skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

قدرت احساس در تغییرات سازمانی: چگونه تاب‌آوری کارکنان، کلید موفقیت کسب‌وکارهاست

۳۰ فروردین ۱۴۰۴

زمان مطالعه : ۹ دقیقه

تاریخ به‌روزرسانی: ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴

موفقیت تغییرات سازمانی در دنیای امروز به توانمندی احساسی نیروی کار وابسته است. تأمین نیازهای اساسی کارکنان مانند شفافیت، اعتماد، معنا و تعلق، آن‌ها را در برابر چالش‌ها مقاوم‌تر و سازگارتر می‌کند و عملکرد سازمان را بهبود می‌بخشد. سرمایه‌گذاری روی قدرت روانی کارکنان، به‌ویژه در شرایط پرتنش مانند تغییرات بازار و فناوری، برای بقا و موفقیت سازمان ضروری است.

قدرت احساسی کارکنان، کلید مدیریت هزینه‌ها و عبور از بحران‌هاست. این توانایی با حمایت از کارکنان و تأمین نیازهایشان (وضوح، اعتماد، معنا و تعلق) شکل می‌گیرد. سازمان‌هایی که فعالانه روی تاب‌آوری احساسی سرمایه‌گذاری می‌کنند، عملکرد بهتری دارند، فشارهای بیرونی را کاهش می‌دهند و بهبودی سریع‌تری تجربه می‌کنند. بنابراین، سرمایه‌گذاری بر امنیت و قدرت روانی کارکنان، موفقیت بلندمدت را تضمین می‌کند.

چهار اصل اساسی برای تقویت قدرت احساسی

در مواجهه با بحران‌های مالی، بسیاری از سازمان‌ها به کاهش هزینه‌ها یا تغییرات سریع متوسل می‌شوند که اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت مؤثر باشند، در بلندمدت به روحیه و انسجام کارکنان آسیب می‌زنند و منجر به فرسودگی شغلی و از دست دادن استعدادهای کلیدی می‌شوند. این موضوع بهره‌وری و خلاقیت را کاهش داده و اجرای استراتژی‌ها را مختل می‌کند. برای جلوگیری از این پیامدها، تقویت تاب‌آوری احساسی کارکنان از طریق تأمین چهار نیاز اساسی آن‌ها (شفافیت، اعتماد، معنا و تعلق) نه‌تنها یک ضرورت است، بلکه از هزینه‌های آینده ناشی از جایگزینی نیروهای باارزش جلوگیری می‌کند.

برآوردن چهار نیاز اساسی انسان به کارکنان کمک می کند تا قدرت عاطفی کسب کنند

نیاز به وضوح

وضوح یعنی ساده‌سازی، نه پیچیدگی؛ بنابراین افراد برای عملکرد بهتر در هر ساختاری به وضوح نیاز دارند. وقتی یک کسب‌وکار مجبور به تغییرات سریع می‌شود، کارکنان تنها در صورتی می‌توانند به‌درستی واکنش نشان دهند که دلیل تغییر و اقدامات لازم را به‌خوبی درک کنند. مدیران می‌توانند با تمرکز بر نکات قطعی مانند هدف، چشم‌انداز و ارزش‌های شرکت ترس کارکنان را از عدم اطمینان‌های ناشی از تغییر کاهش دهند.

در واقع ارتباط شفاف درباره‌ی اینکه آینده‌ی شرکت چگونه خواهد بود و این مسیر چگونه بر پایه‌ی گذشته‌ی سازمان و روابط آن با کارکنان بنا شده است، به ایجاد حس امنیت و اعتماد کمک می‌کند. همچنین، کاهش حجم پیام‌ها، چارچوب‌ها و اصولی که کارکنان باید به خاطر بسپارند، به درک بهتر و اجرای مؤثرتر تغییرات کمک خواهد کرد.

نیاز به اعتماد

اعتماد، ستون اصلی یک محیط کاری پایدار است. کارکنان باید مطمئن باشند که مدیران منافع آن‌ها را به‌ویژه در دوران تغییرات در اولویت قرار می‌دهند. برای جلب این اعتماد، رهبران باید به‌گونه‌ای عمل کنند که کارکنان آن‌ها را به‌عنوان یک پناهگاه امن ببینند؛ کسی که می‌توان به او برای راهنمایی، حمایت و پشتیبانی تکیه کرد. همچنین، مهم است که افراد احساس کنند می‌توانند بدون ترس از عواقب منفی، سوال بپرسند و فارغ از جایگاه یا نقششان در سازمان نظرات خود را بیان کنند.

ایجاد فضایی برای گفت‌وگوهای صریح و احساسی، به اعتمادسازی کمک می‌کند. مدیران باید به‌طور فعال بازخورد دریافت کنند و انتقادات را با روی باز بپذیرند. پاسخ دادن به سوالات کارکنان و رسیدگی به نگرانی‌هایشان، نه‌تنها حس اعتماد را تقویت می‌کند، بلکه تاب‌آوری کارکنان و سازمان را نیز افزایش می‌دهد. گوش دادن فعال به مدیران این امکان را می‌دهد که موانع احتمالی تغییر را شناسایی کرده و راه را برای تحول هموار کنند.

نیاز به معنا

در شرایط سخت، افراد برای عبور از چالش‌ها و حفظ تمرکز بر اهداف، به معنا نیاز دارند. آن‌ها باید احساس کنند که کارشان اهمیت دارد و در حال کمک به یک هدف ارزشمند هستند. اگر کارکنان فرصتی برای فکر کردن به احساسات و انگیزه‌های خود داشته باشند، می‌توانند ارزش کارشان را بهتر درک کنند، استرس را کاهش دهند و از اشتباهاتشان درس بگیرند.

تمرکز بر یک هدف مشترک، چشم‌انداز و مجموعه‌ای از ارزش‌ها می‌تواند به کارکنان کمک کند تا از درگیری با مشکلات گذشته فاصله بگیرند و بر فرصت‌های آینده تمرکز کنند.

رهبران می‌توانند با پیوند دادن معنای شخصی که افراد در کار خود می‌یابند به هدف، چشم‌انداز و ارزش‌های سازمان، از تغییرات هزینه‌ای حمایت کنند. آن‌ها می‌توانند با تکیه بر یک هدف مشترک و مجموعه‌ای از ارزش‌ها، تصمیمات مربوط به این تغییرات را هدایت کرده، آن‌ها را برای کارکنان توضیح دهند و شرکت را به سمت چشم‌انداز آینده‌اش سوق دهند. تمرکز بر یک هدف مشترک، چشم‌انداز و ارزش‌های سازمانی به کارکنان کمک می‌کند تا از مشکلات گذشته فاصله بگیرند و بر فرصت‌های آینده متمرکز شوند.

نیاز به تعلق

اگر داشتن معنا باعث می‌شود افراد با انگیزه کار کنند، احساس تعلق آن‌ها را به همکاری با یکدیگر تشویق می‌کند. تعلق یعنی حس پذیرش، حمایت و داشتن یک هویت مشترک. وقتی کارکنان در سنت‌ها و فعالیت‌های سازمانی مشارکت کنند، این حس در آن‌ها قوی‌تر می‌شود.

ایجاد حس تعلق، به‌ویژه در زمان بحران، اهمیت زیادی دارد. در شرایط سخت، افراد معمولاً به گروه‌های آشنا پناه می‌برند که می‌تواند اعتماد را کاهش دهد یا احساس طرد شدن ایجاد کند. رهبران با تقویت حس تعلق می‌توانند این مشکلات را کاهش داده و اعتمادبه‌نفس کارکنان را در مواجهه با تغییرات افزایش دهند. یکی از راه‌های ایجاد تعلق، به اشتراک گذاشتن نه فقط برای گروهی خاص  بلکه برای اطلاعات در کل سازمان است. وقتی کارکنان بدانند چه اتفاقی در حال رخ دادن است، ارتباط بیشتری با سازمان احساس می‌کنند.

استفاده از هدف، چشم‌انداز و ارزش‌ها برای تقویت قدرت احساسی

اگر شرکت‌ها نتوانند در برنامه‌های کاهش هزینه، تغییرات کسب‌وکار یا تحولات دیگر، چهار منبع اصلی قدرت احساسی را تقویت کنند، کارکنان به تصمیمات سازمان اعتماد نخواهند کرد و دلیل تغییرات را درک نمی‌کنند. در نتیجه، احساس تعلقشان به سازمان کاهش می‌یابد و نمی‌دانند دقیقاً چه اتفاقی در حال رخ دادن است. شرکت‌هایی که تغییرات را با موفقیت اجرا می‌کنند، به‌طور آگاهانه از قدرت احساسی کارکنان حمایت می‌کنند. این حمایت را از طریق موارد زیر نشان می‌دهند:

گنجاندن هدف در استراتژی و روش‌های کاری

هدف، نیروی محرکه‌ای است که دلیل وجود یک سازمان و نقشی را که در دنیا ایفا می‌کند، مشخص می‌سازد. داشتن یک هدف روشن، بنیان یک تحول موفق را تشکیل می‌دهد، زیرا کارکنان را به تفکر بلندمدت ترغیب کرده و از واکنش‌های هیجانی و کوتاه‌مدت به تغییرات ناگهانی بازمی‌دارد.

رهبران باید تأثیر تحول را به‌گونه‌ای مطرح کنند که با هدف سازمان همسو باشد؛ مانند ارائه ارزش به ذینفعان یا ایجاد منافع اجتماعی. پژوهشی که توسط BCG بر روی نزدیک به ۱۰۰۰ شرکت پیشرو در تحول انجام شد، نشان داد که یکی از سه عامل کلیدی موفقیت، داشتن یک هدف  مشخص در این شرکت‌ها است. در واقع  رهبران در ابتدای فرایند تحول بر سر این هدف به توافق می‌رسند و آن را به‌وضوح تعریف می‌کنند.

ایجاد استدلال احساسی برای تغییر

علاوه بر در نظر گرفتن هدف در اقدامات خود، سازمان‌ها باید استدلالی احساسی برای تغییر بسازند تا مسیر تحول را برای کارکنان قابل درک و پذیرش کنند. توضیح روشن دلیل تغییرات و ترسیم چشم‌اندازی واضح از آینده شرکت پس از تحول، به کارکنان احساس تعلق و نمایندگی می‌دهد. این کار می‌تواند نگرش‌های مثبت نسبت به تغییرات ایجاد کرده و مقاومت را کاهش دهد.

در تحولات موفق، کارکنان به‌طور مداوم می‌شنوند که چرا تغییرات انجام می‌شود و چگونه این تغییرات با هدف، چشم‌انداز و ارزش‌های سازمان همخوانی دارد. به همین اندازه مهم است که رهبران با شفاف‌سازی بخش‌هایی از سازمان که بدون تغییر باقی می‌مانند، نگرانی‌های کارکنان را کاهش داده و حس ثبات و امنیت را در آن‌ها تقویت کنند.

گنجاندن حمایت از قدرت احساسی در عمل

زمانی که هدف یک شرکت با چشم‌انداز آن برای آینده هماهنگ باشد، سازمان منبع الهامی خواهد بود تا کارکنان را تاب‌آور و توانمند سازد. علاوه بر این، ۹۶٪ از شرکت‌ها پس از یک تحول، بهبود عملکرد مستمر را تجربه می‌کنند. دو مثال زیر نشان می‌دهند که چگونه هدف نه‌تنها برای برآورده کردن نیازهای اساسی مانند اعتماد ضروری است، بلکه در رهبری سازمان‌ها طی بحران‌ها نیز نقشی حیاتی ایفا می‌کند.

ایجاد اعتماد

در دوره‌ای که صنایع مختلف، از جمله مراقبت‌های بهداشتی و خرده‌فروشی، با تغییرات و چالش‌های مداوم روبه‌رو بوده‌اند، شرکت CVS Health توانست با پایبندی به هدف خود کمک به مردم برای دستیابی و حفظ سلامتی اعتماد مشتریان و کارکنان را جلب کند و نتایج پایداری به دست آورد.

اقدامات این شرکت برای تحقق هدفش از سال ۲۰۱۴ آغاز شد، زمانی که به‌عنوان اولین زنجیره داروخانه در ایالات متحده، فروش محصولات دخانیات را متوقف کرد و با این تصمیم، از ۲ میلیارد دلار درآمد سالانه خود چشم‌پوشی کرد.

در سال‌های بعد، CVS Health کمپین ملی ضد سیگار را راه‌اندازی کرد، اقدامات پیشگیرانه‌ای برای کاهش مصرف سیگارهای الکترونیکی در میان جوانان انجام داد و فروش کرم‌های ضد آفتاب با SPF کمتر از ۱۵ را متوقف کرد تا گامی در جهت ارتقای سلامت پوست بردارد. این اقدامات نشان داد که پایبندی به ارزش‌ها و اهداف سازمانی، نه‌تنها به ایجاد اعتماد کمک می‌کند، بلکه می‌تواند تأثیرات مثبتی بر جامعه نیز داشته باشد.

شرکت CVS Health، یکی از بزرگ‌ترین ارائه‌دهندگان خدمات سلامت و داروسازی در ایالات متحده، همچنان به اجرای هدف خود در عمل ادامه داده و با ایجاد کلینیک‌های پیاده‌روی، خدمات بهداشتی را برای مردم در دسترس‌تر کرده است.

در اوج پاندمی COVID-19، این شرکت نزدیک به ۲,۰۰۰ مرکز آزمایش در سراسر ایالات متحده راه‌اندازی کرد و وب‌سایت خود را به‌روزرسانی کرد تا مشتریان بتوانند به‌راحتی نوبت واکسیناسیون بگیرند و کیت‌های آزمایش را خریداری کنند. این تصمیمات استراتژیک که همگی در راستای هدف سازمان بودند، موجب شد CVS Health به‌طور مداوم در میان ۱۰۰ شرکت و برند برتر و مورد تحسین جهان قرار گیرد.

چرخش مبتنی بر هدف

در بحبوحه بحران جهانی همه‌گیری، The North Face با پایبندی به مأموریت خود با عنوان “رهبری جهان از طریق اکتشاف”، اقدامات خلاقانه‌ای انجام داد که فراتر از تعریف سنتی بود. این برند با ارائه رایگان آرشیو ویدیویی ماجراجویی‌ها، اهدای کمک‌های مالی به جوامع محلی و تأمین تجهیزات محافظتی برای کادر درمان، نشان داد که اکتشاف می‌تواند شامل همدلی و نوعدوستی نیز باشد. این رویکرد نه تنها باعث حفظ سهم بازار شد، بلکه مشتریان جدیدی از میان “کاشفان شهری” جذب کرد و جایگاه برند را به عنوان پیشرو در مسئولیت اجتماعی تثبیت کرد.

موفقیت سازمان‌ها در شرایط پرتلاطم امروزی مستلزم پرورش تاب‌آوری احساسی در کارکنان است. با تأمین چهار نیاز اساسی – وضوح، اعتماد، معنا و تعلق – سازمان‌ها می‌توانند نیروی کاری متعهد و سازگار پرورش دهند. این رویکرد منجر به کاهش جابجایی کارکنان، تسریع تحول سازمانی و ایجاد مزیت رقابتی پایدار می‌شود. همسو کردن ارزش‌های فردی با اهداف سازمانی، کلید ایجاد محیط کاری پویا و مقاوم در برابر تغییرات است.

https://pvst.ir/l6a

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو