آنچه میشود درباره بسته شدن درگاه صرافیهای رمزارز بگوییم و حیف که خیلی چیزها را هم نمیشود گفت؛ دعوتنامهای برای مراسم ترحیم «قانون»
۱۰ بهمن ۱۴۰۳
زمان مطالعه : ۱۱ دقیقه
شماره ۱۳۱
دوشنبه ۱۰ دیماه، یکی از حاضران جلسهای بودم که در طبقه اول ساختمان اتاق بازرگانی در تقاطع خیابانهای طالقانی و شهید موسوی برگزار شده بود تا به انسداد درگاه پرداخت به حساب صرافیهای رمزارز اعتراض شود. این اتفاق (بسته شدن درگاهها) تقریباً چهار روز یا به عبارت دیگر ۹۵ ساعت پیش از آن جلسه اتفاق افتاده بود و در یک بعدازظهر پنجشنبه دیگر واریز هیچ مبلغی به حساب صرافیها امکانپذیر نبود. کمی دیر رسیدم و رفتم انتهای سالن نشستم و اتفاقاً خوب جایی بود. مثل یک تماشاگر که طرفدار هیچ تیمی نیست و صرفاً آمده است برای تماشا؛ داشتم نگاه میکردم تلاش تحسینبرانگیز فعالان رمزارز را برای اینکه «حق»شان را بگیرند یا دستکم از دلایل مسدود شدن و زمان باز شدن درگاهها «اطلاع» کسب کنند. افسوسم اما از این بود که دستکم به نظر من در زمین بازی اشتباهی بازی میکردند. آنها را شبیه جوانانی میدیدم که برای ساعت سه بعدازظهر وعده یک مسابقه کرده باشند با تیم بچههای آن محل در زمین مثلاً پارک کوروش ولی تیمشان را برده باشند در زمین پارک مولوی و هی تمرین کنند و هی سانتر بکشند و هی با ضربه سر، گلهای قشنگ بزنند به دروازه تیم مقابل. نه که خوب نباشد. خوب است. ورزش است به هر حال ولی مسابقه آنجا برگزار نمیشود. «زمین بازی» آنجا نیست. چرا اینطور فکر میکنم؟ این زمین بازی کجاست و چطور میتوان به صرافیهای رمزارز کمک کرد تا به کسبوکار خود بازگردند؟ بازگشت از مدرنیته به عصر پیشامدرن زمین بازی حق، «قانون» است و زمین بازی اطلاعرسانی، «مسئولیت»پذیری. این هر دو، ویژگیهایی هستند که دولت مدرن باید با آنها کار کند. دولت مدرن باید با ابزاری به نام قانون فعالیت کند و در قبال رفتارهای خود مسئولیتپذیر باشد. در صورتی که بانک مرکزی در کاری که انجام داده عملاً نه در زمین حکومت قانون بازی میکند...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید