skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

دبیر انجمن زنان کارآفرین: شغل هویت است و جنسیت دارد

ملینا جعفری نویسنده میهمان

۱۹ اسفند ۱۴۰۳

زمان مطالعه : ۱۴ دقیقه

شماره ۱۳۲

تاریخ به‌روزرسانی: ۲۶ اسفند ۱۴۰۳

بنفشه رهایی دبیر انجمن زنان کارآفرین

موضوع کارآفرینی زنان طی یکی یا دو سال گذشته یکی از موضوعات جدی و بحث‌برانگیز بوده و برای آن همایش‌ها و سخنرانی‌های زیادی برگزار شده است اما وقتی به آ‌مار جهانی مراجعه می‌کنیم، سهم کارآفرینی زنان در ایران بسیار پایین است و با وجود فعالیت‌های انجام‌شده هنوز نتوانسته‌اند جایگاه خاصی به دست آورند. با بنفشه رهایی دبیر انجمن زنان کارآفرین در همین باره صحبت کرده‌ایم؛ کسی که از نظرش کار جنسیت دارد و از زمانی که کار بخشی از هویت افراد را تعریف می‌کند، رنگ‌وبوی جنسیت پیدا می‌کند.

 

شرایط دو سه سال اخیر جامعه نشان می‌دهد نگاه و رویکرد نسبت به کارآفرینی زنان تغییر کرده است. امروزه بیشتر در مورد کارآفرینی زنان صحبت می‌شود، مشارکت زنان در آن بالا رفته و از سوی مردان نیز پذیرش بیشتری صورت گرفته است. به عنوان یک کارآفرین زن، آیا واقعاً نگاه جامعه نسبت به کارآفرینی زنان تغییر کرده است یا این مساله صرفاً یک سلیقه رایج یا به‌نوعی مد است که همه درباره آن صحبت می‌کنند؟از دو جنبه ذهنی و عینی می‌توان به این سوال توجه کرد. به این معنا که آیا آنچه در واقعیت در حال وقوع است به لحاظ ذهنی نیز تغییری در افکار به وجود آورده است یا خیر. به عبارتی دیگر منشاء آنچه در واقعیت دیده می‌شود آیا شامل تغییرات ذهنی نیز بوده یا تنها یک هیجان، موج و سبکی از توجه به یک موضوع رواج یافته است. چند منبع برای این موضوع وجود دارد. یکی از آنها جنس مطالبات زنان است که جنس آن نسبت به سال‌های قبل تغییرات زیادی کرده است. این قابل انکار نیست که زنان می‌خواهند در عرصه تصمیم‌سازی، مسائل اقتصادی و اجتماعی نقش ایفا کنند و امروزه این تغییر و تحولات کاملاً در جامعه زنان مشاهده می‌شود.

با وجود این، مثل بسیاری از مسائلی که وارد کشور می‌شود و بازارشان شکل می‌گیرد، مانند سایر نقاط جهان، بخشی از بازار کارآفرینی مطالبه زنان نبوده و در اصل دغدغه بازارگرمی است؛ به عنوان مثال شما ممکن است در جشنواره‌های زیادی با عنوان کارآفرینی زنان شرکت کنید بدون اینکه مشخصه‌های کارآفرینی تبدیل به شاخص شده باشند. به این معنا که به نظر می‌رسد به دلیل اینکه تقاضا و مطالبه جدی برای دستیابی به برخی حقوق مانند استقلال اقتصادی، حق تصمیم‌گیری و آزادی‌های مدنی برای زنان وجود دارد، عده‌ای بر موج این مطالبات سوار شده‌اند و از آن درآمدزایی می‌کنند.

حرف شما به این معناست که امروزه عده‌ای برای کارآفرینی زنان مطالبه‌گری و عده دیگری از آن درآمدزایی می‌کنند؟بله، از سوی دیگر به دلیل ویژگی‌های پارادایم حاکم بر جهان که بر اساس آن از وضعیت انقلاب صنعتی وارد وضعیت جدیدی شده‌ایم، مولفه‌های جنسیتی دیگر مانع نبوده و حضور زنان نسل جدید می‌‌تواند به شکل موثرتری در کسب‌وکار ادامه پیدا کند.

جدا از این مساله، یکی از مباحث همواره مطرح این است که بسیاری می‌گویند بازار کار جنسیت ندارد. هر کسی می‌تواند کار را انجام دهد و فرقی در جنسیت انجام‌دهنده وجود ندارد‌. با این همه، به نظر شما آیا بازار کار جنسیت دارد یا خیر؟این سوال از این نظر که اگر بتوانیم در خصوص این مساله به جمع‌بندی و همگرایی برسیم بسیاری از مشکلات برطرف می‌شوند، بسیار ارزشمند است. جنسیت داشتن کار به تعریف ما از کار برمی‌گردد. اگر تعریف ما از کار صرفاً اشتغال در یک نقطه و کسب درآمد باشد، مابه‌ازای اقتصادی آن می‌شود رشد اقتصادی که در رشد تنها جریان درآمدی مهم است. در رشد می‌توانیم بگوییم تفاوت جنسیتی وجود ندارد و هر جنسیتی می‌تواند کار را انجام دهد. اما امروزه این تئوری منسوخ شده و کار صرفاً راهی برای امرار معاش نیست، کار هویت‌ساز است.

به این معنا که با انتخاب یک شغل، فرد روز خود را با انجام آن کار شروع کرده و به دلیل اینکه باید در این شغل مشخص بهره‌وری و توسعه پیدا کند کار در هویت فرد تنیده و نمی‌تواند جدا از آن چیزی ‌که در آن فعال است زندگی‌کند، چراکه زمان زیادی از روز خود را مشغول فعالیت است.

در مورد زنان کارآفرین و پدیده کارآفرینی، کار به‌مراتب متفاوت است. یک کارآفرین با انجام یک خلق یا نوآوری بخشی از انتظارات و قابلیت‌های خود را در عرصه به همراه دارد. هویت افراد با کار پیوند خورده و با این حال گفته می‌شود شغل جنسیتی نیست. درحالی‌که آمارها نشان می‌دهد تعداد زنان فارغ‌التحصیل که جذب بازار کار نشده‌اند به‌مراتب نسبت به مردان فارغ‌التحصیل بسیار بیشتر است. در نتیجه این روند باید مشکلی داشته باشد.

در واقع درست است که زنان بیشتر از مردان در دانشگاه‌ها جذب می‌شوند، اما بعد از فارغ‌التحصیلی کمتر جذب بازار کار رشته تحصیلی خود می‌شوند؟بله، به همین دلیل است که کار با هویت افراد در ارتباط است. به این معنا که فرد درون خود موانعی می‌بیند که بر آن اساس وارد بازار کار نمی‌شود؛ به عنوان مثال عینی، ما یک دانشجوی زن نخبه فارغ‌التحصیل دانشگاهی داشتیم که در یک کارخانه نساجی جذب و مشغول کار شد. این فرد بعد از مدتی با وجود قابلیت‌های زیاد خود، درخواست قطع همکاری کرد.

بعد از آسیب‌شناسی و علت‌شناسی این مساله دریافتیم که این فرد متوجه شده است در خط تولید کارخانه از مواد نامرغوبی استفاده و با قیمت بالایی به کارخانه‌ها فروخته می‌شود. و دلیل درخواست قطع همکاری سرکارگر و تیم تولیدی بوده است که با وجود دریافت مبالغ بالا جنس نامرغوب تولید می‌کنند.

تمام مشخصه‌ها درست است، فرد آسیبی را مشاهده کرده و بهره‌وری مجموعه را پایین دیده و می‌خواهد آن را افزایش دهد. بنابراین از یک روند نادرست در مجموعه پرده‌برداری می‌کند و اصرار بر این دارد که کالای مرغوب جدید تولید شود. با وجود این، کارگران و تیم تولید برای اینکه آن زن را مجبور کنند از شغل خود استعفا دهد، به بهانه اینکه حیوانی در لباس‌شان رفته، هنگامی که زن مزبور در خط تولید کارخانه قدم می‌زد، لباس خود را درمی‌آوردند. تصور اینکه یک دختر ۲۳ الی ۲۴ ساله درون یک سالن تولید با چنین وضعیتی روبه‌رو شود عجیب است. ما نمونه‌هایی داشته‌ایم که چون فکر می‌کردند جای آن زن در کارخانه نیست برای بیرون کردن آن پارچه‌های گریسی خودشان را در پاتیل شیر می‌انداختند که خط تولید عملاً زیر سوال برود.

تلاش کامل برای خارج کردن زن از کارخانه!بنابراین، این یک مساله فرهنگی است و بحث فرهنگی امروزه در حکمرانی و مدیریت‌های سطح بالا دچار مشکل است. اگر بخواهم یک جمع‌بندی در مورد سوال شما بکنم که آیا بازار کار جنسیت‌زده است یا نه باید گفت، بله بازار کار جنسیتی است. دلیل آن هم این است که کار یک هویت است و نه یک درآمد صرف. برخی می‌گویند کار جنسیتی نیست و باید بر اساس شایستگی انجام شود اما باید توجه کرد در شرایطی که افراد درون کار تنیده و ساخته می‌شوند، باید برخی از قابلیت‌ها علاوه بر بسترسازی و فرهنگ‌سازی بیرونی از درون نیز تغییر یابند. زنان باید شجاعت و تاب‌آوری در مقابل ترس‌‌هایشان را درون خود به وجود بیاورند.

بنابراین باید یک تغییر فرهنگی در مردان و زنان اتفاق بیفتد.بله، در حال حاضر قوانین در بسیاری از مواقع عقب‌تر از رفتار عرف و حتی رفتار عرف مردان جامعه است.

یعنی مردان جلوتر از قوانین تغییر کرده‌اند؟ یا زنان آنها را مجبور به تغییر کرده‌اند؟فکر می‌کنم هر دو مورد با هم بوده است؛ چون بسیاری از مردان همراه خوبی هستند اما به‌هرحال این قوانین باید بازنگری شوند. لازم است اساس قوانین به نظام ارزش‌ها و باورها بازگردد. همچنین باید برخی از شایعه‌ها در مورد اینکه اگر یک زن مستقل شود چه اتفاقاتی خواهد افتاد نیز از بین برود.

در کارآفرینی زنان برخی می‌گویند تبعیض مثبت قائل شوید و برخی دیگر می‌گویند این کار را انجام ندهید. در وضعیت فعلی جامعه به نظر شما آیا تبعیض مثبت قائل شدن برای زنان کمک به آنها محسوب می‌شود یا اینکه این نوع تبعیض نوعی میدان دادن به افرادی است که توانایی لازم را برای انجام کار ندارند؟تبعیض مثبت موضوعی است که در جهان دیگر مشروعیتی ندارد؛ به عنوان مثال گفته می‌شود در هیات مدیره از هر پنج نفر، یک نفر باید زن باشد. یک زن می‌خواهد چه اقدامی در میان آن تعداد مرد انجام دهد؟ مک‌کنزی ۱۵ سال تجربه تبعیض مثبت را ارزیابی کرده و بر این اساس دریافت این نوع تبعیض نتیجه‌بخش نخواهد بود. در مثالی که آوردم نیز یک زن به‌تنهایی در میان مردان نه‌تنها نمی‌تواند کاری را به سرانجام رساند، بلکه دیگران نیز ممکن است از این فرصت سوءاستفاده کنند.

بیشتر از تبعیض مثبت باید به بسترسازی برای مهارت‌افزایی زنان، خلق تجربه برای آنها، از بین نبردن تشکل‌های زنان و فراهم کردن امکانِ قدم‌گذاری آنها در عرصه‌های مختلف توجه کرد. این سوال از این نظر ارزشمند است که می‌تواند جنس مطالبات زنان را نشان دهد. آیا باید برای تبعیض مثبت مطالبه کرد؟ بله می‌توان این کار را انجام داد، اما نباید فراموش کرد که تبعیض مثبت تمام ماجرا نیست و آنچه می‌تواند این نوع تبعیض را نتیجه‌بخش کند این است که قبل از انجام آن به فکر توان‌افزایی زنان باشیم و از آنها حمایت کنیم.

بسیاری از مدیرعاملان مرد می‌گویند در ساختار شرکت و سازمان‌شان جنسیت اهمیتی ندارد و بر اساس توانمندی از افراد استفاده می‌کنند. در گزارش‌های سالانه نیز دیده می‌شود که میزان اشتغال زنان از مردان در شرکت و سازمان‌ها بیشتر است؛ با وجود این، با بررسی لایه‌های مدیریتی، زنان از نقش کمرنگی برخوردار هستند. به نظر شما در نظر گرفتن تبعیض مثبت موجب نمی‌شود نقش زنان در لایه‌های مدیریتی پررنگ شود؟‌می‌توان گفت تبعیض مثبت برای توسعه، شرط لازم است اما کافی نیست. اجازه دهید نتایج یک پژوهش را برای شما مثال بزنم. سال گذشته تقریباً با ۳۰ مرد رده‌بالای کارآفرین کشور که افراد مطرحی نیز بودند، برای دستیابی به الگوی ‌‌‌ذهنی آنها در مورد زنان، صحبت کردیم. نتیجه این بود که در نظام باورها و فرهنگ ذهنی این افراد الگوی نقش زن مدیر کم بود. به این معنا که هنگام تصمیم‌گیری برای انتخاب مدیر ناخودآگاه ممکن است صد الگوی مرد موفق مدیر در ذهن نقش بسته شود و زنان در این بین نقش کمرنگی داشته باشند.

به همین دلیل ناخودآگاه مغز فرد را به سمتی هدایت می‌کند که سرمایه‌گذاری خود را به سمتی ببرد که احتمال موفقیت در آن بیشتر است. این در حالی است که وقتی با این افراد صحبت می‌کردیم هیچ مخالفتی با به‌کارگیری زنان در مقام مدیریت نداشتند. با این اوصاف، شاید یکی از شرط‌‌های کافی برای توسعه این است که الگوهای موفق خود را معرفی کنیم. امروزه زنان زیادی هستند که در عرصه‌های مختلف مدیریتی و کسب‌وکار آموزش دیده و در سطح حکمرانی نیز بسیار موثر و کارآمد واقع شده‌اند، اما رسانه‌ای برای معرفی به دیگران و در ذهن ماندن ندارند.

من به عنوان یک خبرنگار به‌تکرار با این مساله مواجه می‌شوم که مردها راحت‌تر از زنان درباره خود صحبت می‌کنند و زیر نور دوربین قرار می‌گیرند درحالی‌که این کار برای زنان مشکل است. آیا مشکل از خودمان است؟بله، فکر می‌‌کنم زنان باید مسئولیت خود را بپذیرند. یکی از دلایل مساله‌ای که شما به آن اشاره کردید به موانعی برمی‌گردد که زنان با آن درگیر هستند. یکی از دلایلی که زنان در مذاکره درگیر مشکلات می‌شوند این است که پیوسته در معرض قضاوت و ارزیابی بوده‌اند و نگران‌اند که پاسخ‌ آنها به سوال‌ها برایشان دردسر درست کند. یک خواهر و برادر را در نظر بگیرید. درصورتی‌که پسر خانواده در کوچه بازی کند و حین بازی زمین بخورد و زخمی شود، خانواده به‌ احتمال زیاد او را تشویق می‌کنند و می‌گویند مرد شدی.

اما اگر این همین اتفاق برای دختر خانواده بیفتد، به احتمال زیاد تمام خانواده به کوچه می‌روند و همه افراد را بازخواست می‌کنند. زنان از ابتدا در یک فضای حمایتگری بزرگ می‌شوند و نسبت به برخی مسائل نگران هستند. بخش زیادی از حل مساله به شناسایی نگرانی و ترس‌ها و عبور از آنها مربوط است، که زنان باید آن را تجربه کنند. بخشی دیگر نیز به فرصت‌هایی که جامعه برای بروز زنان فراهم می‌کند برمی‌گردد.

بر اساس آخرین گزارشی که در سال ۲۰۲۳ منتشر شد، عربستان اولین کشور با بیشترین تعداد کارآفرین زن است و بعد از آن کشورهای قطر، عمان و ایران قرار دارند. این در حالی است که اولین کشوری که برابری جنسیتی و حق رأی برای زنان را در میان کشورهای منطقه قائل شد ایران بود. از آنجا که میزان مطالبه‌گری زنان ایران نیز بیشتر از زنان عربستان است، به نظر شما چه اتفاقاتی زمینه‌ساز وضعیت موجود شده است؟البته این رتبه‌بندی کشورها بر اساس نرخ رشد کارآفرینی صورت گرفته است. اگر رشد را مد نظر قرار دهیم، کشورهایی که نام بردید دولت توسعه‌خواهی سر راه‌شان قرار گرفته که متوجه شده‌اند باید برخی از تغییرات اساسی را در این حوزه ایجاد کنند. بر این مبنا، بستر لازم را برای ایجاد تغییرات فراهم کرده‌اند. در امارات، مرکزی (center) برای انجام کارهای بازرگانی وجود دارد. در این مکان زنان به‌راحتی وارد می‌شوند، آموزش داده می‌شوند و شروع به ارائه خدمات می‌کنند. پس از آن نیز به عنوان کارآفرین مطرح می‌شوند.

کارآفرینی زنان در کشورهایی که نام بردید یک اتفاق خودجوش نیست که از درون جامعه به وجود آمده باشد. مبارزات زنان در این کشورها شدید نبوده و بیشتر نظام کلان و شرایط سیاست‌گذاری به شکلی بوده است که کشورهای نامبرده به این سمت‌وسو حرکت کرده‌اند. این در حالی است که در ایران به معنای واقعی هر آنچه تاکنون در کارآفرینی به دست آمده ناشی از تلاش و مبارزات زنان بوده است. چراکه جدا از زنان سرپرست خانوار، در هیچ‌جا از حقوق زنان کارآفرین صحبت نشده است.

شاید بتوان گفت به همین دلیل است که از صد سال گذشته تاکنون مسیر حضور زنان پررنگ و پایدار بوده است. به عبارتی در آن کشورها باید صبر کرد و دید در آینده چه می‌شود شاید با تغییر یک دولت مثل افغانستان رویکرد به زنان تغییر کند؛ درحالی‌که در ایران زنان دست از تلاش برنداشته‌‌اند و به نظر می‌رسد در مسیر رو به رشدی در حال حرکت‌اند.

تعادل میان زندگی کاری و شخصی در کدام نقطه از زندگی یک کارآفرین قرار می‌گیرد و آیا تعادل در آن امکان‌‌پذیر است؟من یکی از مخالفان نظریه تعادلی هستم، چراکه فکر می‌کنم تعادل چارچوبی به آدم‌ها می‌دهد که بر آن اساس یک فرد از صبح که از خواب بیدار می‌شود زمان خود را برنامه‌ریزی می‌کند تا بتواند تمام برنامه‌های خود را انجام دهد. بر این اساس در انتهای شب هر کاری که انجام دهد احساس بدی پیدا می‌کند، چون نتوانسته به برخی از برنامه‌های شخصی خود مثل ورزش یا کتاب خواندن برسد. به همین دلیل تقریباً ۶ هفت سالی می‌شود که تجربه آدم‌های موفق را مطالعه می‌کنم و به نتیجه جایگزینی هارمونی زندگی با تعادل رسیده‌ام.

در مورد کسی که صاحب یک کسب‌وکار و کارآفرین است، آنچه مهم و نیازمند توجه است اصل زندگی است. یعنی باید کار در قالب زندگی معنا شود. همان‌طور که ابتدای گفت‌وگو اشاره کردم، نگاه به کار بسیار مهم است. هنگامی که کار را به چشم یک هویت ببینید، به این نتیجه می‌رسید که در مقام یک زن، در صورتی که باردار شوید، ممکن است مجبور به کم کردن کار خود و کمرنگ شدن در آن شوید.

در بسیاری از مواقع نگاه تعادلی به زندگی احساسات منفی را در فرد به وجود می‌آورد، چون ممکن است فکر کنید مساله‌ای مثل بارداری شما را از چرخه تعادل خارج کرده است. این در حالی است که بر اساس نگاه هارمونی در این شرایط، هر فرد دارای یک تجربه ارزشمند است و این تجربیات باید شکوفا و به نسلی دیگر منتقل شوند. بر این مبنا، چه چیزی بهتر از پرورش یک کودک است؟ ما به‌هرحال تنها مسئول خودمان نیستیم و در قبال جامعه نیز مسئول هستیم. هنگامی که به مباحث مختلف زندگی به این شکل معنا دهید، یک مرحله جلوتر حرکت می‌کنید. با این نگاه به استمرار کسب‌وکار خود فکر می‌کنید و ممکن است در مسیر خود سود کاهش یابد و گاهی از مشارکت دیگران استفاده کنید.

در این مسیر آنچه مهم است، بیرون آمدن صدای خوب از هر لایه و شرایط زندگی است. یکی از مثال‌هایی که همیشه برای هارمونی می‌گویم مربوط به نت‌های موسیقی است. مگر می‌توان تمام نت‌های موسیقی را سفیدِ گرد انتخاب کرد و گفت، چنگ به درد نمی‌خورد؟ یا مگر می‌شود سکوت را از موسیقی گرفت؟ اگر سکوت را از موسیقی بگیرید هارمونی موسیقی تغییر می‌کند و تبدیل به چیزی گوش‌خراش می‌شود. زندگی نیز به همین شکل است. یک فرد کارآفرین به دلیل اینکه تصمیم‌گیرنده است و مقابله با چالش‌هایش از جنس خلاقیت و نوآوری است، باید معنادهی به چالش‌ها را نیز یاد گیرد.

اگر امروز بنا بر قوانینی جلوی منِ کارآفرین در برخی از فعالیت‌ها گرفته می‌شود، باید ابتدا به آن چالش‌ها معنا داد و بعد از آن راهکار مناسب را پیدا کرد. بسیاری از مواقع به ما زنان کارآفرین گفته می‌شود، شما که سر کار می‌روید و تا این حد درگیر مشغله‌های کاری هستید، خودتان را با زنان خانه‌دار مقایسه کنید. زنان خانه‌دار همه چیزشان سر جای خود است و شما پیوسته با ترس و دلهره همراه هستید. اما واقعیت این است که با تمام ترس و چالش‌هایی که پیش روی‌مان است، مهم این است که صدای خوبی از زندگی ما به گوش برسد. جهان ما، جهان نااطمینانی و پیچیدگی‌های متفاوت است. دیگر دوران اینکه همه‌چیز آرام است و من چقدر خوشبخت هستم تمام شده و به همین دلیل تعریف یک نقطه تعادل برای تمام افراد کاری مشکل است.

این مطلب در شماره ۱۳۲ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۱۳۲ پیوست
دانلود نسخه PDF
https://pvst.ir/kk7

مهرک محمودی روزنامه‌نگاری را از حوزه سینما شروع کرد و در مدت کوتاهی پس از آن، با این سودا که روزنامه‌نگار باید در تمامی بخش‌ها فعالیت کند براساس یک اتفاق خیلی ساده وارد حوزه اقتصادی شد و در روزنامه‌های صدای عدالت، آزاد، ابرار اقتصادی، فرهنگ آشتی، همشهری اقتصادی و غیره به عنوان خبرنگار فعالیت کرد. همانطور که زندگی همیشه براساس اتفاق‌های ساده جلو می‌رود، فعالیت خود را به صورت نیمه وقت در در هفته‌نامه عصرارتباط در حوزه تجارت و بانکداری الکترونیکی آغاز کرد و پس از مدتی این فعالیت نیمه وقت به یک فعالیت تمام وقت تبدیل و ۹ سال به طول انجامید اما باز هم براساس یک اتفاق آنجا را ترک کرد. حال سال‌هاست که پیوست خانه مهرک محمودی است؛ اما تجارت و بانکداری و دولت الکترونیکی تبدیل به حوزه‌های مورد علاقه او شده‌اند.

تمام مقالات

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو