skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

قسمت پنجاه و نهم

دادگاه روابط عمومی (قسمت اول)

۳۰ مرداد ۱۳۹۷

زمان مطالعه : ۵ دقیقه

شماره ۵۹

تاریخ به‌روزرسانی: ۸ آبان ۱۳۹۸

دادگاه روابط عمومی
از مقابل ردیفی از ماشین‌های آخرین مدل رنگ و وارنگ که در حیاط پارک بود رد شدم. در انتهای آنها و در جایگاهی اختصاصی لندکروزی مشکی به قاعده یک تانک خودنمایی می‌کرد. کنار در ورودی برج، شخصی با کت و شلوار و کراوات منتظرم بود که خود را مدیر تشریفات بیمارستان معرفی کرد. نفهمیدم چطور قیافه مرا تشخیص داد و مهم‌تر اینکه نفهمیدم چطور یک بیمارستان نیاز به مدیر تشریفات دارد. به دنبالش در یک لابی بسیار وسیع ولی خلوت راه افتادم تا به سمت آسانسوری رسیدیم که بالایش نوشته بود: مخصوص پزشکان. کنار در آن هم یکی از پرسنل حراست ایستاده بود، با همان رنگ کت و شلوار و کراوات. لبخند مودبانه‌ای زد و دکمه آسانسور را فشرد و در باز شد. انگار برای ما نگه داشته بودش. در آسانسور مانیتور کوچکی وجود داشت که نوشته‌هایی از روی آن رد می شد. یکی از آنها برایم جالب‌تر از بقیه بود: «جهت پیشگیری از سردرگمی مراجعه‌کنندگان، از پزشکان محترم بیمارستان تقاضا دارد فقط از پاپیون استفاده کنند - روابط عمومی بیمارستان» به این فکر کردم که بیخود نبود حامد آنجا را مدرن‌ترین و در عین حال عجیب‌ترین بیمارستان تهران خوانده بود. در طبقه بیست و دوم یک ماشین کوچک برقی به همراه راننده کت و شلواری اما به رنگی دیگر منتظر ما بود. ردیف عقب نشستیم و در راهروهای طولانی، عریض و تودرتوی آن طبقه به راه افتادیم. من حال خوبی نداشتم. با آن همه خاطرات بد در مورد بیمار و بیمارستان نمی‌دانستم آنجا چه می‌کنم. شاید بدون اصرارهای حامد و معرفی من به دوستش که پسر یکی از سهامداران آنجا بود هرگز همکاری با یک بیمارستان را نمی‌پذیرفتم. بیمارستانی که حالا با پرونده‌ای جنجالی به همراه کلی موج منفی در فضای مجازی روزبه‌روز خلوت‌تر می‌شد. وقتی وارد اتاق جلسه شدم از ابعاد آن اتاق و تعداد حاضرین تعجب کردم...

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۵۹ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۵۹ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/13e

درس خوانده فنی و در ادامه هوش مصنوعی، از آغاز پیوست تا اکنون‌ برای ماهنامه توضیح می‌دهد که متاسفانه خود را سزاوار کارت خبرنگاری نمی‌داند. حتی خیلی روزنامه‌نویسی هم بلد نیست. اما ظاهرا می‌داند چگونه روندهای فناوری روز دنیا را تبدیل به پرونده‌های پیوست جهان کند.

تمام مقالات

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو