سخنرانی TED کارا هانتر: آینده دموکراسی متاثر از کنترل هوش مصنوعی است
کارا هانتر، سیاستمدار اهل ایرلند در سخنرانی خود بر لزوم قانونمند شدن هوش مصنوعی و…
۱۱ فروردین ۱۴۰۴
۱۰ فروردین ۱۴۰۴
زمان مطالعه : ۱۱ دقیقه
تاریخ بهروزرسانی: ۸ فروردین ۱۴۰۴
در دنیای امروز، هوش مصنوعی بهعنوان یک نیروی محرکه در تحول صنایع و تسهیلگر زندگی روزمره ما شناخته میشود. این فناوری با ارائه ابزارهایی که به ما کمک میکنند کارها را سریعتر و آسانتر انجام دهیم؛ بهطور فزایندهای در حال نفوذ به جنبههای مختلف زندگی ما است. با وجود مزایای فراوان، نگرانیهایی درباره تأثیر این پیشرفتها بر خلاقیت انسانی وجود دارد. بررسی جنبههای منفی و تاریک این موضوع نشان میدهد که هوش مصنوعی میتواند همزمان به عنوان منبعی برای شکوفایی، تهدیدی برای خلاقیت انسان باشد.
ظهور هوش مصنوعی (AI) نوآوریهای بیشماری را به همراه داشته که صنایع مختلف، از مراقبتهای بهداشتی و آموزش گرفته تا امور مالی و سرگرمی را متحول کرده است. با این حال، در کنار قابلیتهای به ظاهر نامحدود ChatGPT و موارد مشابه، با پیامدی روبهرو هستیم که کمتر به آن پرداخته شده است. زوال تدریجی مهارتهای شناختی انسان برخلاف ابزارهای اولیه مانند ماشینحسابها و صفحات گسترده بدون اینکه اساساً توانایی ما در فکر کردن را تغییر دهند؛ در واقع انجام وظایف خاص را آسانتر کرده است. هوش مصنوعی نحوه پردازش اطلاعات و تصمیمگیری ما را تغییر میدهد و اغلب وابستگی ما به تواناییهای شناختی خودمان را کاهش میدهد.
ابزارهایی مانند ماشینحساب و نرمافزارهای جدولمحور مثل اکسل و گوگل شیتس برای انجام محاسبات و تحلیل دادهها طراحی شدهاند، اما همچنان به درک اولیه ما از این فرآیندها نیاز دارند. مثلاً قبل از وارد کردن یک فرمول در اکسل، باید بدانید که آن فرمول چه کاری انجام میدهد و چه نتیجهای از آن انتظار دارید. این ابزارها انجام محاسبات را آسانتر کردهاند، اما قدرت تفکر انتقادی و مهارتهای حل مسئله را از بین نبردهاند، بلکه فقط کارها را سادهتر کردهاند.
در مقابل، هوش مصنوعی پیچیدگی بیشتری دارد. این فناوری بهگونهای در حال پیشرفت است که در بسیاری از موارد عملاً به جای ما فکر میکند. همین موضوع باعث نگرانی دانشمندان و رهبران کسبوکار شده است، زیرا میتواند تأثیر عمیقی بر مهارتهای شناختی ما بگذارد.
تأثیرات هوش مصنوعی بر رشد شناختی در مدارس سراسر ایالات متحده شناسایی شده است. در تحقیقاتی دانشگاهی طبق نظر متخصصان، هوش مصنوعی مولد میتواند به یادگیری آسیب برساند. محققان دانشگاه پنسیلوانیا دریافتند؛ دانشآموزانی که تکالیف را بدون کمک هوش مصنوعی انجام میدادند، در مقایسه با دانشآموزانی که برای تمرین مسائل به هوش مصنوعی تکیه میکردند، در آزمونها عملکرد بهتری داشتند. این موضوع نشان میدهد که استفاده از هوش مصنوعی در محیطهای دانشگاهی فقط یک مسئله راحتی نیست، بلکه ممکن است به زوال مهارتهای تفکر انتقادی نیز کمک کند.
علاوهبراین، کارشناسان آموزشی استدلال میکنند که نقش فزاینده هوش مصنوعی در محیطهای یادگیری، خطر تضعیف توسعه تواناییهای حل مسئله را به همراه دارد. دانشآموزان به طور فزایندهای یاد میگیرند که پاسخهای تولید شده توسط هوش مصنوعی را بدون درک کامل فرآیندها یا مفاهیم زیربنایی بپذیرند. با نهادینه شدن بیشتر هوش مصنوعی در آموزش، این نگرانی وجود دارد که نسلهای آینده ممکن است فاقد ظرفیت لازم برای انجام تمرینهای فکری عمیقتر باشند و به جای مهارتهای تحلیلی خود، به الگوریتمها تکیه کنند.
با حضور این فناوری، پیامدهای شناختی هوش مصنوعی در محیط کار نیز احساس میشود. مؤسسه ملی بهداشت در مورد زوال مهارت ناشی از هوش مصنوعی در گزارش خود هشدار میدهد که نتیجه وابستگی بیش از حد به ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی اتفاق میافتد. طبق این گزارش، با افزایش شیوع دستیاران هوش مصنوعی، باید نقش هوش مصنوعی در توسعه مهارتها مورد توجه قرار گیرد. در حالی که هوش مصنوعی میتواند بهرهوری را افزایش دهد، خطر خفه کردن نوآوری انسانی را نیز به همراه دارد.
هنگامی که کارمندان برای انجام وظایف معمول به هوش مصنوعی روی میآورند، ممکن است فرصتهایی را برای تمرین و اصلاح تواناییهای شناختی خود از دست بدهند. در نتیجه به طور بالقوه منجر به تحلیل رفتن ذهنی میشود که ظرفیت آنها را برای تفکر مستقل محدود میکند. از طرفی دیگر نقش هوش مصنوعی در فرآیندهای تصمیمگیری، نگرانیهایی را در مورد فرسایش قضاوت انسانی و اعتماد در سازمانها ایجاد کرده است. در بخشهایی مانند امور مالی و مراقبتهای بهداشتی، سیستمهای هوش مصنوعی به طور فزایندهای برای توصیه استراتژیهای سرمایهگذاری یا تشخیصهای پزشکی استفاده میشوند.
احتمال اینکه با استفاده از دستیاران هوش مصنوعی مثل چتباتها به اطلاعات و خروجیهای نادرست یا توصیههای اشتباه برسیم، همچنان یک نگرانی است؛ زیرا خطاها میتوانند حتی در پیچیدهترین LLMها نیز ظاهر شوند. هرچه تصمیمگیریهای بیشتری را به هوش مصنوعی بسپاریم، کمتر فرصت قضاوت و تقویت مهارتهای فکری خودمان را خواهیم داشت. برای حفظ نقش انسان در فرآیندهای فکری، باید محیطهایی ایجاد کنیم که در آنها تفکر خلاق، حل مسائل پیچیده و یادگیری مشارکتی تقویت شود.
مسئولیت این موضوع بر عهده بخشهای مختلفی مانند آموزش و توسعه، منابع انسانی، بازاریابی، فروش، مهندسی و تیمهای مدیریتی است. حتی در پیشرفتهترین سازمانهای فناوری، حفظ رویکرد انسانی اهمیت زیادی دارد. هوش مصنوعی باید در کنار انسان و بهعنوان ابزاری کمکی نه جایگزینی برای مهارتهای شناختی او به کار رود.
همانطور که فناوری هوش مصنوعی نقشی اساسی در زندگی ما دارد، باید آگاه باشیم که میتواند بر مهارتهای انسانی مانند تفکر، استدلال و حل مستقل مشکلات تأثیر بگذارد. مهم است که یاد بگیریم چگونه با هوش مصنوعی همکاری کنیم و به شکل استراتژیک درباره قابلیتهای آن بیندیشیم. اگر بتوانیم تعادلی بین پیشرفت تکنولوژیکی و تواناییهای شناختی انسان ایجاد کنیم، نهتنها از کاهش پتانسیل انسانی جلوگیری خواهیم کرد، بلکه آن را تقویت خواهیم نمود.
بن ایوبنکس، رئیس تحقیقات لایتهاوس، در اولین ستون خود برای UNLEASH میگوید: «وقتی از هوش مصنوعی برای تولید پاسخهای ایمیل، پاسخگویی به سؤالات یا ارائه ایده برای پروژهها استفاده میکنیم، در واقع شیوه تفکر و انجام این وظایف را تغییر میدهیم». اما اگر ابزارهایی که روزانه میلیونها نفر از آنها استفاده میکنند، در حال تضعیف توانایی انسان برای فکر کردن باشند، جای تامل دارد که چه اتفاقی برای ما خواهد افتاد. او اشاره کرده است:یکی از موضوعاتی که من در سخنرانیها و آموزشهای خود درباره هوش مصنوعی به آن پرداختهام، تأثیر آن بر مهارتهای شناختی و خلاقیت انسان است. این موضوع میتواند پیامدهای عمیقی برای آینده تواناییهای فکری ما داشته باشد.
تحقیقات نشان میدهد که وابستگی بیش از حد به هوش مصنوعی میتواند بر توانایی ما در تفکر و نوآوری تأثیر منفی بگذارد. این موضوع نگرانکننده است، زیرا ممکن است مهارتهای شناختی ما را به مرور تضعیف کند. برای درک بهتر این مسئله، تصور کنید که در حال ساخت یک خانه هستید. اگر دیوارها سریع و بدون استحکام کافی ساخته شوند، سقف نمیتواند بهدرستی روی آنها قرار بگیرد و احتمالاً فرو میریزد. همین اصل در مورد مهارتهای انسانی نیز صدق میکند؛ بدون داشتن پایههای قوی، توسعه مهارتهای پیچیدهتر دشوار خواهد بود.
در حوزه منابع انسانی، این موضوع را میتوان اینگونه توضیح داد: بسیاری از افراد حرفه خود را از اتاق بایگانی آغاز کردهاند، جایی که با فرآیندها، تصمیمگیریها و نحوه جریان اطلاعات آشنا شدهاند. این تجربه عملی، پایهای برای رشد حرفهای و تصمیمگیریهای آگاهانه در آینده بوده است. اما اگر تمام این فرآیندهای یادگیری را به هوش مصنوعی بسپاریم و خودمان در آنها مشارکت نکنیم، نمیتوانیم بهعنوان یک مدیر یا رهبر، تصمیمات هوشمندانه بگیریم. به بیان ساده، مهارتهای پایهای، زیربنای مهارتهای پیشرفتهتر هستند. سازمانهایی که به درستی از هوش مصنوعی استفاده میکنند، آن را بهعنوان ابزاری مکمل در کنار تواناییهای انسانی، نه جایگزینی برای آنها به کار میگیرند.
با وجود صحبتهای رایج مبنی بر اینکه کارگران جوانتر در فناوری بهتر هستند و میتوانند به همکاران با تجربه و مسنتر خود نحوه استفاده از ابزارها را آموزش دهند، به نظر میرسد دادهها نشان میدهند که این موضوع در مورد هوش مصنوعی صدق نمیکند. این به این دلیل نیست که کارگران جوانتر در زمینه هوش مصنوعی تخصص ندارند بلکه به این دلیل است که آنها تجربه کاری و مهارتهای فنی لازم برای بهرهبرداری حداکثری از هوش مصنوعی را ندارند.
زمانی که در کنفرانسها و جلسات استراتژی تیم منابع انسانی داخلی در این موضوع در سرتاسر جهان سخنرانی میکنم، این یکی از حوزههایی است که بر آن تأکید میکنم.
کسی که تجربه بیشتری دارد، قادر خواهد بود بیشتر از این سیستمهای هوش مصنوعی تولیدی بهرهبرداری کند؛ زیرا بهتر میداند چه سوالاتی باید بپرسد یا به عبارتی دیگر چه پرامپتی را به کار گیرد.
یک عضو جوان تیم منابع انسانی ممکن است از هوش مصنوعی این سؤال را بپرسد: «چرا نرخ ترک شغل در شرکت ما اینقدر بالا است؟» درحالیکه یک عضو ارشد پرسش دقیقتری مطرح میکند: «در دو فصل گذشته، نرخ ترک شغل در شرکت تولیدی ما ۱۰ درصد افزایش داشته است. با توجه به اینکه سطح جبران خدمات ما بالاتر از نرخ بازار است، چه چهار عامل احتمالی را میتوان بررسی کرد تا علت این افزایش مشخص شود؟»
این تفاوت در نوع پرسش، بر میزان دادههای استخراجشده و کیفیت پاسخ دریافتی تأثیر میگذارد. سؤالات دقیقتر، تعامل بهتری با هوش مصنوعی ایجاد میکنند و پاسخهای جامعتری به همراه دارند. این امر به حرفهایهای باتجربهتر که از پیش میدانند چه عواملی در تصمیمگیری مؤثر است، برتری میدهد.
بااینحال، استفاده از هوش مصنوعی چالشهایی نیز به همراه دارد. اگرچه افراد باتجربه میتوانند از آن بهره بیشتری ببرند، اما تحقیقات نشان میدهد که وابستگی بیشازحد به این فناوری ممکن است مهارتهای شناختی را تضعیف کند. زمانی که افراد برای تحلیل و تصمیمگیری به جای تفکر مستقل، صرفاً به هوش مصنوعی تکیه کنند، توانایی آنها در استدلال و حل مسئله کاهش مییابد، اثری که پژوهشها تازه در حال بررسی آن هستند.
بینشهای جدید از دانشگاه تورنتو نشان میدهد که همهچیز به نوعی تنبلی ذهنی برمیگردد. نه به معنای کسل بودن یا نشستن بیکار، بلکه به مکانیسمهای طبیعی که مغز ما برای مدیریت و تنظیم فعالیتهای روزانه خود استفاده میکند. مغز انسان به طور طبیعی طوری طراحی شده است که انرژی را صرفهجویی کند. وقتی مغز سیگنالی دریافت میکند که مسئلهای حل شده است، دیگر تلاش و تمرکز خود را برای آن موضوع به کار نمیگیرد.
یک مثال ساده: آخرین بار که کفشهای خود را پوشیدید، چقدر طول کشید تا بندهای آنها را ببندید؟ احتمالاً یادمان نمیآید، زیرا این کار اهمیت زیادی ندارد و مغز ما نیازی به حفظ این اطلاعات نمیبیند. این نوع مسائل برخلاف موضوعات پیچیدهتر، میتواند باعث دفاعی شدن افراد شود، بهویژه اگر به طور منظم از ابزارهای هوش مصنوعی تولیدی برای انجام کارهای روزانه خود استفاده کنند.
تفاوت اصلی در بحث درباره هوش مصنوعی این است که در گذشته، به یاد سپردن شماره تلفنها یا انجام محاسبات ساده کار دشواری بود. اما اکنون این کارها راحتتر شدهاند چون نیازی به حفظ کردن نداریم. با این حال، این تغییرات به طور بنیادی توانایی تفکر ما را تغییر نمیدهد. در سطح عمیقتر، هوش مصنوعی در حال تغییر نحوه پردازش اطلاعات و اتخاذ تصمیمات ما است و به تدریج وابستگی ما به تواناییهای شناختی خودمان را کاهش میدهد.
مطالعهای از دانشگاه تورنتو نشان داد که استفاده از مدلهای زبانی بزرگ و سیستمهای هوش مصنوعی تولیدی میتواند توانایی انسانها در تفکر خلاقانه را کاهش دهد و منجر به تولید ایدههای همگن و تکراری (مانند ایدههای «وانیلی») و کاهش تعداد ایدههای نوآورانه شود. محققان دریافتند که اگرچه این ابزارها ممکن است عملکرد کوتاهمدت را بهبود ببخشند، اما میتوانند توانایی انسانها در تفکر مستقل و خلاقانه را در طول زمان تضعیف کنند، مشابه با سایر ابزارهای ارتقای عملکرد که ممکن است اثرات منفی پنهانی به همراه داشته باشند.
این مطالعه دو جنبه از خلاقیت را بررسی کرد: تفکر واگرا (تولید ایدههای متنوع) و تفکر همگرا (یافتن ارتباطات بین مفاهیم غیرمرتبط).
در این تحقیق، شرکتکنندگان به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه از GPT-4o، یک مدل زبان بزرگ پیشرفته، برای انجام وظایف خود استفاده کرد، در حالی که گروه دیگر بدون کمک هوش مصنوعی کار کردند. در ابتدا، گروهی که از GPT-4o استفاده میکردند، عملکرد بهتری داشتند و ایدههای بیشتری تولید کرده و راهحلهای سریعتری ارائه دادند. با این حال، زمانی که هر دو گروه در یک مرحله آزمون بعدی به صورت مستقل وظایف را انجام دادند، گروه بدون هوش مصنوعی بهتر از گروه استفادهکننده از هوش مصنوعی عمل کردند.
محققان این کاهش خلاقیت را به اثر همگنسازی نسبت دادند، یعنی قرار گرفتن مکرر در معرض ایدههای تولید شده توسط هوش مصنوعی باعث کاهش تنوع و اصالت تفکر شرکتکنندگان شد. جالب اینجاست که این کاهش خلاقیت حتی پس از قطع استفاده از هوش مصنوعی نیز ادامه یافت. احتمالاً برای بازگشت به حالت خلاقانهتر، توانایی تفکر باید مانند یک عضله یا عادت دوباره ساخته شود، اما این جنبه هنوز مورد تحقیق قرار نگرفته است.
این یافتهها ضرورت طراحی دقیق ابزارهای هوش مصنوعی را برجسته میکنند. مطالعات مشابهی نیز در محیطهای آموزشی نشان دادهاند که دانشآموزانی که از هوش مصنوعی برای تمرینهای آزمونی استفاده میکنند، در آزمونهای واقعی عملکرد ضعیفتری دارند. در حالی که مدلهای زبان بزرگ به وضوح مزایایی مانند بهبود عملکرد در زمان استفاده دارند، اما تأثیرات بلندمدت آنها بر تواناییهای شناختی نگرانیهای جدی را ایجاد میکند. این مطالعه بر اهمیت توسعه سیستمهای هوش مصنوعی تأکید دارد که نه تنها در لحظه به خلاقیت کمک کنند، بلکه تفکر مستقل و متنوع را در طول زمان نیز تقویت کنند. پیامدهای این یافتهها فراتر از کاربران فردی است و با افزایش استفاده از هوش مصنوعی در فرآیندهای خلاقانه، احتمالاً تأثیرات عمیقی بر هنجارهای فرهنگی و اجتماعی خواهد داشت.