایه میکنیم.
اول؛ با ایرانسل و همراه اول و هر شرکت دیگری که خواست، ۲۰-۳۰ درصد زیرساخت را مشارکت میکنم.
منظورتان از زیرساخت دقیقا کدام بخش است؟
یعنی همان بخشی که میتوانیم از سوئیچ تا کافو ببریم. ۶ تا ۸ هزار میلیارد دلار اینجا سرمایه داریم که سرمایهگذاری را توجیه میکند. اگر کسی از اینها نیامد، کسان دیگری را برای مشارکت میآوریم. اگر وزارت ICT هم تمایل داشت، بیاید و همکاری کند.
اینها که میگویم هنوز مصوب سهامدار نیست؛ اما پیشنهاد خوب برای سرمایهگذاری است.
دوم؛ اگر به هر دلیلی دوستان تمایل نداشتند، به سراغ فاینانس ۲ میلیارد دلار میرویم. ممکن است بگویید الان کسی فاینتنس نمیکند. یک سال قبل در یک حوزه دیگر کسبوکار من ۵ میلیارد دلار فاینانس کردم و جواب گرفتم و ۲۲ پروژه را رئیس جمهوری افتتاح کرد.
سوم؛ ۲۰ تا ۳۰ درصد پروژه را به عنوان یک طرح در بورس به عرضه بگذارم. همه که میروند دنبال کسبوکارهای دیگر، میتوانند بیایند اینجا.
موضوع چهارم؛ ما بر اساس روش توسعه گامبهگام یکسری از شرکتهای مالی و پولی هستند که با ما کار میکنند تضمینهایی را روی سیستمها بردارند به عنوام آفتیک با ما کار میکنند یعنی نسبتی از سود حاصله را قبل از کار با او قرداد ببندیدم. شرکتهای خارجی با ما به این صورت در پتروشیمی کار میکنند.
اما یک راهکار پنجم هم دارم. وزارت ارتباطات، نمیتواند به تنهایی شبکه ملی اطلاعات را راهاندازی کند. رکن شبکه ملی اطلاعات، شرکت مخابرات است. بخشی از سرمایهگذاریای که میخواهد خودش انجام بدهد را بیاید با ما شریک شود و من سیستم خودم را با او هماهنگ میکنم. وزیر قبلی گفت من تا ۲۵ درصد آمادگی دارم اگر شما بخواهید این شبکه سوئیچ را تا ۵ میلیون توسعه بدهید، تامین میکنم. طبق بررسی ما اگر دولت ۳۵ درصد را تامین کند، شبکه او با نیازهایش را ایجاد میکنیم. در این کار نیاز به سرمایه سنگین ما کمتر است و میتوانیم این شبکه سرمایهگذاری را با همین زنجیره و با سرعت بیشتر شکل بدهیم.
در هیچکدام از این ۵ پیشنهادی که دادید، اثری از تمایل سهامدار برای سرمایهگذاری دیده نمیشود. درست است؟
سهامدار به دنبال این است که توسعه دهد و از منافع قابل توجه برخوردار شود. دوستان ما تصورشان این است که آیا میتوانیم با وجود موانع موجود گام جدیدی را برداریم یا نه؟! الان که وضع بد است اتفاقا با سرمایهگذاری و توسعه میتوانیم تغییر ایجاد کنیم. الان نیروی انسانی ما زیاد است اما با توسعه میتوانیم بخش زیادی از هزینهها را پوشش بدهیم. من باید بتوانیم سهامداران و دوستان خودم در هیات مدیره را قانع کنم. برای این کار باید این مجموعه را یکپارچه کنیم.
با این بدهیها و معوقات چه میکنید؟
اگر قرار باشد بدهیها را بدهیم و از آن طرف ضرر افزایشی باشد، دچار مشکل اساسی میشویم. ما فقط با وام یا افزایش درآمد میتوانیم این بدهیها را بدهیم. تا یاد نگیریم بدون منابع و پول خودی میتوانیم کار کنیم راهی از پیش نمیبریم. نباید به پول داخلی متکی باشیم. نباید بگوییم بدهی داریم پس کاری نکنیم.
از موافقت شورای رقابت و افزایش تعرفهها بگویید؟
الان این موافقتنامه اتفاق افتاده است. فرآیندی را شفاف طی کردهایم و به سراغ وزارتخانه رفتیم. در دفتر آقای فلاح جوشقانی [رئیس سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی] جلسه خوبی داشتیم. بعد با دوستان رگولاتوری پایینتر هم صحبت کردیم. گفتند کار دست تیم فنی است. به آقای منتظری [معاون رگولاتوری] و دوستان گفتیم که میخواهیم با شما جلسه داشته باشیم. به هر حال در جلسه آخر آقای فلاح جوشقانی گفت که هرچه آقای منتظری پذیرفت ما هم موافقیم. ایشان گفت که آیا قیمت تو برای درخواستی که دارید به صرفه هست یا نه؟ ما روشی را برای محاسبه قیمت تمام شده در نظر گرفتیم. در نهایت دو گزارش ارائه شد که دوستان پذیرفتند محتوای گزارش، عدد درستی است؛ اما گفتند الان نمیتوان گام بلندی برداشت چون هم مشتریانتان آماده نیستند و هم اینکه ما خودمان باید گامی را برداریم و بعد به شما برسیم. در شورای رقابت در ۳ جلسه دوستان متقاعد شدند اگر به داد مخابرات نرسند کشور دچار مشکل جدی میشود. منتها آنها فریمورک را تعیین میکنند و فرمولی را به ما ارائه میکنند. نهایتا مصوبهای را با یکسری شروط به ما ابلاغ کردند. ما هم خوشحال شدیم که کارمان با شورای رقابت تمام شد.
چرا وقتی درباره این توافق مصاحبه کردید، رگولاتوری آن را تکذیب کرد؟
متاسفانه من آن زمان این را اعلام کردم و رگولاتوری تکذیب کرد. شورای رقابت هم گله کرد که با این مصاحبه میخواستید ما را در کار انجام شده قرار دهید. من اینطور به موضوع نگاه نکردم و تلاش کردم امیدی به مشتریان و پیمانکارانمان بدهم. خلاصه اینکه در مجمع عمومی موضوع را مطرح کردیم و تعهدات لازم را دادیم. کارها از زمان دولت قبلی انجام شده و الان در کمیسیونهاست و امیدوار ظرف یک ماه آینده به ما اعلام شود.
در این مصوبه گفته شد اگر افزایش تعرفه منجر به سود شود باید آن را در توسعه شبکه ملی صرف کنید. چقدر لازم است که سودده شوید؟
ببینید ما امسال هزار و ۸۰۰ میلیارد کم آوردهایم. ما وقتی که سود را با هزینه سر به سر کردیم دوستان ما توقعی که از سود بردارند، ندارند و سود را از همره اول بر میدارند.
تعرفهها چقدر بالا بروند مخابرات سر به سر میشود؟
ما همه هزینهها را به افزایش تعرفهها نخواهیم بست. همین الان هم به استانها گفتهایم ۳ کار مهم را انجام بدهند. اول اینکه ساختارشان را چابک کنند. نیاز مشتری را سرعت بدهند تا هزینه سربار کم شود ما هم اختیارات کل را به رئیس هر منطقه تفویض میکنیم. این تفویض اختیار به لحاظ قانونی هیچ مشکلی ندارد. در قالب یک شرکت کسبوکاری این کار لازمه مدیریت است. این کار با موازین شرکتی و سایر قوانین تنظیم و تطبیق دارد. پس ما با توسعه کسبوکار و چابکی ساختار و رفرنس کردن یک مشتری به مشتری دیگر دنبال تحول هستیم.
در سابقه ۱۲ ساله پس از خصوصیسازی مخابرات هیچ استراتژی مشخصی دیده نمیشود. نظرتان چیست؟
استراتژی زمان ندارد بلکه به متغیرهایی که در حال وقوعاند بستگی دارد. فرهنگ و دانش و کارکرد استراتژی باید به عنوان ارزش نهادی در سازمان جا بیفتد اما میتواند تغییر کند. کافیست ارتباط ما با بلوک شرق تغییر کند، طبیعی است که استراتژی ما و بقیه هم دچار تغییر میشود.
ما یک کمیته راهبردی داریم که خودم مسئولش هستم. اعضای زیادی دارد که تلاش میکنیم به گفتمان کاملی برسیم. فرآیندهای سنگینی را هم طرحریزی کردهایم. مطالعاتی از گفتمان چند شرکت خارجی در بخشهای مختلف به ما ارائه شد که دیدیم ما در اینها چیزی کم نداریم و فقط باید جهتگیری استراتژیها را دچار تحول کنیم. از همین تدوین ناقص استراتژی میانمدت برنامه سال مخابرات را که اتفاقا پر ریسک هم هست و احتمالا به آن هم نخواهیم رسید را تدوین کردیم اما زمینه پیادهسازی را به ما نشان میدهد.
فاز دوم استراتژی هم تدوین برنامه درازمدت است که در ۸ جلد مدون شده و تحویل سهامداران و… شده است.