نوروز ۱۴۰۳ را جشن گرفتیم. مثل سالهای پیش. آرزوی روزی نو، حالی خوش و سالی…
۱۹ اسفند ۱۴۰۳
راهاندازی اولین پایلوت هوشمندسازی در یکی از معادن بزرگ زغالسنگ زیرمجموعه هلدینگ صنعتی و معدنی زرین، از هیجانانگیزترین روزهای زندگی حرفهای من به عنوان مجری پروژه هوشمندسازی در یک هلدینگ بزرگ صنعتی بود. احساس میکردم این موفقیت اولیه میتواند مسیر اجرای پروژههای هوشمندسازی را هموارتر و سرعت پیشرفت ما را دوچندان کند. برای کسی که خود را وکیلمدافع استارتآپها میداند، به ثمر نشستن یک پروژه فناورانه در بدنه صنعت، عبور از هفتخوان رستم محسوب میشود. اما واقعیت این است که اجرای نخستین فاز این پروژه با آنچه تصور میکردیم فاصله بسیاری داشت.
امروز که این پایلوت با موفقیت اجرا شده و در حال پیشرفت است، به تجربیات ارزشمندی که از این مسیر پرچالش به دست آوردهام فکر میکنم و به نظرم یکی از جدیترین پرسشهایی که در این فرایند در ذهنم شکل گرفت این بود که با وجود ضرورت اجرای پروژههای هوشمندسازی در صنعت کشور و ظرفیتهای فراوان صنعت برای پذیرش فناوریهای نوین، آیا شرکتهای فناور ایرانی آمادگی کافی برای ورود به این حوزه را دارند؟ امروز پاسخ مثبت من به این پرسش، به عنوان یکی از مدافعان استارتآپها، با تامل بیشتری همراه است.
در نیمه دوم دهه ۹۰، رشد و توسعه اکوسیستم فناوری اطلاعات و ارتباطات در ایران توجه بسیاری را به خود جلب کرد. موفقیت کسبوکارهای اینترنتی، که عمدتاً در حوزه خدمات فعال بودند، اعتماد عمومی را نسبت به این حوزه افزایش داد. درباره علل این رشد، تحلیلهای بسیاری انجام شد و همواره از تحریمها و غیبت پلتفرمهای جهانی به عنوان یکی از عوامل مهم توسعه این پلتفرمها نام برده شد. اما نکتهای که باید محور توجه قرار گیرد این است آیا وجود تحریمها به رشد کسبوکارها و شرکتهای دانشبنیان در حوزه هوشمندسازی در صنعت نیز به اندازه حوزه خدمات کمک خواهد کرد؟ درحالیکه استارتآپهای حوزه خدمات عمدتاً بر توسعه نرمافزار و مدلهای جدید کسبوکاری متمرکزند، کسبوکارهای هوشمندسازی علاوه بر توسعه داشبوردها و نرمافزارها، ناگزیر از تولید یا مونتاژ سختافزار نیز هستند.
تحریمهای پایدار، چالشهای متعددی برای فعالان این حوزه ایجاد کرده است. بسیاری از شرکتهای فعال در هوشمندسازی صنعت که در ابتدا تنها بر توسعه نرمافزار تمرکز داشتند، حالا بهاجبار درگیر تامین و تولید سختافزار شدهاند، درحالیکه برای این کار آموزش ندیدهاند و امکانات لازم را در اختیار ندارند. این موضوع نهتنها امکان رقابت آنها در بازارهای جهانی به عنوان یک کسبوکار مستقل را کاهش میدهد، بلکه پایداری حضورشان در صنعت داخلی را نیز دچار مشکل میکند. به عبارتی، درحالیکه تحریمها موجب رشد لایه دوم اقتصاد دیجیتالی (یعنی اقتصاد پلتفرمی و خدماتی) حداقل در میانمدت شد، همان تحریمها حوزه سختافزاری پروژههای هوشمندسازی صنعتی را به چالش کشیده است. این وضعیت استفاده از دستاوردهای نرمافزاری شرکتهای دانشبنیان را نیز دشوار میکند، چراکه نااطمینانی از تامین سختافزار مناسب، مانعی جدی در مسیر رشد این شرکتها محسوب میشود. سختافزارهایی که با صرف هزینه و زمان زیاد تولید میشوند، به دلیل محدودیتهای فناورانه، قدرت رقابت در بازارهای جهانی را ندارند.
از سوی دیگر، صنایع ایران به عنوان میزبانان این فناوریها این روزها درگیر چالشهای بزرگی نظیر ناترازی انرژی و محدودیتهای صادراتی هستند. این مشکلات، ورود صنایع به حوزه هوشمندسازی را با ریسک بالاتری مواجه میکند و باعث میشود با وجود آگاهی از ضرورت اجرای این پروژهها، آنها را از اولویت خارج کنند. بسیاری از صنایع ترجیح میدهند بهجای همکاری با شرکتهای فناور داخلی که کوچک و کمتجربه به نظر میرسند، اجرای پروژههای هوشمندسازی را تا پایان تحریمها و با امید به تغییرات کلان اقتصادی و سیاسی به تعویق بیندازند. این تصمیمگیری، هرچند از دیدگاه صنعت قابل درک است، اما میتواند آسیبهای جدی به اکوسیستم فناوری کشور وارد کند.
برای حل این چالش، لازم است سیاستگذاران و فعالان حوزه فناوری در تعامل با سیاستگذاران حوزه صنعت، با ارائه راهکارهای موثر، مسیر ورود استارتآپها و شرکتهای فناور به صنعت را تسهیل کنند. ایجاد حمایتهای مالی و زیرساختی، تقویت توان تولید سختافزارهای بومی و مهیا کردن فرصتهای همکاری میان شرکتهای دانشبنیان و صنایع بزرگ، اگرچه راهحل مناسبی است اما در کوتاهمدت و با وجود تحریمها با چالشهای فراوانی همراه است. به عنوان فردی که سالها برای ورود استارتآپها به بدنه صنعت فعالیت کردهام و همواره مهمترین چالش را ورود شرکتهای فناور به بدنه صنعت میدانستم، امروز یکی از بزرگترین چالشها را آماده نبودن این شرکتها برای انجام پروژههای واقعی در صنعت میدانم.