پیام روشن دولت به ماینرها: قانونی کار کنید، نابود میشوید
مسیح علوی، فعال حوزه رمزارز در یادداشتی برای پیوست به موضوع ممنوعیت و محدودیت در…
۲۱ مهر ۱۴۰۴
۲۲ مهر ۱۴۰۴
زمان مطالعه : ۹ دقیقه
در ماههای اخیر، تحولات سیاسی و مالی در اقتصادهای بزرگ جهان مانند ایالات متحده، فرانسه و ژاپن موجب فشار بر ارزهای ملی این کشورها و افزایش نگرانی در میان سرمایهگذاران شده است. همزمان با تضعیف دلار، یورو و ین، قیمت طلا و نقره رشد قابل توجهی را تجربه کرده و با وجود ریزش شدید قیمت بیتکوین و رمزارزها در پی اعلام تعرفههای جدید ترامپ علیه چین، بزرگترین رمزارز جهان نیز از ابتدای سال حدود ۲۰ درصد رشد را تجربه کرده است. همین مساله به یک پرسش اساسی در بازارهای مالی منجر شده است که آیا سرمایهگذاران در حال تغییر جهت از داراییهای امن سنتی یا همان اوراق قرضه به سمت قلعههای امن و جدید دارایی مانند طلا و نقره یا حتی بیتکوین هستند یا این روند موقتی است؟
به گزارش پیوست، معاملهگران والاستریت روند حرکت سرمایهگذاران به سوی داراییهایی چون طلا و بیتکوین را «معامله کاهش ارزش پول» یا Debasement Trade مینامند؛ اصطلاحی که برگرفته از اتفاقات تاریخی و زمانی است که پادشاهانی مانند هنری هشتم در انگلستان یا نرون در امپراتوری روم با افزودن فلزات ارزانقیمت مانند مس به سکههای طلا و نقره، ارزش واقعی پول را کاهش دادند.
اکنون نیز بسیاری از سرمایهگذاران بر این باورند که رشد بدهیهای دولتی و سیاستهای مالی نامطمئن باعث شکلگیری روندی شده که ارزش ارزهای فیات را به شکل قابل توجهی کاهش میدهد و طبق گزارشی از بلومبرگ، سرمایهگذاران در جستجوی پناهگاهی برای حفظ ارزش دارایی خود به سراغ طلا و بیتکوین رفتهاند.
اصطلاح Debasement Trade یا معامله کاهش ارزش پول به استراتژیای اشاره دارد که براساس آن، سرمایهگذاران برای محافظت از داراییهای خود در برابر فرسایش ارزش پول به سراغ داراییهای جایگزین میروند. در این رویکرد، آنها داراییهایی در برابر شوکهای سیاسی یا مالی آسیبپذیر باشد (مانند ارزهای ملی یا اوراق قرضه دولتی) را فروخته و سرمایه خود را به سمت داراییهای امنتری مانند طلا یا حتی رمزارزها منتقل میکنند.
اما برخلاف گذشته که طلا و نقره تنها مقصد امن فرار از بیثباتی ارز بودند، این بار رمزارزها نیز به بخشی از این پناهگاه مالی تبدیل شدهاند. این داراییها اگرچه نوسانات قیمتی بالایی دارند، اما بسیاری از سرمایهگذاران معتقدند که با توجه به عدم تاثیرپذیری مستقیم آنها از سیاستهای پولی و مالی دولتها، میتوانند در جایگاه پناهگاه امن ایفای نقش کنند.
تحلیلگران معتقدند روند فعلی در سال جاری میلادی با افزایش تعرفههای تجاری دولت ترامپ و ابهام در چشمانداز اقتصادی آمریکا شدت گرفته است. نگرانیها زمانی بیشتر شد که احتمال تعطیلی دولت فدرال آمریکا در اوایل اکتبر افزایش یافت و بازارها نسبت به کسری بودجه ملی حساستر شدند. شاخص ارزش دلار در برابر ارزهای رقیب در سپتامبر به پایینترین سطح سهساله رسید و در مسیر ثبت یکی از بدترین عملکردهای سالانه دو دهه اخیر قرار دارد.
در اروپا نیز شرایط مشابهی را شاهد هستیم. در فرانسه، بنبست سیاسی و استعفای سباستین لکورنو، پنجمین نخستوزیر این کشور در دو سال گذشته، فشار مضاعفی بر یورو وارد کرد و بازدهی اوراق قرضه دولتی را بالا برد. در ژاپن، انتخاب سانائه تاکایچی، سیاستمداری حامی سیاستهای انبساط مالی و افزایش هزینهکرد دولت، بهعنوان گزینه محتمل نخستوزیری، نگرانیها از افزایش بیشتر بدهی دولتی را افزایش داد و ارزش ین را به پایینترین سطح هفتماهه کشاند.
در مقابل، طلا امسال رشدی نزدیک به ۵۰ درصد را تجربه کرده است و در تاریخ ۸ اکتبر به رکورد بیسابقه ۴۰۰۰ دلار در هر اونس رسید. نقره نیز به بالاترین قیمت چهار دهه اخیر صعود کرده است.
از زمان همهگیری کرونا، دولتهای بزرگ برای جلوگیری از رکود، برای تزریق پول و در نتیجه افزایش چشمگیر بدهی اقدام کردهاند. تزریق این منابع مالی، باعث افزایش تقاضا در بزرگترین اقتصادهای جهان شد و در بسیاری از کشورها شاهد افزایش تورم بودیم. در واکنش، بانکهای مرکزی با افزایش نرخ بهره تلاش کردند رشد قیمتها را مهار کنند، اما این اقدام هزینه تامین مالی بدهیها را افزایش میدهد.
در حال حاضر، اختلافات سیاسی در کشورهایی مانند آمریکا، فرانسه و ژاپن موجب نگرانی از این شده است که دولتها در بازپرداخت بدهیهای خود با چالش روبهرو شوند. بدهیهای سنگین همچنین رشد اقتصادی را محدود میکند، زیرا بخش بیشتری از درآمد دولت صرف پرداخت بهره خواهد شد و منابع کمتری به سرمایهگذاری یا محرکهای اقتصادی اختصاص مییابند. این چشمانداز طبق باور سرمایهگذاران، ارزش ارزهای ملی را در برابر داراییهای سختی چون طلا کاهش میدهد.
از این رو طلا، از آنجایی که وابسته به سیاستهای دولتی نیست، بار دیگر به مرکز توجه بازگشته است. افزایش تقاضای بانکهای مرکزی برای ذخیره طلا (اغلب به بهای کاهش ذخایر دلاری) نیز به رشد قیمت آن کمک کرده است. استفاده دولت آمریکا از دلار به عنوان یک ابزار فشار نیز بر نگرانیهای سرمایهگذاران افزوده است.
ایالات متحده با استفاده از نقش دلار در نظام بانکی جهانی، دسترسی روسیه به منابع مالی بینالمللی را پس از حمله به اوکراین محدود کرد و به همین دلیل بسیاری از کشورها به دنبال کاهش وابستگی خود به دلار هستند.
در حالی که طرفداران Debasement Trade بر این باورند که چنین روندی شکل گرفته و در آینده نیز به دلیل بیاعتمادی فزاینده به ارزهای ملی شدت بیشتری میگیرد، منتقدان میگویند شواهد کافی برای تایید این روند وجود ندارد و حتی نشانههایی از یک روند عکس به چشم میخورد.
ولف ریشتر، سردبیر وبسایت تحلیلی ولفاستریت و منتقد حمایان «معامله کاهش ارزش پول» میگوید: «اگر دلار واقعا در حال سقوط بود، بازار اوراق قرضه این را فریاد میزد، اما سکوت بازار و حتی قدرت گرفتن دلار نشان میدهد که تمام این هیاهوی کاهش ارزش پول، بیشتر یک افسانهی سوداگرانه است تا واقعیت اقتصادی.»
او در مقاله خود با عنوان «بازار بزرگ اوراق قرضه و دلار آمریکا در برابر معامله کاهش ارزش پول» استدلال میکند که روایت رایج سرمایهگذاران و نشریات پیرامون کاهش شدید ارزش پول یا همان «debasement trade»، حداقل برای دلار واقعیت ندارد و بیشتر یک موج تبلیغاتی و سفتهبازی کوتاهمدت است تا تحلیلی حقیقی از وضعیت اقتصاد آمریکا.
او معتقد است که دادههای بازارهای مالی عمده، بهویژه بازار اوراق قرضه و خود دلار، چنین سناریویی را تأیید نمیکنند.
ریشتر تاکید دارد که اگر خطر کاهش سریع ارزش دلار واقعی بود، سرمایهگذاران در بازار اوراق قرضه ایالات متحده (بهویژه در بازار ۲۹ هزار میلیارد دلاری خزانهداری) باید بازدهی بسیار بالاتری مطالبه میکردند تا اثر تورم آینده را جبران کنند.
اما چنین اتفاقی نیفتاده است و بازدهی اوراق نهتنها افزایش نیافته، بلکه در سال جاری کاهش هم یافته است. این رفتار به معنای آن است که فعالان بزرگ مالی انتظار کاهش تورم در آینده و حفظ ارزش دلار در میانمدت را دارند.
از دید ریشتر، وقتی بازار عظیم اوراق قرضه (از جمله اوراق خزانهداری، اوراق شرکتی، اوراق رهنی و اوراق شهرداری به ترتیب با ارزش ۲۹، ۱۱، ۹ و ۴ هزار میلیارد دلار) چنین موضعی دارند، نمیتوان به ادعای کاهش ارزش سریع دلار چندان اعتماد کرد.
ریشتر همچنین به بررسی افت شاخص دلار در نیمه نخست سال ۲۰۲۵ میپردازد و میگوید افت ۹ تا ۱۱ درصدی دلار طی شش ماه نخست سال ۲۰۲۵ برخلاف آنچه در تیترها مطالعه میکنیم، پدیدهای بیسابقه نیست؛ زیرا افتهای شش ماهه مشابهی در سالهای ۲۰۲۳، ۲۰۲۰، ۲۰۱۰، ۲۰۰۹ و حتی قبلتر نیز رخ داده و تنها نکته خاص ریزش اخیر دلار این بوده است که تاریخ شروع ریزش از ابتدای ژانویه بود. اما از نظر شدت و مدت، در چارچوب نوسانات عادی دلار قرار دارد.
ریشتر معتقد است که رسانهها و تحلیلگران با تیترهای اغراقآمیز مانند «بزرگترین سقوط دلار در نیم قرن اخیر»، تصویری نادرست و هیجانی ساختهاند تا از احساسات بازار برای بالا بردن قیمت رمزارزها، طلا و سهام استفاده کنند.
یکی از استدلالهای اصلی برای تایید «معامله کاهش ارزش پول» این است که دولت و بانک مرکزی آمریکا در حال «چاپ بیرویه پول» هستند.
ریشتر این گزاره را مستقیما رد کرده و میگوید فدرال رزرو بیش از سه سال پیش در حال اجرای سیاست انقباض کمی است و تاکنون حدود ۲.۴ تریلیون دلار از داراییهای خود را کاهش داده است.
به زبان ساده، به جای تزریق نقدینگی جدید، فدرال رزرو در حال خارج کردن پول از سیستم است. طبق دادههایی که ریشتر در مقاله خود ارائه کرده است، نه تنها فدرال رزرو، بلکه بانک مرکزی اروپا (ECB) و حتی بانک ژاپن (BoJ) هم سیاستهای مشابهی برای کاهش ترازنامه خود اتخاذ کردهاند.
به گفتهی او، جهان عملا در حال خروج از دوره چاپ پولی است که در دوران همهگیری کرونا شکل گرفته بود. این روند باعث محدود شدن رشد نقدینگی جهانی میشود و در نتیجه، برخلاف باور حامیان «debasement trade» از فشار تورمی و تضعیف دلار میکاهد.
ریشتر همچنین در پایان مقاله خود توضیح میدهد که پس از افت نسبی دلار در نیمه نخست سال، از ماه ژوئیه ۲۰۲۵ ارزش دلار دوباره ۲.۶ درصد (حتی با وجود تعطیلی دولت آمریکا) افزایش یافته است. این بازگشت نشان میدهد که دلار هنوز از اعتماد جهانی برخوردار است و سرمایهگذاران بینالمللی آن را دارایی امن تلقی میکنند.
او از این واقعیت بهعنوان «رد قاطع» معامله کاهش ارزش پول یاد میکند و میگوید اگر دلار واقعا در مسیر فروپاشی بود، بازارها چنین نشانههایی از بازگشت قدرت و ثبات از خود نشان نمیدادند. علاوه بر این، قدرت بازار سهام ایالات متحده با شاخصهایی مانند S&P 500 که در اوج تاریخی به سر میبرند، نشان میدهد سرمایهگذاران خارجی همچنان به دلار اعتماد دارند، زیرا برای خرید سهام آمریکایی ناچار به خرید دلار هستند.
منتقدان همچنین معتقدند رشد قیمت طلا و رمزارزها الزاما به معنای تضعیف ارزهای فیات نیست، بلکه میتواند ناشی از افزایش تقاضا برای تنوعبخشی در پرتفوی سرمایهگذاری یا نگرانی از رکود جهانی باشد. به عبارت دیگر، سرمایهگذاران ممکن است طلا را نه بهدلیل بیاعتمادی به ارزها، بلکه بهعنوان ابزاری برای محافظت در برابر نوسانات بازار سهام یا ریسکهای ژئوپلیتیک انتخاب کنند.