مشکل فنی بانکی موجب تاخیر در تسویه پرداختیارها شد
براساس اطلاعیه پرداختیارهای زرینپال، وندار و جیبیت، تسویه پرداختیاری امروز، یکم آذر ۱۴۰۳، با تاخیر…
۱ آذر ۱۴۰۳
دورکاری شوآف نیست؛
۱۵ اسفند ۱۳۹۸
زمان مطالعه : ۶ دقیقه
تیم ارواح، اولین تعبیری بود که ۳ سال پیش در مورد تیم ریموت ملکرادار شنیدم. تیمی که آنها را نمیبینید. از طرفی کارهایی را میبینید که با کیفیت بالا انجام میشوند، و تحویل داده میشوند! میزی که به درستی جابجا میشود، کدی که با کیفیت بالا نوشته میشود، محصولی که به موقع آماده میشود، آرزوهایی که برآورده میشوند. و باز تیمی که آنها را نمیبینید: «تیم ارواح»
مدیریت تیم ارواح حتما تفاوت زیادی با مدیریت تیمهای دیگر دارد و این چیزی است که ما طی ۳ سال گذشته در آن خبره شدیم و الان هیچ دفتر فیزیکی نداریم. دورکاری برای ما در ملکرادار یک هدف جدی بوده که آن را آگاهانه انتخاب کردیم. تیمهای برنامهنویسی، مارکتینگ، فروش، پشتیبانی و… همه ریموت کار میکنیم. نیروهایمان در شهرهای زنجان، سمنان، تبریز، مشهد، کرج، بجنورد، قم، ساری، شیراز، تهران، نهاوند و چند شهر دیگر زندگی میکنند و از همانجا کار میکنند.
و اما، چرا یکشبه نمیتوان تیم را ریموت کرد؟ کار ریموت نیاز به فرهنگ و دیسیپلین خاصی دارد که اغلب ما آن را نداریم و حتی بعضیهایمان آنها را برای پیشرفت و سرعت مضر میدانیم. به همین دلیل ریموت کار کردن به سادگی رفتن به خانه و از خانه کار کردن نیست. سوالهایی که این مدت از بقیه در مورد بالا بودن ریسک دورکاری شنیدم اینها بودند:
قبل از اینکه در مورد موارد بالا صحبت کنم بگذارید یک مثال بزنم. کسی که تا حالا یک تیم را در شرکت مدیریت کرده و حالا میخواهد تیم را ریموت مدیریت کند، شبیه کاراتهکاری است که خیلی کاراته بلد است و قرار است در مسابقات Tekken یا Mortal Kombat شرکت کند و برنده شود، با این استدلال که خوب، من کاراته بلدم!
ممکن است کاراته بلد بودن کمک کند به بهتر بازی کردن، ولی داستان، داستان دیگریست. در بازی شما رقیبتان را لمس نمیکنید، محکم بودن ضرباتش را احساس نمیکنید. خیلی از ماهیچههایی که دارید در این بازی اصلا به دردتان نمیخورند! راستش را بخواهید حتی شاید خیلی از آن ماهیچهها را باید دور بریزید و فقط روی هماهنگی عصب و عضله کار کنید که بتوانید به موقع دکمه مناسب را روی دسته بزنید. اینجاست که یکهو ممکن است راز موفقیت شما بشود این: «ضربدر، ضربدر، دایره مربع».
این دقیقا همان اتفاقی است که وقتی یک تیم میخواهد ریموت شود، باید تجربهاش کند. خیلی از روالهایی که قبلا به آنها عادت کردهایم و دوست داریم اینجا هم جواب بدهند، اینجا کار نمیکنند. بازی جدید، مدل ذهنی جدیدی را هم نیاز دارد. به این معنی که باید با مدل ذهنی جدید به مسائل نگاه کنیم و ابزارها، تکنولوژیها، عادتها و فرهنگی که این محیط جدید نیاز دارد را در خودمان بسازیم و خلق کنیم.
استفاده از بورد برای تقسیم کارها، دیگر یک بازی نیست، نماد قول آدمهایی هست که در شهرهای مختلف نشستهاند و دارند به هم قول میدهند چه کاری را تا کی انجام میدهند. کارتهای روی بورد، نماد قولهایی هست که به خاطر هر کدومشان چند نفر در جاهای مختلف منتظر نشستهاند تا انجام شود و کار بعدی را شروع کنند. انجام ندادن هر کدام، یعنی ضربه زدن به کلی آدم که روی حرف شما حساب کردهاند. بورد چیزی است که آدمها میتوانند با استفاده از آن ببینند چقدر با بدقولی باعث تلف شدن وقت نفر بعدی میشوند. این فقط یک نمونه از فرهنگهایی است که هنگام کار ریموت، داشتنش اساسی است که البته فرهنگی است که داشتنش در محیط کار فیزیکی هم خیلی تاثیرگذار است. فرقش این است که در کار غیر ریموت وقتی نباشد، کار با پرفورمنس پایین پیش میرود، در کار ریموت اگر این فرهنگ نباشد، کل کار از هم میپاشد.
حالا کمی در مورد جذابیتهای کار ریموت، یا شاید قبل از آن، جذابیتهای بازی Tekken یا Mortal Kombat. در این بازیها شما «سوپر پاور» دارید. کارهایی میتوانید در این بازیها انجام بدهید که در دنیای واقعی نمیشود و حتی جالبتر این است که افرادی که فقط مشت و لگد خوب میزنند در این بازی برنده نمیشوند، بلکه افرادی که بیشتر از این «سوپر پاور»ها استفاده میکنند برنده میشوند. سوپر پاورهایی مثل: «ضربدر، ضربدر، دایره مربع».
این دقیقا همان چیزیست که ما به خاطرش عاشق کار ریموت شدهایم. کار ریموت به ما سوپر پاورهایی میدهد که در دنیای قبلی امکانش وجود نداشت. ما الان در کار ریموت کلی «ضربدر، ضربدر، دایره مربع» داریم که کمک میکند سریعتر از چیزی که فکرش را میکنید کار انجام بدهیم، و ببریم. مثلا، میدانید چقدر نیروهای حرفهای و متعهد در شهرهای ایران وجود دارند که فقط به خاطر اینکه تهران نیستند نمیشود با آنها کار کرد؟ میدانید چه پتانسیل بالایی در شهرهای ایران نشستهاند و ما هر ثانیه داریم از دستشان میدهیم؟ جالب است بدانید CTO ما در ملکرادار، نگار، در سمنان زندگی میکند، یک «بیتا» خانم کوچولو هم دارد که در خانه نگهداری میکند و در عین حال، کل تیم فنی ما را رهبری میکند، طوری که هیچکس دیگری نمیتوانست با این پرفورمنس انجامش بدهد. یا مثالهال دیگری مثل:
وقتی شما ریموت کار میکنید در دسترسی به نیروهای با کیفیت هیچ مرزی ندارید. و این برای ما یعنی: «ضربدر، ضربدر، دایره مربع».
به خاطر همین سوپر پاورها است که ریموت کار کردن برای ما در ملکرادار یک انتخاب است، نه یک اجبار به خاطر کرونا!
جالب است بدانید در سال اول فعالیت ملکرادار خیلی از بچهها هرگز همدیگر را ندیده بودند و فقط از طریق عکس پروفایل همدیگر را میشناختند. در پایالن سال اول ما به درآمد رسیدیم و تصمیم گرفتیم برای همه بلیط هواپیما بگیریم و در تهران یک شرکت را یک روز اجاره کنیم تا یک روز با هم کار کنیم. روز عجیبی بود. خیلیها اولین بار بود همدیگر را میدیدند. یادم است رضا گفت: «محسن نمیاد؟» محسن پهلویش نشسته بود و گفت «محسن منم!» و از آن به بعد آن رویداد را سالی یک بار برگزار میکنیم. چیزی مثل MelkRadar Moonlight. روزی که مهتاب روی همهمان میافتد و به مدت یک روز، این تیم ارواح قابل دیدن میشوند. برای من که این یک روز در سال مثل این است که همهاش دارم ««ضربدر، ضربدر، دایره مربع» میزنم.