توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
سوپر مارکت امیران – خ نلسون ماندلا – خ یزدان – پ12
ساعت 17 – یک روز سرد زمستانی
مشتری 1: خانم جواهری – خانهدار – 55 ساله – در حال بررسی قوطیهای کنسرو
مشتری 2: مینا، خواهرزاده خانم جواهری – حسابدار- 30 ساله – در حال بررسی شیشههای مربا
مشتری3: آقای سالمی- معمار- 44 ساله- در صف صندوق 2
مشتری4: خانم شاکری- بازنشسته- 51 ساله- در صف صندوق 1
مشتری5: آقای سماواتی- کارمند بانک- 34 ساله- در حال خرید لوازم جشن تولد
مشتری6: سارا، دختر آقای سماواتی- چهارساله- همراهی پدر با شیطنت فراوان
آقای تابان: مسئول صندوق1
خانم شاهپور: مسئول صندوق 2
خانم جواهری به همراه مینا پس از انتخاب اقلام مورد نیاز، به سمت صندوق 1 میرود و در صف، بعد از خانم شاکری میایستند.
آقای تابان پس از اسکن اجناس توسط اسکنر، مبلغ قابل پرداخت را اعلام میکند.
آقای تابان: خانم قابلی ندارد.
خانم شاکری: خیلی ممنون از لطفتون.
آقای تابان: 53 هزار و 500 تومان لطفا، نقد پرداخت میکنید؟
خانم شاکری: خیر، کارت میکشم.
آقای تابان کارت را به دستگاه میکشد و رمز مربوط به فروشگاه و مبلغ را وارد میکند.
آقای تابان: رمزتون چنده خانم؟
خانم شاکری: نمیدونم. یادم نمیمونه. صبر کنید تو گوشیم ذخیرهش کردم، الان میخونم براتون.
و خانم شاکری با صدای متوسط شروع به خواندن رمز میکند. {پژواک رمز}
خانم جواهری و مینا که در حال صحبت کردن با یکدیگر بودند، ناگهان توجهشان به مکالمه بین صندوقدار و مشتری جلب میشود.
خانم جواهری: مینا جون، رمزمو هیچوقت نمیتونم حفظ کنم، به خاطر همین رمز کارتهام رو تو کاغذ مینویسم و تو کیفم میذارم.
نوبت به خانم جواهری میرسد.
آقای تابان به گرمی با خانم جواهری سلام و احوالپرسی میکند و بارکد اجناس را اسکن میکند.
آقای تابان: مهمان ما باشید خانم جواهری.
خانم جواهری: خیلی ممنون پسرم، چقدر شد؟
آقای تابان :132 هزار تومن، نقدی یا با کارت پرداخت میکنید؟
خانم جواهری: کارت میکشم، بفرمایید این کارتم، الان رمزش رو هم میخونم براتون. منم مثل مشتری قبلی، رمز کارتم یادم نمیمونه.
آقای تابان کارت را میکشد و مبلغ را وارد میکند و منتظر است تا خانم جواهری رمز را بخواند.
خانم جواهری: لطفا وارد کنید، 8539. بذارید باز چک کنم که اشتباه نخونده باشم.
و خانم جواهری رمز را مجددا چک میکند و با صدایی بلندتر میگوید:
بله، 8539. {پژواک رمز}
مینا: خالهجون، چرا رمزتون رو یه عدد راحت، مثل سال تولدتون نمیذارید که همیشه یادتون بمونه؟
خانم جواهری: درسته، باید برم رمزشو عوض کنم و سال تولدم بذارم.
آقای تابان: به امید دیدار.
آقای سماواتی به همراه سارا، مشغول خرید در قسمت لوازم برای جشن تولد سارا هستند.
سارا :بابا، پفک و چیپس هم میخریم؟
آقای سماواتی: بله، شما هر چی بخواین میخریم.
آقای سماواتی به همراه سارا به سمت صندوق 2 حرکت میکنند و در صف بعد از آقای سالمی میایستند.
خانم شاهپور مبلغ قابل پرداخت را به آقای سالمی اعلام میکند.
خانم شاهپور: قابلی نداره آقای محترم.
آقای سالمی: خیلی ممنون، چقدر تقدیم کنم؟
خانم شاهپور: 144 هزارو 550 تومن لطفا. نقد پرداخت میکنید یا کارت میکشید؟
آقای سالمی: با اجازهتون کارت میکشم. بفرمایید (کارت را به صندوقدار میدهد).
خانم شاهپور کارت را به دستگاه میکشد و مبلغ را وارد میکند.
خانم شاهپور: رمزتون لطفا؟
آقای سالمی: ممکنه خواهش کنم رمز رو خودم وارد کنم؟
خانم شاهپور: متاسفانه امکانش نیست، چون فاصله دستگاه با شما خیلی زیاده، لطفا بفرمایید من وارد میکنم.
آقای سالمی: ای بابا، اینکه خیلی بده اما کاریش نمیشه کرد.
و آقای سالمی آهسته شماره رمز را به صندوقدار میگوید.
خانم شاهپور رمز را وارد میکند و چون تراکنش ناموفق است مجبور میشود دوباره رمز را از آقای سالمی سوال کند.
خانم شاهپور: ممکنه یه بار دیگه رمزتون رو بفرمایین؟
آقای سالمی با ناراحتی و کمی عصبانیت میگوید: 3201، اینکه دیگه رمز شخصی نشد. به این میگن رمز عمومی! {پژواک رمز}
خانم شاهپور: ممنون از خریدتون.
نوبت به آقای سماواتی و سارا میرسد.
آقای سماواتی: سلام خانم، خسته نباشین.
خانم شاهپور: سلام، متشکرم.
خانم شاهپور خطاب به سارا میگوید: چه دختر نازی، اسمت چیه؟
سارا: اسمم ساراست، فردا هم تولدمه.
خانم شاهپور: چه خوب، تولدت مبارک عزیزم.
پس از اسکن بارکدها، صندوقدار مبلغ قابل پرداخت را اعلام میکند.
خانم شاهپور: قابلتون رو نداره.
آقای سماواتی: متشکرم. بفرمایین خواهش میکنم، کارت بکشید.
خانم شاهپور: رمزتون رو بفرمایید.
ناگهان سارا با شتابزدگی میگوید: بابا، من بگم؟
آقای سماواتی: مگه نمیدونی رمز چیه؟
سارا: بله، تاریخ تولد منه، 1389. {پژواک رمز}
خانم شاهپور 1389 را وارد میکند و منتظر پاسخ از بانک میماند.
خانم شاهپور: رمزتون اشتباهه.
آقای سماواتی: فکر کنم خانمم عوض کرده، اجازه بدین بپرسم.
آقای سماواتی با همسرش تماس میگیرد.
آقای سماواتی: سلام، رمز کارت چنده؟
خانم سماواتی: 1012.
آقای سماواتی: چی؟ متوجه نشدم، 10 چند؟ 1012؟ {پژواک رمز}
امروز در صنعت نظام پرداخت کشور شاهد سناریوی فوق هستیم و امیدواریم تمام بازیگران این صنعت یعنی بانک مرکزی، بانکها، شرکتهای ارائه خدمات پرداخت (PSP)ها و پذیرندگان (فروشگاهها) و دارندگان کارت در یک کار گروهی و خِرد جمعی در جهت حذف «پژواک رمز» در کشور همت کنند.
به امید محو شدن «پژواک رمز»