قسمت شصت و پنجم
چیزهایی هست که نمیدانیم – قسمت دوم
۲۴ بهمن ۱۳۹۷
زمان مطالعه : ۳ دقیقه
شماره ۶۵
تاریخ بهروزرسانی: ۲۳ مهر ۱۳۹۸
همیشه تصویری که ما از شرایط میبینیم لزوماً تصویری واقعی نیست. گاهی بیدلیل بدبینیم. گاهی هم زیادی خوشبین هستیم. شاید هم دانستههایمان نسبت به وضع موجود کافی نیست؛ یعنی چیزهایی هست که نمیدانیم و این دقیقاً همان وضعی بود که به آن دچار بودم. در ظاهر کار پروژه خوب پیش میرفت و حال و احوال شرکت از نگاه من عادی نبود. واقعاً چه در جریان بود که من نمیدانستم؟ شبها همه سناریوهای ممکن را در ذهنم مرور میکردم و روزها سعی میکردم به دنبال نشانه یا نشانههایی باشم تا فرضیهام را تایید کند. سناریوی اول- یکی از اولین احتمالاتی که به آن فکر کردم هرچند خیلی پلیسی به نظر میرسید اما با بعضی نشانهها همخوانی داشت. ما در آن زمان فقط یک کارفرمای اصلی داشتیم. هرچند برند بسیار بزرگی بود و دستمزد ماهانه قابل توجهی عایدمان میکرد اما کفاف ریخت و پاشهای شرکت را نمیداد. تغییر دکوراسیون، طراحی داخلی و تعویض کلیه میز و صندلیها و مبلمان شرکت با نوع گرانشان تازه شروع داستان بود. بعد از آن مدیران شرکت اتومبیلهایشان را با مدلهای بالا تعویض کردند. جلسات متعدد در اتاقهای آنها و سالن جلساتی که به تازگی بسیار شیک شده بود برگزار میشد. کسانی از خارج شرکت در این جلسات شرکت میکردند که آنها را نمیشناختم. یکی دو بار هم مهمان خارجی به دفتر آمد. سفرهای کاری خارجی مدیران شرکت شروع شد. البته هیچکدام از اینها یا حتی ترکیبشان در کنار یکدیگر هم دلیل قانعکنندهای برای وقوع یک اتفاق مشکوککننده نبود تا اینکه یک روز به طور کاملاً اتفاقی روی میز مدیر مالی شرکت چکی را دیدم که به معنای واقعی کلمه قادر به شمردن صفرهایش نبودم. آن عدد حیرتآور و حتی خیلی کمتر از آن در محدوده پروژه طراحی مهندسی جمعوجور ما نمیگنجید. تا آنجا که میدانستم پروژه دیگری هم نداشتیم. این میزان سرسامآور از پول در گردش...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید