اوپنایآی با مدل GPT-5 فناوریهای مختلف را در یک قالب یکپارچه ترکیب میکند
سم آلتمن میگوید اوپنایآی با عرضه مدل GPT-5، بخش زیادی از پیشنهادات محصولی خود را…
۲۵ بهمن ۱۴۰۳
۲۵ بهمن ۱۴۰۳
زمان مطالعه : ۸ دقیقه
خلاقیت و هوش مصنوعی شاید متضاد به نظر برسند. در عصری که به صورت فزایندهای توسط هوش مصنوعی (AI) تعریف میشود، ماهیت خلاقیت انسان با چالشهای بیسابقهای مواجه است. ماشینها در تولید هنر، موسیقی، ادبیات و راهحلها مهارت بیشتری پیدا میکنند. ولی باید نقش منحصربهفرد شهود و تجربه انسان در فرآیند خلاقیت را در نظر بگیریم. و تعادل ظریف بین پیشرفتهای هوش مصنوعی و ماهیت غیرقابل جایگزین خلاقیت انسان را بررسی کنیم.
در حالی که هوش مصنوعی، ابزارهای دیجیتال و فرآیندهای الگوریتمی اشکال جدیدی از بیان هنری را ممکن میسازند، بر ارزش منحصربهفرد شهود، احساسات و تخیل انسان هم بیشتر تاکید میکنند. در این چشمانداز در حال تحول، نقش هنرمند تنها خلق کردن نیست. بلکه باید مدیریت، به چالش کشیدن و معنا بخشیدن به دنیای دادهمحور پیرامون خود را بر عهده بگیرد.
همانطور که خودکارسازی و نوآوریهای دیجیتال صنایع را تغییر میدهند، به محافظت و پرورش صنایع دستی و خلاقیت انسانی هم نیاز داریم. حفظ صنایع دستی سنتی تضمین میکند که ما ارتباط خود را با میراث فرهنگیمان حفظ کنیم. ایجاد تعادل بین پیشرفتهای تکنولوژیک با هنرهای سرشار از خلاقیت انسان، به آیندهای متنوعتر و انعطافپذیرتر منجر خواهد شد. در ادامه برخی مثالها در استفاده از خلاقیت و هوش مصنوعی را بررسی میکنیم.
نمایشگاههایی که در نشست سالانه مجمع جهانی اقتصاد (World Economic Forum’s Annual Meeting) در سال 2025 به نمایش گذاشته میشوند، با استفاده از خلاقیت و هوش مصنوعی بر عدالت اجتماعی، برابری جنسیتی، فعالیتهای زیستمحیطی و پتانسیل بیپایان همکاری انسان و ماشین و خلاقیت تمرکز دارند. آنها سؤالاتی از این قبیل را مطرح میکنند: چگونه ارزش ذاتی هنر انسان را در دنیایی که برای کارایی ارزش قائل میشود، حفظ کنیم؟ چگونه میتوانیم از هوش مصنوعی به عنوان ابزاری برای گسترش و نه جایگزینی خلاقیت انسان استفاده کنیم؟ و مهمتر از همه، چگونه اطمینان حاصل کنیم که هنرها بازتابی از صمیمیترین افکار، مبارزات و شادیهای بشر باقی میمانند. حتی زمانی که فناوری دورنمای همهچیز را تغییر میدهد.
فناوری در حال پیشرفت است، اما مبارزه برای برابری جنسیتی به کندی پیش میرود. تفاوت بسیار در سرمایهگذاری برای تحقیق و توسعه فناوری با سرمایهگذاری برای برابری جنسیتی، کم ارزشی سیستماتیک در این زمینه را نشان میدهد. برای پیشرفت فناوری میلیاردها دلار سرازیر میشود. ولی تلاشها برای تضمین فرصتهای برابر برای زنان و گروههای به حاشیه رانده شده کاملاً عقب مانده است و چرخهای از نابرابری را تداوم میبخشد. این عامل مانع نوآوری میشود و پتانسیل جامعه ما را محدود میکند.
گزارش شکاف جنسیتی مجمع جهانی اقتصاد در سال 2024 (The World Economic Forum’s 2024 Gender Gap Report ) هشدار میدهد که ممکن است 134 سال طول بکشد تا شکاف جنسیتی جهانی با نرخ کنونی کاهش یابد. جدول زمانی که به شدت با نوآوریهای فناوری در تضاد است.
Work in Progress به سفارش مجمع جهانی اقتصاد انجام شد.
تابلو Work in Progress را هنرمندان جان هاورث (Jann Haworth) و لیبرتی بلیک (Liberty Blake) خلق کردهاند. این اثر هنری با استفاده از خلاقیت و هوش مصنوعی، ادای احترامی به تأثیر زنان بر توسعه فرهنگی جهانی دارد. به سفارش انجمن، این قطعه دارای هشت پنل است که 150 زن – چه تاریخی و چه معاصر – را به نمایش میگذارد که برای برابری جنسیتی تلاش کردهاند.
با ترویج برابری جنسیتی، ما مسیر را برای خلاقیت و شکوفایی باز میکنیم و به تحقق آیندهای فراگیرتر و نوآورانهتر که در آن همه به یک اندازه توانمند هستند، کمک خواهیم کرد.
همانطور که در عصر دیجیتال پیش میرویم، هنر دستساز به عنوان یادآوری برای ارزش شهود انسانی، صنایع دستی و داستانهایی معرفی میشود که فقط یک هنرمند انسانی میتواند آن را خلق کند. چنین هنری برای حفظ اصالت ارائه هنری ضروری است.
A Life Interrupted نمایشگاهی است که توسط گری تایلر (Gary Tyler) دریافتکننده جایزه فریز لس آنجلس 2024 انجام شد. این نمایشگاه با کمک خلاقیت و هوش مصنوعی، و با موضوعات عدالت اجتماعی به نابرابریهای سیستمی موجود در جامعه اشاره میکند.
کار تایلر در عین حال هم ساده و هم پیچیده است. او از انواع سبکها و تکنیکهای دکوپاژ و پارچههای مختلف برای حک کردن پرترههای خود روی لحاف استفاده میکند. این هنر قدیمی لحافکاری ترکیبی از طراحی پیچیده، داستانسرایی شخصی و هنر دست است که هم سنت و هم نوآوری را منعکس میکند.
این نمایشگاه با استفاده از رسانههای ترکیبی، تصاویر نمادین و روایتهای تفکر برانگیز، به عنوان یک کاتالیزور برای تأمل و گفتگو عمل میکند و سؤالات اساسی را مطرح میکند: چگونه به بیعدالتیهای موجود و باقیمانده از گذشته رسیدگی کنیم؟ برابری واقعی چگونه است؟ و مهمتر از همه، چگونه هنر میتواند بستری برای تغییر در راستای تحقق عدالت اجتماعی باشد؟
انسان به ارتباط با طبیعت نیاز ذاتی دارد که زیست بهتر او از نظر جسمی و عاطفی را فراهم میکند. با این حال، همانطور که فناوری به طور فزایندهای حواس ما را پرت و ما را از دنیای طبیعی دور میکند، حفاظت از محیط زیست ما بیش از پیش ضروری میشود. بنابراین باید قبل از اینکه طبیعت از درک ما خارج شود، ارتباط خود را با طبیعت بازیابی کنیم.
کریستینا میترمایر (Cristina Mittermeier)، عکاس نظری و زیستشناس دریایی، مجموعهای از تصاویر جذاب و روایتهای شخصی خود را از سفر به بیش از 120 کشور در همه قارهها به نمایش گذاشته است. او در نمایشگاه خود به نام HOPE، از خلاقیت و هوش مصنوعی کمک گرفته تا رابطه پیچیده بین انسان و طبیعت را بررسی کند.
HOPE یک ضد روایت قدرتمند در برابر مصرف بیش از حد و بهرهبرداری از محیط زیست است که همکاری جهانی در نظارت بر محیط زیست را به نمایش میگذارد. این به ما یادآوری میکند که همه ما بخشی از انسانیت هستیم و با وجود همه عواملی که ما را از هم جدا میکند، در درون خود میل به تعامل، صلح و هماهنگی داریم.
در مقابل، همکاری انسان و ماشین به یک نیروی دگرگونکننده در زمینههای خلاقانه، علمی و صنعتی تبدیل شده است. ماشینها، بهویژه از طریق هوش مصنوعی و الگوریتمهای پیشرفته، تواناییهای انسان را افزایش میدهند. آنها این فرایند را با پردازش مقادیر زیادی داده، شناسایی الگوها و تولید ایدههایی انجام میدهند که میتوانند اشکال جدیدی از خلاقیت را فراتر از ابزار صرف، القا کنند. ماشینها هماکنون در زمینه هنر، موسیقی، طراحی و حل مشکلات فعالیت میکنند.
اینستالیشن هنری « Spectral» اثر Sougwen Chung تلاقی خلاقیت و هوش مصنوعی را بررسی و تکنیکهای سنتی طراحی را با عناصر تولید شده توسط هوش مصنوعی ادغام میکند.
چانگ در «Spectral»، با الگوریتمهای یادگیری ماشینی همکاری میکند تا قطعات هنری سیالی ایجاد کند که قابلیت محو کردن مرزهای بین اشکال ارگانیک و مصنوعی را داشته باشد. «Spectral» با درهم آمیختن ماهیت خودانگیخته و شهودی هنرسازی انسانی با دقت هوش مصنوعی، نقش در حال تکامل هنرمند را در دنیای پیشرفته فناوری زیر سوال میبرد و بر پتانسیل هماهنگی بین هوش انسان و ماشین تاکید میکند.
در عصری که اطلاعات فراوان، ولی اغلب از تجربیات انسانی جدا شده است، هنرها به طور منحصر به فردی انتزاعی باقی میمانند و باعث میشوند موضوعات پیچیدهای مانند عدالت اجتماعی، برابری جنسیتی و پایداری محیطی در سطحی شخصی منتشر شوند.
هنرمندان همانطور که از ابزارهای عصر هوشمند استفاده میکنند، نه تنها چالشهای جهان را منعکس میکنند، بلکه راه حلهای تحولآفرین را هم تصور میکنند و به مخاطبان قدرت میدهند تا در شکل دادن به آیندهای عادلانهتر و پایدارتر مشارکت کنند.
از آنجایی که فناوری جریان اطلاعات را تسریع میکند و امکانات هنری را گسترش میدهد، هنرها به یک پلتفرم حیاتی برای افزایش آگاهی و اقدامات الهامبخش در مورد مسائل مبرم زمان ما تبدیل میشوند. هنرمندان میتوانند از طریق دریچه هوش مصنوعی، چیدمان هنری، رسانههای دیجیتال و تجربیات مجازی، پیچیدگیهای عدالت اجتماعی را برجسته کنند. مبارزات و پیروزیهای جوامع به حاشیه رانده شده را به تصویر بکشند. صداهای خاموش شده تاریخی را به گوش همه برسانند و در بین مرزها همدلی و همبستگی ایجاد کنند.
عصر هوشمند امروزی، پتانسیل گستردهای برای توسعه هنری ارائه میدهد، اما مستلزم دفاع هوشیارانه از ویژگیهایی است که به آفرینش انسان عمق میبخشد. برخلاف الگوریتمها که نتایج را بر اساس دادهها محاسبه میکنند، خلاقیت انسان از محل آسیبپذیری، هویت و تجربه زیسته بیرون میآید. از چیزهای غیرقابل وصف، رویاها، تضادها و عدم قطعیتهایی نشأت میگیرد که ما را شکل میدهند. از طریق این پیچیدگی است که ما ارتباط، همدلی و درک عمیقتری پیدا میکنیم.
منبع
https://www.weforum.org/stories/2024/12/art-of-being-human-creativity-digital-age/